گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ترجمه کتاب نفیس (القطره)
جلد اول
بخش دوّم



اشاره
قطره اي از دریاي مناقب امام پیغمبران گذشته،
پدر ائمّه طاهرین، سرور یکتاپرستان،
برادر رسول و فرستاده پروردگار عالم،
فرمانرواي تمام مؤمنان،
حضرت علیّ بن ابی طالب
صلوات اللَّه علیه وآله الطیّبین
ص: 176
ص: 177
1 - از امیر مؤمنان علی علیه السلام روایت شده - و آن حدیث مشهوري است - که فرمود: / 94
کلّما فی القرآن فی الحمد، وکلّما فی الحمد فی البسمله، وکلّما فی البسمله فی الباء، وکلّما فی الباء فی النقطه، وأنا النقطه الّتی
تحت الباء.
جمع شده است، « بسم اللَّه الرحمن الرحیم » تمام آنچه در قرآن است در سوره حمد است و آنچه در سوره حمد است در
( است در باء آن است و همه اسرار باء در نقطه آن است و من نقطه زیر باء هستم.( 1 « بسم اللَّه الرحمن الرحیم » وآنچه در
در باء مندرج است بنابر قولی است که باء به معناي بهاء باشد و « بسمله » مؤلّف رحمه الله در شرح این حدیث می فرماید: اینکه
آن بر اسم هائی که بعداً ذکر می شود احاطه دارد، یا فقط به خاطر ربطی است که بین اسم حقّ و خلق توسّط باء حاصل می
شود.
از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده است که فرمود: « الأنوار النعمانیّه » -1 سیّد نعمت اللَّه جزائري رحمه الله در کتاب
آنچه بوده و خواهد بود علم آن در قرآن است و علم تمام قرآن در سوره فاتحه است، و علم تمام سوره فاتحه در بسم اللَّه
از « المشارق: 21 » است و علم تمام بسم اللَّه در حرف باءآن است و من نقطه زیر باء هستم. و برسی رحمه الله نیز در کتاب
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده است: من آن نقطه زیر باء هستم.
ص: 178
زیرا روشن است که اساس هستی تمام مخلوقات ربطی است که بین آنها و اسم حقّ وجود دارد، و اگر آن ربط نبود همه
موجودات نیست بودند، نه ذاتی داشتند و نه صفتی و نه وجودي، پس این ربط اصل و اساس است که حافظ اشیاء و محیط بر
به سبب باء وجود ظاهر گردیده وبه سبب نقطه عابد از معبود تمیز » آنها است، و معناي آن عبارتی که از کمیل رسیده - که
1) - همین است. )« داده می شود
نیز همین است. « موجودات را از باء بسم اللَّه ظاهر کرده است » : و توجیه روایتی که می فرماید
و امّا اینکه نقطه آنچه را که در باء هست در بردارد ممکن است مقصود اینستکه نقطه محلّ ظهور باء است، و این نقطه است
که باء را معیّن کرده و ظاهر ساخته است، همان طور که نقطه کتبی باء را ظاهر می کند و آن را در بین مشترکاتش معیّن می
نماید، پس مقصود حقیقت امام است که حامل اسم الهی است و آن را در عالم ظاهر کرده ومعیّن نموده است.
یا اینکه مراد از نقطه آن چیزي باشد که اصل الف و سایر حروف است. و آن حکایت از اسمی است که بسیط است بر الف و
به طریق اولی بر باء، و در عین بساطت به باقی احاطه دارد، پس صحیح است که بر آن تحت الباء اطلاق شود مثل اینکه می
گوئیم: معنا تحت لفظ است، یعنی لفظ این معنی را دربردارد، زیرا نقطه باطن است و باء از آن حکایت می کند و به ذات
خود در تحت باء پنهان است. گرچه در قالب باء ظاهر گشته است، پس نقطه به اعتباري مقام و مرتبه او نزد حق است و به
اعتباري با آن متحد و به اعتبار دیگر مظهر مقام پروردگار است.
و صحیح است که تحت الباء در عبارت صفت مبتدا باشد براي خبر، و مقصود این باشد که من خود نقطه هستم با اینکه تحت
الباء واقع شوم، و
. -1 مشارق الأنوار: 38
ص: 179
( آن به اعتبار نزول آن حقیقت محمّدیّه در این عالم سفلی است.( 1
بازوي تورا به » (2)« سَنَشُدّ عَضُدَك بِأخیکَ وَنَجْعَل لَکُما سُلْطاناً » 2 - بحرانی قدس سره در تفسیر برهان ذیل آیه شریفه / 95
از انس نقل کرده است: ،« برادرت قوي می گردانیم و براي شما دو نفر حجّت و برهان و قدرت و توانائی قرار می دهیم
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرستاده خود را به طرف گروهی فرستاد، آنها بر او دشمنی کردند و او را کشتند.
این خبر به آن حضرت رسید، این بار علی علیه السلام را به سوي آنها فرستاد، آن حضرت جنگجویان آنها را کشت وباقی
مانده آنها را اسیر کرد و وقتی که در برگشتن به نزدیک مدینه رسید پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم او را ملاقات کرد و
دربرگرفت و صورتش را بوسید و فرمود:
بأبی أنت و اُمّی من شدّ اللَّه به عضدي کما شدّ عضد موسی بهارون.
پدر و مادرم فداي کسی که خدا بازوي مرا به سبب او قوي کرد، همان طور که بازوي موسی را به سبب هارون تقویت
( نمود.( 3
3 - بحرانی رحمه الله در تفسیر برهان از بُرسی رحمه الله نقل می کند که روایت شده: / 96
تمام دانشها در » : از مولاي ما امیر مؤمنان علی علیه السلام روایت شده است که فرمود «394/ مصابیح الأنوار: 2 » -1 در کتاب
لابلاي کتاب هاي چهارگانه آسمانی است، و همه علوم آن در قرآن است و علوم قرآن در سوره فاتحه و همه علوم سوره
من آن » : در روایت دیگري فرموده است .« و تمام علوم بسم اللَّه در باء آن جمع شده است « بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم » فاتحه در
نقطه زیر باء هستم، علوم را از یکدیگر جدا و آن را منتشر می کنم همان طور که نقطه زیر باء آن را از حروف مشابه خود
و ممکن است مراد از نقطه، وحدت و بساطت باشد و معنایش این است که او یگانه اي است .« یعنی تاء، ثاء و یاء جدا می کند
که دیگري با او در علوم و معجزات و حالات عجیب او شرکت ندارد، و در توجیه آن وجوه دیگري نیز ذکر شده است، براي
مراجعه کنید. « الإسم الأعظم: 64 » اطّلاع بیشتر به کتاب
. -2 سوره قصص، آیه 35
305 سطر 4 (با کمی اختلاف) به نقل از / 415 ح 6، بحار الأنوار: 38 / 226 ح 1، به نقل از تأویل الآیات: 1 / -3 تفسیر برهان: 3
.228/ المناقب: 2
ص: 180
وقتی هارون به برادرش موسی ملحق شد، روزي بر فرعون وارد شدند و از او در دل آنها ترسی پیدا شد، ناگهان اسب سواري
را پیشاپیش خود مشاهده کردند که لباسی از طلا پوشیده و در دست شمشیري از طلا داشت - وفرعون طلا را خیلی دوست
می داشت - اسب سوار رو به فرعون کرد و فرمود: جواب این دو نفر را بده و گرنه تو را خواهم کشت.
فرعون از مشاهده این صحنه ناراحت و پریشان شد و گفت: این کار را فردا انجام خواهم داد، و هنگامی که آنها خارج شدند
دربان ها را خواند و آنها را بازخواست کرد، از کیفر عمل ترسانید و به ایشان گفت: چگونه این اسب سوار بدون اجازه بر من
وارد شد ؟ آنها به عزّت فرعون قسم یاد کردند که جز آن دو نفر کسی داخل نشد.
اسب سوار مثال علی علیه السلام بود (وجود آن حضرت در قالبی مثالی بود) که خداوند پیامبرانش را در پنهانی به سبب او
تأیید کرد و خاتم الأنبیاء را به طور آشکار( 1) یاري نمود، او کلمه بزرگ پروردگار است که خدا او را به هرصورتی که
خواست براي اولیاء خود ظاهر کرد و آنها را یاري نمود، و به آن کلمه خدا را خواندند، آنها را اجابت کرد و نجاتشان داد، و
با آیات و معجزاتی که به شما عطا » ؛(2)« وَنَجْعلُ لَکما سُلطاناً فَلایَصِلون إلَیْکما بِآیاتِنا » : این آیه به آن قصّه اشاره دارد که فرمود
.« کردیم براي شما دو نفر قدرتی قرار می دهیم که هرگز دشمنان به شما دست نیابند
( ابن عبّاس می گوید: آیت کبري و نشانه بزرگ الهی که خدا براي آن دو بزرگوار قرار داد همان اسب سوار بود.( 3
از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده است «30/ الأنوار النعمانیّه: 1 » -1 سیّد نعمت اللَّه جزائري رحمه الله در کتاب
یا علیّ إنّ اللَّه تعالی قال لی: یا محمّد، بعثت علیّاً مع الأنبیاء باطناً ومعک » : که آن حضرت به امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود
علی جان ؛ خداوند تبارك و تعالی به من فرمود: اي محمّد ؛ علی را با همه انبیاء به طور پنهانی و با تو به طور علنی و » ؛ « ظاهراً
.« آشکار همراه نمودم
. -2 سوره قصص، آیه 35
. 226 ح 2 / -3 مشارق انوار الیقین: 81 ، تفسیر برهان: 3
ص: 181
نقل کرده است که تاریخ نویسان روایت کرده اند: « مشارق » 4 - برسی رحمه الله در / 97
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نشسته بودند و نزد آن حضرت یکی از پریان بود و از احکام مشکل سئوال می کرد،
همینکه امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شد، آن پري کوچک شد تا مثل گنجشکی گردید سپس گفت: اي رسول خدا ؛ مرا پناه
بده. حضرت فرمود:
از چه کسی می ترسی ؟ گفت: از این جوانی که به طرف ما می آید ؟ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: علّت ترس
تو چیست ؟
گفت: روزي که طوفان برپا شده بود خواستم کشتی حضرت نوح علیه السلام را غرق کنم، همین جوان بر من ضربه اي زد و
دستم را قطع کرد، بعد دست قطع شده اش را نشان داد.
( پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: بلی او همین جوان است.( 1
5 - و نیز روایت کرده است: یکی از پریان نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نشسته بود که امیرالمؤمنین علیه / 98
السلام وارد شد. آن پري فریاد زد و کمک خواست و عرض کرد: اي رسول خدا ؛ مرا از این جوانی که می آید پناه بده.
حضرت فرمود:
او با تو چه کرده است ؟
گفت: بر سلیمان سرکشی کردم و عصیان ورزیدم، چند نفر از جنّ را به سوي من فرستاد بر آنها غلبه کردم، این اسب سوار
( نزد من آمد و مرا اسیر کرد و مجروح ساخت، بعد محلّ جراحت را نشان داد که تا آن وقت بهبود نیافته بود.( 2
مؤلّف رحمه الله گوید: گرچه امیرالمؤمنین علیه السلام از نظر ظهورش در عالم دنیا بعداً آمده است ولی زمان ها نسبت به او
پیچیده شده و بین گذشته و حال و
.31/ 142 ح 81 ، الأنوار النعمانیه: 1 / -1 مشارق انوار الیقین: 85 ، مدینه المعاجز: 1
. 142 ح 82 / 226 ح 4، مدینه المعاجز: 1 / -2 مشارق انوار الیقین: 85 ، تفسیر برهان: 3
ص: 182
آینده براي او فرقی نیست، زیرا او بر زمان و زمانیّات احاطه دارد و آنها تحت ولایت او و در تصرّف او هستند نه اینکه وجود
مقدّس او مقیّد به زمان باشد.
وأجسادکم فی الأجساد وأرواحکم » : او شاهد بر خلقت و بر تمام خلق است و فرمایش امام هادي علیه السلام در زیارت جامعه
به این بیان تفسیر می شود. یعنی وجود شمابر همه اجساد و ارواح و ،« فی الأرواح وأنفسکم فی النفوس وقبورکم فی القبور
نفوس و قبور احاطه دارد، و سرّ اینکه خداوند تبارك و تعالی در بعضی از خطابات خود نسبت به حوادث زمان هاي گذشته
آیا ندیدي، همین است. « ألم تر » : می فرماید
یاد شما « ذکرکم فی الذاکرین » : و گاهی بدون تحقیق و دقّت این جملات به گونه دیگري تفسیر می شود، مثلًا گفته می شود
اجسادکم فی » در میان یادکنندگان است، یعنی آثار وجودي شما که احادیث و علوم شما باشد در میان آنهاست، ودرباره
گفته اند: اجساد شما وهمچنین ارواح و نفوس شما هم حکم « ارواحکم فی الأرواح ونفوسکم فی النفوس » و همچنین « الأجساد
اجساد و ارواح و نفوس ما را دارد ولی از جهت عظمت و برتري موردتعجّب همگان قرار گرفته است، و گفته اند شاهد آن
یعنی جاي تعجّب است که چقدر نام هاي شما شیرین است. « فما أحلی أسماءکم » : عبارت بعد از آن است که می فرماید
از ابن عبّاس حدیثی نقل می کند که گفت: « جواهر السنیّه » 6 - شیخ حرّ عاملی قدس سره در کتاب / 99
امیرالمؤمنین علیه السلام آبی آشامید، پس از آن پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم سجده کرد، عرض کردند: اي رسول
خدا ؛ چرا در این موقع سجده کردي ؟ فرمود:
همینکه علی علیه السلام آب را آشامید خداي تبارك و تعالی ندا کرد:
هنیئاً مرئیاً یا ولیّی وحجّتی علی خلقی، وأمینی علی عبادي.
ص: 183
( گوارایت باد اي ولیّ من ؛ و اي کسی که حجّت من بر مخلوقاتم هستی ؛ و امین من بر بندگانم می باشی.( 1
می نویسد: فقیه بزرگوار محمّد بن احمد بن حسن بن شاذان قمی « کنز الفوائد » 7 - کراجکی قدس سره در کتاب / 100
از طریق عامّه، از ابن عبّاس روایت کرده است که گفت: « ایضاح دفائن النواصب » ازکتاب خود
شخصی خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شرفیاب شد و عرض کرد: آیا دوستی علیّ بن ابی طالب علیه السلام مرا
سود می بخشد ؟
حضرت فرمود: از جبرئیل سئوال می کنم و جوابت را می دهم.
وقتی به جبرئیل فرمود، او عرض کرد: از اسرافیل سئوال می کنم، اسرافیل به جبرئیل گفت: با پروردگارم مناجات می کنم.
از پیشگاه ربوبی به اسرافیل خطاب شد که به جبرئیل بگو: به حبیب ما محمّد صلی الله علیه وآله وسلم سلام برساند و بگوید:
أنت منّی حیث شئت أنا، وعلیّ منک حیث أنت منّی، ومحبّوا علیّ منه حیث علیّ منک.
تو نسبت به من آن طوري هستی که می خواهم، و علی نسبت به تو به گونه اي است که تو نسبت به من هستی و دوستان علی
( نسبت به او آن طوري هستند که علی نسبت به تو می باشد.( 2
-1 جواهر السنیّه: 210 ، و در ذیل حدیث، کلام برسی رحمه الله را در جواب منکرینی که می گویند: خدا چگونه به علی علیه
نقل کرده است. گفته است: خداوند تبارك و تعالی به تمام بندگان مؤمن خود در ضمن دو ،« هنیئاً مریئاً » : السلام فرموده است
بخورید و بیاشامید، » ؛ « کُلُوا وَاشْرَبوا هَنیئاًبما کُنْتم تَعْمَلون » : فرموده است: 1 - سوره طور، آیه 19 « هنیئاً مرئیاً » آیه شریفه
فإنْ طِبْن لَکُم عَن شَی ء مِنْه نَفساً فَکُلوهُ هَنیئاً » : 2 - سوره نساء، آیه 4 .« گوارایتان باد به خاطر کارهاي خوبی که انجام داده اید
پس چگونه ،« پس اگر چیزي از مهریّه خود را از روي رضایت خاطر به شما بخشیدند آن را بخورید گوارایتان باد » ؛ « مَریئاً
جایز است که به یکایک مؤمنان فرموده باشد ولی جایز نیست که مانند آن را به امیر مؤمنان علیه السلام فرموده باشد ؟! براي
بحار الأنوار: » که تمامی حدیث در آنجا ذکر شده است، و این حدیث در « مشارق الأنوار: 174 » : اطّلاع بیشتر مراجعه کنید به
به نقل از مشارق ذکر شده است. « 445 ح 670 / مدینه المعاجز: 2 » و « 58/76 ح 1
آن را نقل کرده، و برسی رحمه الله « کنز الفوائد » از جزء چهارم از کتاب « جواهر السنیّه » -2 شیخ حرّ عاملی رحمه الله در کتاب
روایت کرده است. مائه منقبه: 43 منقبت 20 ، غایه المرام: 585 ح 76 ، مدینه المعاجز: « مشارق الأنوار: 67 » آن را در کتاب
. 438/2 ح 662
ص: 184
از حضرت رضا علیه السلام نقل کرده است که رسول « عیون اخبار الرضا علیه السلام » 8 - صدوق رحمه الله در کتاب / 101
خدا صلی الله علیه وآله وسلم به علی علیه السلام فرمود:
( من أحبّک کان مع النبیّین فی درجاتهم یوم القیامه، ومن مات وهو یبغضک فلایبالی مات یهودیّاً أو نصرانیّاً.( 1
کسی که تو را دوست داشته باشد روز قیامت با پیامبران محشور می شود و در درجات آنها قرار می گیرد، و کسی که با
دشمنی تو از دنیا رود، باکی نیست یهودي بمیرد و یا نصرانی از دنیا رود.
از اباصلت هروي نقل می کند که از حضرت رضا علیه السلام شنیدم، و « مناقب » 9 - ابن شاذان رحمه الله در کتاب / 102
ایشان از پدرانش روایت کرد که علی علیه السلام فرمود:
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم و او از خداي تبارك و تعالی شنید که فرمود:
علیّ بن أبی طالب حجّتی علی خلقی، ونوري فی بلادي، وأمینی علی علمی، لا اُدخل النار من عرفه وإن عصانی، ولا اُدخل
الجنّه من أنکره وإن أطاعنی.
علیّ بن ابی طالب حجّت من بر مخلوقات، نور من در میان سرزمین ها، و امین من بر علم و دانش من است، هر کس علی علیه
السلام را بشناسد گرچه مرا معصیت کند او را به آتش داخل نمی کنم، و هر کس علی علیه السلام را انکار کند گرچه مرا
( اطاعت کند او را به بهشت راه نمی دهم.( 2
مؤلّف رحمه الله گوید: زمخشري بعد از ذکر این حدیث می گوید: و این رمز و
130 ، أربعین منتجب / 79 ح 16 ، مسند الرضاعلیه السلام: 1 / 58 ح 216 ، بحار الأنوار: 27 / -1 عیون اخبار الرضاعلیه السلام: 2
از شریک بن عبداللَّه نقل کرده « أسنی المطالب: 59 » 52 (ذیل حدیث). جزري شافعی در کتاب / الدین: 63 ، إرشاد القلوب: 2
( است که گفت: وقتی شخصی را دیدي که علیّ بن ابی طالب علیه السلام را دوست ندارد بدان که اصلش یهودي است. 14
82 (با کمی اختلاف). / 166 ح 91 ، غایه المرام: 512 ح 19 ، إرشاد القلوب: 2 / مائه منقبه: 78 منقبت 46 ، بحار الأنوار: 27
. 1149 ح 9 / 47 ضمن ح 20 ، تفسیر برهان: 3 / -2 مختصر بصائر الدرجات: 34 سطر 2، بحار الأنوار: 53
ص: 185
( علامت خوبی است، زیرا دوستی علی علیه السلام ایمان کامل است و با ایمان کامل گناهان ضرري نمی زنند.( 1
گرچه مرا معصیت کند، یعنی او را به خاطر بزرگداشت علی علیه السلام می آمرزم و به خاطر « وإن عصانی » : اینکه فرموده
ایمانش داخل بهشت می کنم، پس او به سبب ایمان سزاوار بهشت است و به خاطر محبّت و دوستی علی علیه السلام سزاوار
بخشش و آمرزش است.
داخل بهشت نمی کنم، زیرا کسی که ولایت و محبّت علی علیه السلام را نداشته باشد ایمان « ولا اُدخل الجنّه » : و اینکه فرموده
ندارد و اطاعتی که از من کرده در حقیقت روح نداشته و مجاز است. [چون اطاعت حقیقی خداوند اعمالی است که با محبّت
علی علیه السلام انجام گیرد، کسی که محبّت آن حضرت را دارد در حقیقت خدا را اطاعت کرده و کسی که خدا را اطاعت
کند اهل نجات است، در نتیجه کسی که دوستی علی علیه السلام را دارد نجات پیدا می کند].
پس معلوم شد که دوستی علی علیه السلام ایمان و دشمنی او کفر است، روز قیامت جز این دو طایفه دوست و دشمن نیستند،
دوست او گناهانش آمرزیده شده است و گناهی برایش نمانده لذا حسابی ندارد و بدون حساب وارد بهشت می شود، و
دشمن او ایمان ندارد و کسی که ایمان نداشته باشد خدا به او نظر رحمت ندارد، و طاعت او درحقیقت معصیت است و
سرانجامش آتش است.
پس دشمن علی علیه السلام بیچاره است و به هلاکت می رسد گرچه حسنات و
از آن نقل کرده چنین « جواهر السنیّه: 234 » روایت شده و کتاب « مشارق الأنوار: 66 » -1 این حدیث آن طور که در کتاب
لاُدخلنّ الجنّه من أطاع » : است: مؤلّف تفسیر کشّاف ضمن یک حدیث قدسی از پروردگار بلندمرتبه نقل کرده است که فرمود
براستی داخل بهشت می کنم کسی که از علی علیه السلام اطاعت » ؛« علیّاً وإن عصانی، ولاُدخلنّ النار من عصاه وإن أطاعنی
کند گرچه مرا نافرمانی کرده باشد و حتماً داخل دوزخ می گردانم کسی که علی علیه السلام رانافرمانی کند گرچه از من
.« اطاعت کرده باشد
ص: 186
کارهاي خوبش به اندازه همه بندگان خدا باشد، و دوست علی علیه السلام اهل نجات است گرچه سر تا پا غرق گناه باشد، و
کجا می توانند گناهان با وجود ایمان ضرري بزنند ؟
ایمان اکسیر و کیمیائی است که مس گناه را به طلاي حسنه تبدیل می کند، پس خوشا به حال اولیاء علی علیه السلام
( ودوستان او که غرق در رحمتند و بدا به حال دشمنان آن حضرت که از رحمت خدا به دور هستند.( 1
از ابن عمر نقل می کند که گفت: از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم « مناقب » 10 - ابن شاذان رحمه الله در کتاب / 103
درباره علی بن ابی طالب علیه السلام سئوال کردیم، حضرت خشمگین شده و فرمود:
ما بال قوم یذکرون من له منزله عند اللَّه کمنزلتی ومقام کمقامی إلّا النبوّه.
چرا بعضی درباره کسی شک دارند که درجه و مرتبه اش نزد خدا مثل درجه و مرتبه من است، و از همه مقامات من جز نبوّت
برخوردار است.
بعد فرمود:
ألا ومن أحبّ علیّاً علیه السلام فقد أحبّنی، ومن أحبّنی رضی اللَّه عنه، ومن رضی اللَّه عنه کافاه بالجنّه.
بدانید: هر کس علی علیه السلام را دوست داشته باشد مرا دوست داشته است، و هر که مرا دوست داشته باشد خدا از او راضی
( وخشنود است، و کسی که خدا از او خشنود باشد پاداش او را بهشت قرار می دهد.( 2
آگاه باشید: هر کس علی علیه السلام را دوست داشته باشد فرشتگان براي او استغفار می کنند و درهاي بهشت به روي او باز
است تا از هر دري که بخواهد بدون حساب وارد شود.
آگاه باشید: هر کس علی علیه السلام را دوست داشته باشد خداوند پرونده عملش را به دست راست او دهد و همانند پیامبران
به حساب او
-1 مشارق الأنوار: 66 ، و ظاهراً توضیحی که بعد از حدیث آمده است کلام برسی رحمه الله می باشد.
بدانید، هر کس علی علیه السلام » : بعد از این جمله اضافه کرده است « بشاره المصطفی صلی الله علیه وآله وسلم » -2 در کتاب
.« را دوست بدارد خداوند نماز، روزه و سایر اعمالش راقبول می کند و دعاي او را به اجابت می رساند
ص: 187
رسیدگی کنند.
آگاه باشید: هر کس علی علیه السلام را دوست داشته باشد از دنیا خارج نمی شود تا از آب کوثر بیاشامد و از درخت طوبی
تناول نماید و جاي خود را در بهشت ببیند.
ألا ومن أحبّ علیّاً علیه السلام یهوّن اللَّه علیه سکرات الموت، ویجعل قبره روضه من ریاض الجنّه.
آگاه باشید: هر کس علی علیه السلام را دوست داشته باشد خدا جان کندن را بر او در هنگام مرگ آسان می گرداند، و قبر
او را باغی ازباغهاي بهشت قرار می دهد.
آگاه باشید: هر کس علی علیه السلام را دوست داشته باشد خدا به تعداد رگهاي موجود در بدنش به او حوریّه عطا کند و
شفاعت او را درباره هشتاد نفر از اهل بیتش بپذیرد، و به تعداد موهاي بدنش در بهشت به او منزل عنایت کند.
آگاه باشید: هر کس علی علیه السلام را بشناسد و او را دوست داشته باشد خداوند ملک الموت را به سوي او بفرستد همان
طور که نزد پیامبران می فرستد، و از او ترس و وحشت دیدن نکیر و منکر را برطرف کند، و قبرش را روشن و به اندازه مسیر
هفتاد سال وسعت دهد، و با روي سفید وارد قیامت شود.
ألا ومن أحبّ علیّاً علیه السلام أظلّه اللَّه فی ظلّ عرشه مع الصدّیقین والشهداء والصالحین، وآمنه من الفزع الأکبروأهوال یوم
الصاخّه.
آگاه باشید: هر کس علی علیه السلام را دوست داشته باشد خداوند او را در سایه عرش خود با صدّیقین و شهداء و صالحین
ساکن گرداند، و او را از وحشت بزرگ و ترس هاي قیامت ایمن گرداند.
آگاه باشید، هر کس علی علیه السلام را دوست داشته باشد خدا خوبی هاي او را قبول کند و از بدي هایش درگذرد، و در
بهشت رفیق حمزه سیّدالشهداء علیه السلام عموي پیامبر باشد.
ألا ومن أحبّ علیّاً علیه السلام أثبت اللَّه الحکمه فی قلبه، وأجري علی لسانه الصواب، وفتح اللَّه له أبواب الرحمه.
آگاه باشید: هر کس علی علیه السلام را دوست داشته باشد حکمت را در قلب او، و راستی و درستی را بر زبان او جاري سازد
و درهاي رحمت خود را براي او
ص: 188
باز کند.
آگاه باشید: هر کس علی علیه السلام را دوست داشته باشد اسیر خدا در زمین نامیده می شود، و خداوند به وجود او بر
فرشتگان و حاملان عرش خود مباهات می کند.
آگاه باشید: هر کس علی علیه السلام را دوست داشته باشد فرشته اي از زیر عرش پروردگار ندا کند: اي بنده خدا ؛ عمل را
دوباره آغاز کن، خداوند گذشته هاي تو رابخشید و گناهانت را آمرزید.
ألا ومن أحبّ علیّاً علیه السلام جاء یوم القیامه ووجهه کالقمر لیله البدر.
آگاه باشید: هر کس علی علیه السلام را دوست داشته باشد، روز قیامت در حالی که چهره اش همانند ماه شب چهاردهم می
درخشد درآن صحنه وارد می شود.
آگاه باشید: هر کس علی علیه السلام را دوست داشته باشد خداوند تاج کرامت را بر سر او و لباس عزّت را بر تن او بپوشاند.
آگاه باشید: هر کس علی علیه السلام را دوست داشته باشد مانند برق زودگذر از صراط عبور کند و هیچ گونه سختی هنگام
گذشتن از آن نبیند.
ألا ومن أحبّ علیّاً علیه السلام کتب اللَّه له براءه من النار وبراءه من النفاق، وجوازاً علی الصراط، وأماناً من العذاب.
آگاه باشید: هر کس علی علیه السلام را دوست داشته باشد خداوند دوري از آتش و رهائی از نفاق و اجازه عبور از صراط و
ایمن بودن از عذاب را براي او بنویسد.
آگاه باشید: هر کس علی علیه السلام را دوست داشته باشد خداوند براي او پرونده اي باز نمی کند و میزانی نصب نمی کند و
به او گفته می شود: بدون هر گونه حسابی به بهشت وارد شو.
آگاه باشید، هر کس علی علیه السلام را دوست داشته باشد از حساب و میزان و صراط در امان خواهد بود.
ألا ومن مات علی حبّ آل محمّد علیهم السلام صافحته الملائکه، وزارته أرواح الأنبیاء، وقضی اللَّه له کلّ حاجه کانت له
عنداللَّه تعالی.
آگاه باشید: هر کس با محبّت آل محمّد علیهم السلام از دنیا رود فرشتگان با او مصافحه کنند و ارواح پیامبران به زیارت او
آیند وخداوند تمام
ص: 189
خواهشهاي او را برآورده فرماید.
ألا ومن مات علی بغض آل محمّد علیهم السلام مات کافراً.
آگاه باشید: هر کس با دشمنی آل محمّد علیهم السلام بمیرد کافر از دنیا رفته است.
آگاه باشید: هر کس با دوستی آل محمّد علیهم السلام بمیرد، با ایمان از دنیا رفته است و من بهشت را براي او ضمانت می
( کنم.( 1
از آن حضرت صلی الله علیه وآله وسلم نقل می کند که به امیرالمؤمنین علیه السلام « أعلام الدین » 11 - در کتاب / 104
فرمود:
شیعیان و دوستان خود را به ده خوي و خصلت بشارت بده:
أوّلها: طیب مولدهم، والثانیه: حسن إیمانهم، والثالثه: حبّ اللَّه لهم، والرابعه: الفسحه فی قبورهم، والخامسه:نورهم یسعی بین
أیدیهم، والسادسه: نزع الفقر من بین أعینهم وغنی قلوبهم، والسابعه: المقت من اللَّه لأعدائهم، والثامنه: الأمن من البرص
والجذام، والتاسعه: انحطاط الذنوب والسیّئات عنهم، والعاشره: هم معی فی الجنّه وأنا معهم.
اوّل: پاکی ولادت، دوّم: نیکوئی و خوبی ایمان، سوّم: خدا آنها را دوست دارد، چهارم: قبرهاي آنها وسیع است، پنجم: نور
آنها پیشاپیش ایشان در حرکت است، ششم: فقر را از میان چشم هاي آنها بیرون کند و دل هایشان را بی نیازي مرحمت
فرماید، هفتم: خدا از دشمنان آنها کینه و نفرت دارد،
114 ح 89 . شیخ صدوق رحمه الله در کتاب فضائل الشیعه: 45 ح 1، از ابو رجاء، / -1 مائه منقبه: 64 منقبت 37 ، بحار الأنوار: 27
277 ذیل / 221 ح 133 ، و 34 / از نافع، از ابن عمر (با کمی تفاوت) آن را نقل کرده است و مجلسی رحمه الله در بحار الأنوار: 7
ح 55 به نقل از فضائل الشیعه ذکر کرده است. این حدیث را طبري رحمه الله در بشاره المصطفی: 37 به سند خود از قتیبه بن
سعید، از حمّاد بن زید، از عبدالرحمان سراج، از نافع، از ابن عمر روایت کرده و درآخر آن می گوید: قتیبه بن سعید ابو رجاء
گفته است که حمّاد بن زید به این حدیث افتخار می کرد و می گفت: این اصل است براي کسی که به آن اقرار واعتراف
865 ح 1 روایت کرده و بعد از آن می گوید: به / کند. سیّد شرف الدین نجفی رحمه الله نیز آن را در کتاب تأویل الآیات: 2
راوي این حدیث شریف با دیده بصیرت نظر کن که چگونه از محبّت و دوستی اهل بیت علیهم السلام که اهل شرف و
بزرگواري هستند عدول کرده و روي گردانیده است و اهل شقاوت و نفاق و کسانی که آیات الهی را تبدیل و تحریف کردند
و لشکریان ابلیس از او پیروي کرده اند.
ص: 190
هشتم: از بیماري پیسی و خوره در امانند، نهم: گناهان و بدیها از ایشان فرو می ریزد و از بین می رود، دهم: آنها در بهشت با
من هستند.
( پس خوشا به حال آنها و بازگشت خوبی که دارند.( 1
از عمر بن خطّاب نقل کرده است که گفت: در حضور رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در « فضائل » 12 - در کتاب / 105
مسجد آن حضرت بودیم، نماز ظهر را به جماعت برپا داشت، سپس به محراب تکیه کرد، همانند ماه در نهایت درخشندگی و
کمال بود و اصحاب در اطرافش جمع شده بودند، ناگهان نگاهی به آسمان نمود، و پس از مدّتی نگاهی به زمین کرد و سپس
به کوه و دشت نظري کرد و فرمود:
اي گروه مسلمین ؛ ساکت باشید خداوند شما را رحمت کند، بدانید در دوزخ درّه اي است که درّه ضیاع نامیده می شود، در
آن چاهی است و در آن چاه ماري است، جهنّم از آن درّه و درّه از آن چاه، و چاه از آن مار هر روز هفتاد مرتبه به خدا
شکایت می کند.
عرض کردند: اي رسول خدا ؛ این عذاب دو چندانی که قسمتی از آن از قسمت دیگرش گله می کند براي چه کسی است ؟
فرمود:
هو لمن یأتی یوم القیامه وهو غیر ملتزم بولایه علیّ بن أبی طالب علیه السلام.
( براي آنهائی که به صحنه قیامت در حالی که به ولایت علی بن ابی طالب پایبند نبوده اند وارد شوند.( 2
از ابوذر نقل می کند: « کنز الفوائد » 13 - کراجکی قدس سره در کتاب / 106
روزي در منزل امّ سلمه در خدمت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نشسته بودم و به فرمایشات او گوش می دادم که علیّ
بن ابی طالب علیه السلام وارد شد، چهره
430 ح 10 ، روضه الواعظین: 346 ، مشکاه الأنوار: / 162 ح 11 ، الزهد: 86 ، الخصال: 2 / -1 أعلام الدین: 450 ، بحار الأنوار: 27
.79
. 250 ح 14 / -2 الروضه: 9، بحار الأنوار: 39
ص: 191
پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم از خوشحالی شکفته و درخشان گردید، علی علیه السلام را در برگرفت و پیشانی اورا بوسید
سپس رو به من کرد و فرمود:
اي ابوذر ؛ این شخص را که بر ما وارد شد به حقیقت می شناسی ؟
ابوذر گفت: عرض کردم: اي رسول خدا ؛ او برادر و پسر عمّ شما و همسر فاطمه علیها السلام و پدر حسن و حسین دو سرور
جوانان بهشت است.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: اي ابوذر ؛ این امامی است فروزنده و درخشان، نیزه بلند بالاي پروردگار و درِ
بزرگ رحمت او است که هر کس خدا را اراده کند باید ازآن در وارد شود.
اي ابوذر ؛ او برپا دارنده عدالت، و مدافع حریم الهی و یاري کننده دین خدا و حجّت پروردگار بر آفریدگان است، خداوند
همواره در میان امّتها به سبب او با خلق خود احتجاج می کند با آنکه در میان هر امّتی پیامبري را برانگیخته است.
یا أباذرّ؛ إنّ اللَّه تعالی جعل علی کلّ رکن من أرکان عرشه سبعین ألف ملک لیس لهم تسبیح ولا عباده إلّا الدعاء لعلیّ علیه
السلام وشیعته، والدعاء علی أعدائه.
اي ابوذر ؛ خداوند بر هر پایه اي از پایه هاي عرش خود هفتاد هزار فرشته قرار داده، تسبیح و عبادت آنها دعا کردن براي علی
علیه السلام و شیعیان، و نفرین کردن بر دشمنان آن حضرت است.
اي ابوذر ؛ اگر علی علیه السلام نبود حقّ از باطل، و مؤمن از کافر تشخیص داده نمی شد، و خدا عبادت نمی گردید، زیرا او بر
سر مشرکین زد تا اسلام آورند و خدا راعبادت کنند، و اگر او نبود پاداش و کیفري نبود، میان او و خدا پرده و حجابی نیست
و او خود حجاب و پرده است.
سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم این آیه را تلاوت فرمود:
.(1)« شَرَعَ لَکُم مِنَ الدّینِ ما وَصَّی بِه نُوحاً ... مَن یُنیب »
خدا شرع و احکامی که براي شما مسلمین قرار داد همان است که نوح را به آن »
. -1 سوره شوري، آیه 13
ص: 192
.« سفارش کرد ... و هر کس با دعا و تضرّع به درگاه الهی روي آورد هدایت می شود
اي ابوذر ؛ خداي تبارك و تعالی در سلطنت و یکتائی خود یگانه بود، به بندگان بااخلاص خود معرفتش را مرحمت کرد و
بهشت را مباح گردانید.
فمن أراد أن یهدیه عرّفه ولایته، ومن أراد أن یطمس علی قلبه أمسک عنه معرفته.
هر کس را بخواهد هدایت کند او را با ولایت علی علیه السلام آشنا می کند، و هر کس را بخواهد بر قلبش پرده افکند
معرفت آن حضرت را از او باز می دارد.
اي ابوذر ؛ او پرچم هدایت و دلیل تقوا و ریسمان محکم الهی و پیشواي اولیاء من، و نور کسانی است که مرا اطاعت کنند و او
کلمه اي است که خدا تقواپیشه گان را به آن ملزم ساخته است.
فمن أحبّه کان مؤمناً، ومن أبغضه کان کافراً، ومن ترك ولایته کان ضالّاً مضلّاً، ومن جحد ولایته کان مشرکاً.
دوستان او مؤمن و دشمنان او کافرند، هر کس ارتباطش را با او قطع کرد گمراه و باعث گمراهی دیگران است، و هر کس
ولایت او را انکار کرد مشرك است.
اي ابوذر ؛ منکر ولایت علی علیه السلام را روز قیامت می آورند در حالی که کر و کور و لال است، و در تاریکی هاي قیامت
.(1)« یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطتُ فی جَنْبِ اللَّه » : وارونه و نگونسار فریاد برمی آورد
.« واحسرتا، اي واي بر من بر آنچه کوتاهی کردم در جنب پروردگار یعنی امیر المؤمنین علیه السلام »
در گردنش حلقه اي از آتش است که 300 زبانه دارد و بر هر یک از آنها شیطانی به صورت او آب دهان می افکند، و در
داخل قبر او را با خصومت و شدّت به طرف آتش رها می کنند.
ابوذر گفت: عرض کردم اي رسول خدا ؛ پدر و مادرم به فداي شما، دلم را سرشار از خوشحالی نمودي، زیادتر بفرمائید،
فرمود:
. -1 سوره زمر، آیه 56
ص: 193
وقتی مرا به آسمانها بالا بردند، به آسمان اوّل که رسیدم فرشته اي اذان گفت و نماز برپا گردید، جبرئیل دستم را گرفته و مرا
مقدّم داشت و عرض کرد: نماز را با فرشتگان بخوانید، اینها مدّتی طولانی است که مشتاق دیدار شما هستند، آنگاه نماز را با
هفتاد صف از فرشتگان که طول هر صف به اندازه فاصله مشرق ومغرب بود و عدد فرشتگان را جز خالق آنها نمی دانست
خواندم، و چون نماز به پایان رسید بعضی از فرشتگان به من روي آوردند و سلام کردند و گفتند: ما حاجتی و تقاضائی از
شما داریم. گمان کردم آنها درخواست شفاعت دارند، زیرا خدا اختیار حوض کوثر و شفاعت را به من داده است و به این
وسیله بر پیامبران برتري بخشیده است.
به آنها گفتم: اي ملائکه پروردگار من ؛ حاجت شما چیست ؟ گفتند:
إذا رجعت إلی الأرض فاقرأ علیّاً منّاالسلام وأعلمه بأنّا قد طال شوقنا إلیه، تقاضاي ما اینستکه وقتی به زمین برگشتی سلام ما را
به علی علیه السلام برسانی و به او بگوئی که اشتیاق ما به او خیلی طول کشید.
گفتم: آیا شما ما را به حقیقت معرفت می شناسید ؟
عرض کردند: اي رسول خدا ؛ چگونه شما را نشناسیم در حالی که اوّل مخلوقی هستید که خداوند شما را آفریده است، او
شما را اشباح نور در میان نوري از نورخودش آفرید و براي شما در ملکوت جایگاهی قرار داد که تسبیح و تقدیس و تکبیر او
کنید، سپس فرشتگان را از نورهاي مختلف و پراکنده آن طور که اراده فرمود آفرید، ما به شما عبور می کردیم در حالی که
شما تسبیح، تقدیس، تکبیر، تحمید و تهلیل پروردگار می نمودید و ما آنها را از شما آموختیم و به تسبیح، تقدیس، تکبیر،
تحمید و تهلیل خداوند پرداختیم.
آنچه از خیر و خوبی که بخواهد از طرف خداوند نازل شود به سوي شما فرود می آید، و آنچه از اعمال بندگان که بخواهد
به درگاه ربوبی بالا رود از ناحیه شما بالا می رود، پس چگونه شما را نشناسیم ؟
سپس مرا به آسمان دوّم بالا بردند، فرشتگانی که آنجا بودند همان درخواست را از من نمودند، به آنها گفتم:
آیا شما به حقیقت معرفت ما را می شناسید ؟
ص: 194
عرض کردند:
ولم لانعرفکم وأنتم صفوه اللَّه من خلقه، وخزّان علمه، والعروه الوثقی، والحجّه العظمی، وأنتم الجنب والجانب، وأنتم الکراسیّ
واُصول العلم، فاقرأ علیّاً علیه السلام منّا السلام.
چگونه شما را نشناسیم در حالی که شما برگزیدگان خدا از میان مخلوقات او و خزانه دار علم او و ریسمان محکم او و حجّت
بزرگ او هستید، شما پایگاه و جایگاه و اساس علم و دانشید، پس علی علیه السلام را از طرف ما سلام برسانید.
سپس مرا به آسمان سوّم بالا بردند، فرشتگان آنجا نیز همان درخواست را نمودند، به آنها گفتم: آیا ما را به حقیقت معرفت
می شناسید ؟
عرض کردند: چگونه شما را نشناسیم در حالی که شما دري هستید براي رسیدن به همه مرتبه ها و منزلت ها، و شما دلیل و
برهان هستید براي رفع خصومت ها، و علی علیه السلام دابّه الأرض است( 1)، و کسی است که در مقام قضاوت حکم قاطع
دهد و بین حق و باطل جدا کند، و او صاحب عصا، و قسمت کننده دوزخ در میان دشمنان می باشد، و کشتی نجات است که
هر که به آن وارد شود نجات می یابد و کسی که از آن تخلّف کند و سرپیچی نماید روز قیامت در آتش سقوط کند. شما
ارکان قوم و ستارگان سرزمین ها هستید، پس چگونه شما را نشناسیم ؟
سپس عرض کردند: علی علیه السلام را از طرف ما سلام برسانید.
سپس مرا به آسمان چهارم بالا بردند. فرشتگان آنجا هم همان تقاضا را نمودند، به آنها نیز گفتم: اي ملائکه پروردگار من ؛
آیا شما به حقیقت معرفت ما را می شناسید ؟
عرض کردند: چگونه نشناسیم در حالی که شما درخت نبوّت، و محلّ
هنگامی که وعده عذاب کافران به ،«... وَإذا وَقع القَول عَلَیهم أخْرَجنا لَهم دابَّه من الأرْض تکَلِّمهم » -1 اشاره دارد به آیه شریفه
وقوع پیوندد و زمان انتقام با ظهور حضرت مهدي ارواحنا فداه فرا رسد، جنبنده اي از زمین برانگیزیم که با آنان تکلّم کند ...
.« سوره نمل، آیه 82 »
ص: 195
رحمت و جایگاه رسالت و محلّ رفت و آمد فرشتگان هستید، جبرئیل بر شما فرود آید ووحی الهی را رساند، به علی علیه
السلام از طرف ما سلام برسانید.
سپس مرا به آسمان پنجم بالا بردند، فرشتگان آنجا همان تقاضا را از من نمودند، به آنها گفتم:
اي فرشتگان ؛ شما به حقیقت معرفت ما را می شناسید ؟
گفتند: چگونه شما را نشناسیم در حالی که صبح و شام بر عرش عبور می کنیم و بر آن نوشته شده است:
لا إله إلّا اللَّه، محمّد رسول اللَّه، وأیّدته بعلیّ بن أبی طالب علیه السلام.
خدائی جز خداوند یکتا نیست، محمّد فرستاده خداست، او را به علی بن ابی طالب یاري نمودم.
از آنجا دانستیم که علی علیه السلام یکی از اولیاء الهی است که از طرف او ولایت و سرپرستی دارد، پس او را از طرف ما
سلام برسان.
سپس مرا به آسمان ششم بالا بردند، فرشتگان آنجا هم خواسته و تقاضاي فرشتگان پیشین را نمودند، به آنها گفتم: آیا شما ما
را به حقیقت معرفت می شناسید ؟
گفتند: چگونه شما را نمی شناسیم در حالی که خداوند بهشت فردوس را که آفرید کنار در آن درختی نشانیده است، بر روي
هر برگ آن درخت با نور نوشته شده است:
لا إله إلّا اللَّه محمّد رسول اللَّه وعلیّ بن أبی طالب عروه اللَّه الوثقی وحبل اللَّه المتین وعینه علی الخلائق أجمعین.
خدائی جز خداوند یگانه نیست، محمّد فرستاده خداست، و علیّ بن ابی طالب دست آویز مورد اطمینان خداوند و ریسمان
محکم الهی و چشم بیناي حق تعالی بر همه مخلوقات است.
پس علی علیه السلام را از طرف ما سلام برسان. سپس مرا به آسمان هفتم بالا بردند، از فرشتگان آنجا شنیدم که می گفتند:
.(1)« اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذي صَدقنا وَعْدَهُ »
سپاس و ستایش »
. -1 سوره زمر، آیه 74
ص: 196
.« مخصوص خداوندي است که به وعده اش درباره ما عمل کرد
به آنها گفتم: خداوند به شما چه وعده اي داده بود ؟
عرض کردند: اي رسول خدا ؛ هنگامی که خداوند شما را به صورت اشباحی در میان نور از نور خودش آفرید، ولایت شما را
بر ما عرضه نمود و آن را پذیرفتیم، به خدا شکایت کردیم که ما آنها را دوست داریم و خواهان دیدار آنها هستیم، نسبت به
وجود مقدّس شما وعده فرمود که او را در آسمان ها به شما نشان می دهم و اکنون به وعده اش وفا نمود.
و امّا نسبت به علی علیه السلام وقتی به درگاه الهی شکوه کردیم که مشتاق دیدار او هستیم، خداوند فرشته اي را به صورت
علی علیه السلام براي ما آفرید و او را در طرف راست عرش بر روي تختی نشانید که از طلاست و به انواع درّ و جواهرات
زینت داده شده است، و بالاي آن قبّه اي از مروارید سفید قرار داده که داخل آن از خارج، و خارج آن از داخل دیده می
شود، و بدون اینکه از پائین روي پایه اي باشد و یا از بالا به رشته اي متّصل باشد به امر تکوینی صاحب عرش که به آن
فرموده بایست اینگونه ایستاده است، و ما هر گاه مشتاق دیدن علی علیه السلام می شویم به این فرشته نگاه می کنیم، پس علی
( علیه السلام را از طرف ما سلام برسان.( 1
14 - علیّ بن ابراهیم قمی رحمه الله در تفسیر خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: / 107
الّذي عنده علم الکتاب هو أمیرالمؤمنین.
کسی که نزد او علم تمام کتاب باشد امیرالمؤمنین علیه السلام است.
سپس از آن حضرت سؤال شد: کسی که نزد او علمی از کتاب است علم و دانش او بیشتر است یا آنکه نزدش علم تمام کتاب
است ؟
حضرت فرمود:
395 ح 624 ، المحتضر: 77 ، غایه المرام: 608 ح 8، و / 55 ح 90 ، مدینه المعاجز: 2 / 871 ، بحار الأنوار: 40 / -1 تأویل الآیات: 2
174 ح 22 از تفسیر فرات: 133 نقل کرده است. / علّامه مجلسی رحمه الله قسمتی از حدیث را در بحار الأنوار: 8
ص: 197
ما کان علم الّذي عنده علم من الکتاب عند الّذي عنده علم الکتاب إلاّ بقدر ما تأخذه البعوضه بجناحها من ماء البحر.
نیست علم کسی که علمی از کتاب را دارد نسبت به علم آنکه علم تمام کتاب را دارد مگر به اندازه رطوبتی که مگسی هنگام
( برخورد بالش با آب دریا از آن می گیرد.( 1
مؤلّف رحمه الله گوید: کسی که نزد او علمی از کتاب است مراد آصف بن برخیا وصیّ حضرت سلیمان بن داود علیهما
( السلام است و در بعضی از روایات به آن تصریح شده است.( 2
از فاطمه بنت اسد علیها السلام - مادر امیرالمؤمنین علیه السلام - نقل « مناقب » 15 - ابن شهرآشوب رحمه الله در کتاب / 108
می کند که فرمود:
او را با پارچه اي قنداق کردم و بستم، آن را پاره کرد، او را با دو قنداق بستم آن را پاره کرد تا آنکه او را با شش قنداق که
بعضی از آنها پوست و بعضی ابریشم بود بستم، همه آنها را پاره کرد، سپس فرمود:
یا اُمّاه ؛ لاتشدّي یديّ فإنّی أحتاج أن اُبصبص لربّی بإصبعی.
( اي مادر ؛ دست هاي مرا مبند، زیرا می خواهم با انگشتانم براي پروردگارم خضوع و خشوع کنم.( 3
16 - و در همان کتاب از عمر بن خطّاب نقل کرده است که گفت: / 109
429 ح 2. در این حدیث به دو آیه از قرآن کریم اشاره شده است: 1 / 160 ح 6 و 35 / 367 ، بحار الأنوار: 26 / -1 تفسیر قمی: 1
بگو: کافی است که گواه میان من و شما، » ؛ « قُلْ کَفی بِاللَّه شَهیداً بَیْنی وَبَیْنَکم وَمَن عِنْدَه عِلْمُ الکتاب » : - سوره رعد، آیه 43
وَقال الَّذي عِنْدَه عِلمٌ مِن الکتاب أنَا آتیکَ بِه قَبْلَ » : 2 - سوره نمل آیه 40 .« خداوند و کسی باشد که علم کتاب در نزد او است
.« کسی که علمی از کتاب نزد او بود گفت: من آن را قبل از آنکه چشم برهم گذاري می آورم » ؛ « أنْ یَرْتَدَّ إلیْکَ طَرْفُک
-2 همان طور که در ص 211 ح 22 و ص 254 ذیل ح 152 خواهد آمد.
35 ح 375 ، و آن را بهبهانی رحمه الله در / 274 ح 1، مدینه المعاجز: 2 / 287 ، بحار الأنوار: 41 / -3 مناقب ابن شهراشوب: 2
21 در ضمن حدیثی طولانی (با کمی اختلاف) آورده است. / کتاب الدمعه الساکبه: 2
ص: 198
علی علیه السلام وقتی که در گهواره دست هایش بسته بود ماري را دید که به طرف او می آید، خود را حرکتی داد ودست ها
را خارج کرد، با دست راست گردن آن مار را گرفت و به گونه اي فشرد که انگشتانش در آن داخل شد وبه قدري نگه
داشت تا آنکه مرد.
مادرش که چنین صحنه اي را مشاهده کرد فریاد برآورد و کمک خواست، اطرافیان جمع شدند، سپس به فرزندش علی علیه
السلام عرض کرد:
( گویا تو از نظر شجاعت و دلاوري چون شیر هستی.( 1 ،« کأنّک حیدره »
از أعمش نقل می کند: کنیزي سیاه چهره و کور را دیدم که به مردم آب می داد و می « صفوه الأخبار » 17 - در کتاب / 110
گفت: به دوستی و محبّت حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام بیاشامید.
سپس او را در مکّه دیدم که بینا گشته و به مردم آب می دهد، و این بار می گوید: بیاشامید به محبّت کسی که خدا به خاطر
او بینائی را به من برگردانید.
اعمش می گوید: قضیّه را با او در میان گذاشتم و گفتم: تو را در مدینه نابینا دیدم که آب می دادي و می گفتی: به محبّت
علی بن ابی طالب علیه السلام بیاشامید و اکنون می بینم بینا گشته اي، مرا از این مطلب باخبر کن.
کنیز گفت: مردي را دیدم که به من فرمود: اي کنیز ؛ آیا تو اهل ولایت و محبّت علیّ بن ابی طالب علیه السلام هستی ؟ گفتم:
بلی، آنگاه دعا کرد و گفت:
خدایا ؛ اگر راست می گوید بینائی اش را به او برگردان، بخدا قسم، به برکت دعاي او فوراً دیدگانم روشن وچشمانم بینا
گردید.
من خضر و از شیعیان علیّ بن ابی ،« أنا الخضر وأنا من شیعه علیّ بن أبی طالب علیه السلام » : به او گفتم: تو کیستی ؟ گفت
( طالب علیه السلام می باشم.( 2
.287/ -1 مناقب ابن شهراشوب: 2
9 ح 11 ، و سیّد / -2 صفوه الأخبار: (کتابی است خطّی که هنوز به چاپ نرسیده است)، مجلسی رحمه الله در بحار الأنوار: 42
75 ح 409 از آن نقل کرده اند. / هاشم بحرانی رحمه الله در کتاب مدینه المعاجز: 2
ص: 199
از سلمان فارسی سلام اللَّه علیه نقل کرده است: ابلیس لعنه اللَّه عبورش به « امالی » 18 - شیخ صدوق رحمه الله در کتاب / 111
چند نفر افتاد که به امیرالمؤمنین علیه السلام دشنام می دادند، در مقابل آنها ایستاد، سئوال کردند کیست که پیش روي ما
ایستاده است ؟
گفت: من ابو مرّه ام، گفتند: سخنان ما را شنیدي ؟
گفت: بدا به حال شما مولاي خود علیّ بن ابی طالب علیه السلام را ناسزا می گوئید ؟
گفتند: از کجا دانستی که او ولیّ امر ما است ؟
گفت: از کلام پیغمبرتان که فرمود:
من کنت مولاه فعلیّ مولاه، اللهمّ وال من والاه وعاد من عاداه، وانصر من نصره واخذل من خذله.
هر کس من مولاي او هستم پس از من علی علیه السلام مولاي او است، خدایا آن کس که علی را دوست دارد دوست بدار، و
با دشمن او دشمن باش.
سپس به او گفتند: آیا تو از موالیان و شیعیان آن حضرت هستی ؟ گفت: من ولایتش را ندارم و از شیعیان او نیستم ولی او را
دوست دارم، و هر کس با او دشمنی کند من در مال و فرزندش با او شرکت دارم.
به او گفتند: آیا حدیثی درباره علی علیه السلام نمی گوئی ؟
گفت: اي گروه عهدشکنان و ظالمان و خارج شدگان از دین ؛ گوش کنید تا برایتان بگویم:
خدا را در میان طایفه جنّ دوازده هزار سال عبادت کردم، و وقتی آنها به هلاکت رسیدند از تنهائی خود به خداوند شکایت
کردم مرا به آسمان دنیا بردند، در آنجا هم دوازده هزار سال در جمع فرشتگان خدا را پرستش کردم، و در حالی که به تسبیح
و تقدیس پروردگار مشغول بودیم
ص: 200
ناگهان نوري که تشعشع و درخشندگی آن زیاد بود از مقابل ما گذشت، فرشتگان همگی براي آن نور سجده کردند و
پاك و منزّه است خداوند، این نور فرشته اي مقرّب یا پیغمبري مرسل است. « سبّوح قدّوس » : گفتند
( ندائی آمد: این نور طینت و سرشت علیّ بن ابی طالب صلوات اللَّه علیه است.( 1
مؤلّف رحمه الله گوید: حدیث ابلیس از احادیث مشهور میان شیعه و سنّی است و ما تحقیق خود را درباره سند و متن ودلالتش
آورده ایم و در آن سیزده قرینه ذکر کرده ایم بر اینکه در آنجا از ولایت معناي خلافت « دلائل الحقّ » بر خلافت در کتاب
اراده شده و معانی دیگر مقصود نیست - از خدا توفیق چاپ آن کتاب را مسألت دارم - و جاي بسی شگفت است که ابلیس با
اینکه اصل و اساس فساد و فتنه است انصاف کرده و حدیث و دلالت آن را انکار نکرده ولی بعضی از مخالفین حدیث را و یا
دلالت آن را انکار کرده اند، مگر اینکه گفته شود: ابلیس براي آنها مناقب آن حضرت را بیان کرده با اینکه می دانست آنها
از عقیده فاسد خود برنمی گردند تا اینکه حجّت براي آنها کامل تر و عذاب آنها شدیدتر گردد.
19 - در بعضی از مؤلّفات شیعه از محمّد بن صدقه نقل شده است: / 112
ابوذر غفاري از سلمان فارسی رضی الله عنه سئوال کرد: معرفت امیرالمؤمنین علیه السلام به نورانیّت چگونه است ؟
گفت: اي جندب ؛ (لقب ابوذر است) بیا برویم تا از خود آن حضرت سئوال کنیم.
می گوید: نزد آن حضرت آمدیم و او را نیافتیم در آنجا منتظر ماندیم تا تشریف آورد.
. 123 ح 70 ، علل الشرایع: 143 ح 9 / 162 ح 1، مدینه المعاجز: 1 / -1 امالی صدوق: 427 ح 6 مجلس 55 ، بحار الأنوار: 39
ص: 201
فرمود: چه باعث شده که اینجا بیائید ؟
گفتند: آمده ایم تا از معرفت شما به نورانیّت سئوال کنیم. فرمود:
خوش آمدید اي دوستان من که در دین خود متعهّد و پایبند هستید و کوتاهی نمی کنید، و هر آینه دانستن این مطلب بر هر
مرد مؤمن و زن مؤمنه اي واجب است.
سپس فرمود: اي سلمان و اي جندب ؛ ایمان کسی کامل نمی گردد تا به حقیقت و نورانیّت من معرفت پیدا کند و وقتی چنین
شناختی از من پیدا کرد از کسانی می شود که خدا قلب او را براي ایمان امتحان کرده و سینه اش را براي اسلام گشاده
گردانیده و عارف آگاه شده است، و کسی که در این گونه معرفت و شناخت کوتاهی کند او در شکّ و تردید باقی می ماند.
.« معرفتی بالنورانیّه معرفه اللَّه عزّوجلّ ومعرفه اللَّه عزّ وجلّ معرفتی بالنورانیّه » ؛ اي سلمان و اي جندب
.« شناختن من به نورانیّت در حقیقت شناختن خداست، و شناخت خدا در حقیقت معرفت من به نورانیّت است »
و این دین خالص است که خداي تبارك و تعالی فرموده است:
.(1)« وَما اُمِروا إلّا لِیَعْبُدوا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدین حُنَفاء وَیُقیمُوا الصَلاه وَیُؤْتُوا الزکوهَ وَذلک دینُ القَیِّمَه »
و بندگان امر نشدند مگر به اینکه خدا را خالصانه و در حالی که دین خود را خالص کرده اند عبادت کنند، و نماز را بپا »
.« دارند وزکات را بپردازند و این دینی است که از افراط و تفریط به دور و در حدّ اعتدال است
فرموده است: امر نشدید مگر به نبوّت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم و این دین سهل و آسان محمّدیّه است.
فرمود: هر کس ولایت مرا بپا داشت نماز را برپا داشته است، و برپا داشتن ولایت من سخت و « ویقیموا الصلاه » بعد در تفسیر
دشوار است که آن را تحمّل نمی کند و طاقت پذیرش آن را ندارد مگر فرشته مقرّب یا پیغمبر مرسل و یا بنده مؤمنی که خدا
قلب او را براي ایمان امتحان کرده است.
. -1 سوره بیّنه، آیه 5
ص: 202
پس فرشته هنگامی که مقرّب نباشد و پیغمبر وقتی مرسل نباشد و مؤمن هنگامی که امتحان شده نباشد نمی تواند آن را بپذیرد.
سلمان عرض کرد: اي امیر مؤمنان ؛ مؤمن کیست و حدود ایمان چیست ؟ آن را بیان فرمایید تا کاملًا بشناسیم. فرمود:
المؤمن الممتحن هو الّذي لایرد من أمرنا إلیه شی ء إلّا شرح صدره لقبوله ولم یشکّ ولم یرتدّ.
مؤمن امتحان شده کسی است که از امور ولایت ما چیزي به او نمی رسد مگر اینکه خدا سینه اش را براي قبول آن باز کند
وبدون هر گونه شکّ و تردیدي آن را بپذیرد.
اي ابوذر ؛ بدان من بنده خدا و خلیفه او بر بندگان هستم، ما را خدا قرار ندهید و آنچه می خواهید در فضیلت و برتري ما
بگوئید و بدانید به باطن مقامات ما ونهایت آن نخواهید رسید، خداوند تبارك و تعالی به ما کمالاتی و عنایاتی برتر از آنچه
گوینده شما وصف کند یا به قلب یکی از شما خطور کند مرحمت فرموده است، و وقتی ما را اینگونه شناختید شما مؤمن
هستید.
سلمان گوید: عرض کردم اي برادر رسول خدا ؛ کسی نماز را برپا داشته که ولایت شما را برپا داشته باشد ؟ فرمود:
وَاسْتَعینُوا بِالصَّبْر » : بلی اي سلمان ؛ شاهد آن و تصدیق این مطلب؛ فرمایش خداوند است که در کتاب مجیدش فرموده است
.(1)« وَالصَّلاه وَإنَّها لَکبیرَهٌ إلّا عَلَی الخاشِعین
برپا داشتن ولایت من است، لذا « نماز » مراد از صبر در این آیه شریفه، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است و مقصود از
که ضمیر را تثنیه بیاورد، زیرا ولایت است که « وإنّهما لکبیره » : ضمیر را مفرد آورده ونفرموده « وإنّها لکبیره » : فرموده است
تحمّل آن سخت است و فقط خاشعین می توانند آن را بپذیرند، و خاشعین شیعیان عارف و آگاه هستند.
. -1 سوره بقره، آیه 45
ص: 203
و در خارج می بینیم که گروه هاي مختلف از مرجئه، قدریّه، خوارج، نواصب( 1) و غیر اینها همگی به محمّد صلی الله علیه
وآله وسلم اقرار و اعتراف دارند و در آن اختلافی ندارند وفقط درباره ولایت من است که اختلاف کرده اند، آن را اکثراً
.« وَإنَّها لَکبیرَهٌ إلّا عَلَی الخاشِعین » انکار کرده اند و جز عدّه کمی نپذیرفته اند که این آیه به آنها اشاره فرموده است
وَبِئْرٌ مُعَطَّلَهٌ وَقَصْ رٌ » : و در جاي دیگري از قرآن؛ نبوّت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم و ولایت مرا این گونه بیان می کند
.(2)« مَشید
.« چاهی که معطّل مانده و قصري که پابرجا و استوار است »
یعنی آن چاهی که تعطیل شده ولایت من است، آن را تعطیل « بئر معطّله » محمّد صلی الله علیه وآله وسلم است و « قصر » مراد از
کردند و انکار کردند و از آن بهر برداري نکردند.
و کسی که اقرار به ولایت من نداشته باشد اقرار او به نبوّت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم سودي برایش نمی بخشد، زیرا این
دو قرین یکدیگرند، به خاطر اینکه نبیّ اکرم پیغمبر است که به سوي مردم فرستاده شده و امام و پیشواي آنها است، بعد از او
علی امام و پیشواي مردم و جانشین محمّد صلی الله علیه وآله وسلم است، همان طور که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم
فرمود:
.« أنت منّی بمنزله هارون من موسی إلّا أ نّه لا نبیّ بعدي »
جایگاه تو نسبت به من همانند جایگاه هارون نسبت به حضرت موسی است، (یعنی همان طور که او جانشین موسی بود
توجانشین من هستی) جز اینکه پیامبري بعد از من نیست.
اوّل ما محمّد است، وسط ما محمّد و آخر ما محمّد است، پس هر کس معرفتش به من کامل باشد او بر دین قیّم و استوار الهی
است که
« مجمع البحرین » می نویسد: مراد از ناصبی کسی است که دشمنی با علی علیه السلام اساس دین او است. در « قاموس » -1 در
به معناي دشمنی کردن است، و ناصبی کسی است که به دشمنی اهل بیت علیهم « نصب » : می نویسد « نصب » در شرح لغت
السلام تظاهر می کند یابا موالیان و دوستان اهل بیت علیهم السلام به خاطر پیروي کردن ایشان از اهل بیت اظهار دشمنی می
اگر هر فرشته اي که خداوند او را آفریده و هر پیغمبري که خداوند او را » : کند. در حدیثی امام باقر علیه السلام فرموده است
به پیغمبري برانگیخته و هر صدّیق و هر شهیدي درباره ناصبی که با ما اهل بیت اظهار دشمنی می کند شفاعت کند که
.« خداوند او را از آتش دوزخ خارج گرداند، هرگز خداوند او را از آتش رها نخواهد کرد
. -2 سوره حجّ، آیه 45
ص: 204
و به توفیق و یاري خداوند آن را براي شما بیان می کنم: ،« و آن دین استوار است » (1)« وَذلکَ دینُ القَیِّمَه » : فرموده
آنگاه آن دو را مخاطب ساخت و فرمود: اي سلمان و اي جندب ؛ عرض کردند: بلی اي امیر مؤمنان ؛ درود ورحمت خداوند
بر شما باد، فرمود:
من و محمّد صلی الله علیه وآله وسلم یک نور از نور خدا بودیم، آنگاه خداوند این نور را امر فرمود دو نصف گردد، به نیمی
از آن فرمود: محمّد باش، و به نصف دیگر آن فرمود:علی باش، لذا رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است:
علیّ منّی وأنا من علیّ ولایؤدّي عنّی إلّا علیّ.
علی از من است و من از علی هستم، و ادا نمی کند از طرف من مگر علی.
آن هنگامی که ابوبکر را براي برائت از مشرکین به طرف مکّه فرستاده بود، جبرئیل فرود آمد و عرض کرد: اي رسول خدا ؛
پروردگارت فرموده است آن را خودت و یا شخصی از خودت ابلاغ کند، مرا به دنبال ابوبکر فرستاد تا او را برگردانم، او به
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم عرض کرد: آیا درباره من چیزي نازل شده ؟ فرمود: نه، ولی این کار را انجام نمی دهد
مگر من یا علی.
اي سلمان و اي جندب ؛ من لایصلح لحمل صحیفه یؤدّیها عن رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم کیف یصلح للإمامه؟
کسی که شایستگی ندارد دستوري را از طرف رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم ابلاغ کند چگونه صلاحیّت امامت و
پیشوائی مردم را خواهد داشت ؟
اي سلمان و اي جندب ؛ پس من و رسول خدا یک نور بودیم سپس او محمّد مصطفی شد، و من وصیّ او علیّ مرتضی شدم،
محمّد صلی الله علیه وآله وسلم سخنگو گردید و من ساکت، و در هر زمانی باید یکی ناطق و دیگري ساکت باشد.
إنَّما أنْتَ مُنْذِر » : اي سلمان ؛ محمّد صلی الله علیه وآله وسلم بیم دهنده گردید و من هدایت کننده و این فرمایش خداوند است
2) مراد از )« وَلِکُلِّ قَوْم هاد
. -1 سوره بیّنه، آیه 5
. -2 سوره رعد، آیه 7
ص: 205
من هستم. « هادي » در این آیه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و مقصود از « منذر »
سپس آیات بعد از آن را تلاوت فرمود:
سَواءٌ × عالِمُ الغَیْب وَالشَهادَه الکَبیرُ المُتَعال × اَللَّهُ یَعْلَمُ ما تَحْمِل کُلّ اُنْثی وَما تَغیضُ الأرْحام وَما تَزْدادُ وَکُلّ شَیْ ء عِنْدَه بِمقْدار »
لَهُ مُعَقَّباتٌ مِنْ بَیْن یَدَیْه وَمِنْ خَلْفِه یَحْفَظُونَه مِنْ أمْرِ × مِنْکم مَنْ أسَرَّ الْقَوْل وَمَنْ جَهَر بِه وَمَن هُوَ مُسْتَخْف بِاللیل وَسارِب بِالنهار
(1).« اللَّه
خدا می داند که زن آبستن چه چیزي حمل می کند (نر است یا ماده) و می داند هر چه را رحم ها ناقص گذارد (کمبود در
خلقت طفل یا مدّت حمل) و می داند آنچه را که می افزاید (زیادي در اعضاء طفل یا آنکه چند جنین در رحم باشد) و هر
کسی سخن × خدا به پنهان و آشکار دانا است او بزرگ است و برتر از هر چیز است × چیزي نزد خدا به اندازه معیّن است
خدا × پنهانی بگوید یا آشکار نزد خدا مساوي است و کسی که مخفی شود در شب یا ظاهر گردد در روز فرقی ندارد
فرشتگانی دارد که آن شخص را از پیش روي او و از پشت سرش به فرمان پروردگار نگهداري کنند.
بعد از آن امیرالمؤمنین علیه السلام دست خود را بر دیگري زد و فرمود:
محمّد صلی الله علیه وآله وسلم جمع کننده گردید و من نشردهنده، محمّد صلی الله علیه وآله وسلم اختیاردار بهشت گردید و
من اختیاردار دوزخ، به آن می گویم: این را بگیر و آن را رها کن، محمّد صلی الله علیه وآله وسلم اختیاردار لرزاندن زمین و
زلزله گردید و من اختیاردار صداهاي شدید و رعد و غرّش شدم، و من صاحب لوح محفوظم، و خداوند علومی که در آن
است به من الهام نموده است.
اي سلمان و اي جندب ؛ درباره محمّد صلی الله علیه وآله وسلم این آیات نازل گشته است:
وجود نازنین « یس » 2) مراد از )« وَالْقُرْآن الحَکیم × یس »
.8 - -1 سوره رعد، آیه 11
. -2 سوره یس، آیه 1 و 2
ص: 206
محمّد صلی الله علیه وآله وسلم است و بعد خداوند به قرآن قسم یاد می کند.
آن حضرت است بعد به قلم قسم یاد می کند. « ن» 1) که مقصود از )« ن وَالْقَلَم »
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم است، می فرماید: اي « طه » 2)، در این آیه مقصود از )« طه ما أنْزَلْنا عَلَیْکَ القُرآن لِتَشْقی »
رسول ما ؛ قرآن را بر تو نازل نکردیم تا خود را در رنج و سختی بیندازي.
محمّد صلی الله علیه وآله وسلم صاحب دلالت ها و راهنمائی ها شد و من صاحب معجزات، نشانه ها و علامات شدم.
3) من مقصود از )« الصِراطُ المُسْتَقیم » محمّد صلی الله علیه وآله وسلم خاتم انبیاء گردید و من خاتم اوصیاء، و در آیه مبارکه
صراط مستقیم هستم.
4) منم، و )« الَّذي هُمْ فیهِ مُخْتَلِفون × النَبَأ العَظیم » و من نبأ عظیم هستم، و آن خبر مهمّی که در آن اختلاف کردند در آیه شریفه
کسی جز در ولایت من اختلاف نکرد.
محمّد صلی الله علیه وآله وسلم صاحب دعوت گردید که مردم را به طرف خدا بخواند و من صاحب شمشیر که سرکشان آنها
را نابود کنم.
محمّد صلی الله علیه وآله وسلم پیغمبر مرسل گردید و من صاحب امر آن حضرت.
روح( 6) را به امر خود بر هر کس ب » (5)« یُلْقِی الرُوحَ مِنْ أمْرِه عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِه » : خداوند تبارك و تعالی فرموده است
و آن روح خداست که آن را عطا نمی کند و القاء نمی کند مگر بر فرشته مقرّب یا پیغمبر مرسل و یا ،« خواهد القاء می کند
جانشین بزرگوار او، و هر که این روح را خدا به او عنایت کند او را امتیاز داده و از بقیّه مردم جدا نموده است، و به او قدرتی
واگذار کرده است که مرده را زنده می کند، و آنچه را که واقع شده و یا واقع خواهد شد به سبب آن می داند، و مشرق به
مغرب یا مغرب به مشرق را در یک لحظه سیر می کند، و از آنچه در
-1 سوره قلم، آیه 2
. -2 سوره طه، آیه 1 و 2
-3 سوره فاتحه، آیه 4
. -4 سوره نبأ، آیه 2 و 3
. -5 سوره مؤمن، آیه 15
-6 مراد روح القدس است یا وحی و یا نیروئی است غیبی.
ص: 207
نیّت ها و دل ها خطور می کند باخبر می گردد، و آنچه را در آسمان ها و زمین است می داند.
یعنی یادآوري کننده گردید که در قرآن کریم می فرماید: « ذِکْر » اي سلمان و اي جندب ؛ محمّد صلی الله علیه وآله وسلم
.(1)« رَسولًا یَتْلُوا عَلَیْکم آیات اللَّه × قَدْ أنْزَلَ اللَّه إلَیْکُم ذِکْراً »
.« خدا به سوي شما ذکْر یعنی رسولش را فرستاد تا آیات الهی را بر شما بخواند »
إنّی اُعطیت علم المنایا والبلایا وفصل الخطاب، واستودعت علم القرآن وما هو کائن إلی یوم القیامه.
به من علم مرگ و میرها و بلاها و احکام قاطع عطا شده است، دانش قرآن و آنچه تا روز قیامت به وقوع خواهد پیوست در
نهاد من به ودیعه گذاشته شده است.
محمّد صلی الله علیه وآله وسلم حجّت و برهان براي مردم اقامه کرد و من حجّت خدا گردیدم، خداوند براي من قرار داد آنچه
را که هیچ کس از اوّلین و آخرین ندارد حتّی پیغمبران مرسل و فرشتگان مقرّب از آن بی بهره اند.
سپس فرمود: اي سلمان و اي جندب ؛ عرض کردند: بلی اي امیر مؤمنان، فرمود:
منم که نوح را در کشتی به امر پروردگارم آرامش بخشیدم و او را به ساحل رساندم، منم که یونس را از شکم ماهی به اذن
خداوند خارج کردم، منم که موسی را از دریاي نیل به امر خداوند عبور دادم، منم که ابراهیم را از آتش نجات دادم، منم که
نهرها را جاري و چشمه ها را جوشان و درخت ها را برجا نهاده ام، و من عذاب یوم الظلّه ام( 2)، من نداکننده ام از محلّ
نزدیکی که جنّ و انس آن را بشنوند، منم که هر روز صداي جبّارین و منافقین را با لغت خود آنها می شنوم.
منم خضري که موسی را تعلیم داد، و من معلّم سلیمان بن داودم، من
. -1 سوره طلاق، آیه 10 و 11
-2 اشاره به عذاب قوم شعیب است، وقتی او را تکذیب کردند دچار آفتاب شدید و حرارت زیاد شدند ابري ظاهر گشت،
.« سوره شعراء، آیه 189 » . همگی خارج شدند تا در سایه اوروند سیلی بارید و همه آنها را هلاك کرد
ص: 208
ذوالقرنین ام، و من قدرت پروردگار می باشم.
اي سلمان و اي جندب ؛ من محمّدم و او من است، من از محمّدم و محمّد از من است، خداوند تبارك و تعالی فرموده است:
.(1)« بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لایَبْغِیان × مَرَجَ الْبَحْرین یَلْتَقِیان »
.« او است که دو دریاي علم و عصمت را بهم درآمیخت و میان آن دو فاصله اي قرار داد که تجاوز نمی کنند »
اي سلمان و اي جندب ؛ کسی که از ما بمیرد در حقیقت نمرده و کسی که از ما غائب گردد در حقیقت غائب نیست، و کسی
.( که از ما کشته می شود در حقیقت کشته نیست( 2
سپس فرمود: اي سلمان و اي جندب ؛ عرض کردند: بلی اي امیر مؤمنان ؛ درود و رحمت خداوند بر شما باد، فرمود:
أنا أمیر کلّ مؤمن ومؤمنه ممّن مضی وممّن بقی، واُیّدت بروح العظمه، إنّما أنا عبد من عبیداللَّه لاتسمّونا أرباباً وقولوا فی فضلنا
ما شئتم، فإنّکم لن تبلغوا من فضلنا کنه ما جعله اللَّه لنا، ولا معشار العشر.
من فرمانرواي همه مردان مؤمن و زنان مؤمنه از گذشتگان و آیندگان هستم و به روح عظمت تأیید شده ام و با همه این
اوصاف بنده اي از بندگان خدا هستم، ما را خدا ننامید و سپس آنچه می خواهید در فضیلت ما بگوئید، و هر چه تلاش کنید
به حقیقت آنچه که خداوند براي ما قرار داده بلکه به یکدهم از یکدهم آن نخواهید رسید.
به خاطر اینکه ما نشانه هاي خدا و راهنمایان و حجّت ها و جانشینان و امینان و پیشوایان از طرف او هستیم، ما چهره زیباي خدا
و چشم بیناي او و زبان گویاي او هستیم، به سبب ما خداوند بندگانش را
. -1 سوره الرحمن، آیه 19 و 20
-2 یعنی این عوارض در وجود ظاهري آنها ایجاد می شود امّا وجود باطنی آنها و حقیقت آنها از تصرّف وهم و خیال و
اندیشه به دور است، و آن گونه نیستند که با کشته شدن مثل سایر کشته شدگان هیچ گونه تصرّفی در عالم ملک و ملکوت
نداشته باشند، شاهدش آثار عجیبی است که از سر مقدّس سیّدالشهداء علیه السلام در طول سفر و در مکان هاي مختلف ظاهر
گشت.
ص: 209
عذاب می کند و به سبب ما پاداش می دهد، و ما را از میان خلق خود برگزیده و اختیار کرده و طاهر گردانیده است و اگر
لایُسْئَل عَمّا » کسی چون و چرا کند و اعتراض به گزینش پروردگار نماید به خداوند کافر گشته و مشرك گردیده است، زیرا
.(1)« یَفْعَل وَهُمْ یُسْئَلون
.« از آنچه خدا انجام می دهد سئوال نمی شود، او مورد بازجوئی قرار نمی گیرد بلکه بندگان هستند که بازخواست می شوند »
سپس فرمود: اي سلمان و اي جندب ؛ عرض کردند: بلی اي امیر مؤمنان ؛ درود و رحمت خداوند بر شما باد، فرمود:
کسی که به آنچه گفتم ایمان آورد و آنچه را بیان کردم و تفسیر نمودم و شرح دادم و روشن ساختم، و با دلیل اثبات کردم
تصدیق کند او مؤمن امتحان شده است که خداوند قلب او را براي ایمان آزمایش نموده و سینه اش را براي اسلام باز کرده و
گشایش بخشیده و او عارف آگاه است که به حدّ بلوغ و کمال و نهایت معرفت رسیده است و کسی که در آنچه گفتم شکّ
کند و یا آگاهانه مخالفت کند، و انکار کند و یا توقّف کند و سرگردان و مضطرب باشد او تقصیر کرده و دشمنی نموده
است.
سپس فرمود: اي سلمان و اي جندب ؛ عرض کردند: بلی اي امیر مؤمنان ؛ درود و رحمت خداوند بر شما باد، فرمود:
أنا اُحیی واُمیت بإذن ربّی، وأنا اُنبّئکم بما تأکلون وما تدّخرون فی بیوتکم بإذن ربّی وأنا عالم بضمائر قلوبکم والأئمّه من
أولادي یعلمون ویفعلون هذا إذا أحبّوا وأرادوا، لأنّا کلّنا واحد.
من به اذن پروردگارم می میرانم و زنده می کنم، و به اذن او به آنچه می خورید و آنچه در خانه هایتان اندوخته می کنید خبر
می دهم، و آنچه را در دلهایتان پنهان کنید می دانم، و امامان دیگر از فرزندان من اینها را می دانند، و هر گاه دوست داشته
باشند و بخواهند چنین کاري می کنند ؛ زیرا ما همگی یک حقیقت هستیم.
. -1 سوره انبیاء، آیه 23
ص: 210
اوّل ما محمّد است، وسط ما محمّد است و همه ما محمّد هستیم، پس بین ما فرق نگذارید، ما هرگاه بخواهیم خدا می خواهد
و هر زمان نپسندیم خدا نمی پسندد.
الویل کلّ الویل لمن أنکر فضلنا وخصوصیّتنا وما أعطانا اللَّه ربّنا لأنّ من أنکر شیئاً ممّا أعطانا اللَّه فقد أنکرقدره اللَّه عزّوجلّ
ومشیّته فینا.
بدبختی و تمام بدبختی نصیب کسی می شود که فضائل ما و خصائص ما و آنچه را که خدا به ما عنایت کرده انکار کند ؛
زیراکسی که چنین کند در حقیقت قدرت خداوند و خواست و مشیّت پروردگار را درباره ما نپذیرفته و انکار کرده است.
اي سلمان و اي جندب ؛ خداوند به ما برتر و والاتر و بزرگتر از همه اینها عطا کرده است.
عرض کردیم: اي امیر مؤمنان ؛ آن چیست که بزرگتر از همه اینها است ؟ فرمود:
پروردگار ما به ما اسم اعظم عطا کرده و بخشیده است که با آن آسمانها و زمین و بهشت و جهنّم را می شکافیم و در می
نوردیم، به آسمان بالا می رویم، و به زمین فرود می آئیم، به مغرب می رویم، به مشرق می رویم، به عرش الهی قدم گذاشته و
در پیشگاه الهی بر آن می نشینیم، و هر چیزي حتّی آسمان ها، زمین، خورشید، ماه، ستارگان، کوه ها، درختان، جنبندگان،
دریاها، بهشت و جهنّم از ما اطاعت می کنند، تمام اینها را خداوند به اسم اعظمی که به ما آموخت و به ما اختصاص داد عطا
کرده است، و با تمام این اوصاف ما می خوریم و می آشامیم و در میان بازارها راه می رویم، و این امور را به امر
پروردگارمان انجام می دهیم، وما بندگان باکرامت خداوندیم که او را به گفتار سبقت نمی گیریم و به امر و فرمان او عمل
می کنیم، ما را معصوم و پاك قرار داد و بر بسیاري از بندگان مؤمنش برتري بخشید.
الحمدللَّه الّذي هدانا لهذا وما کنّا لنهتدي لولا أن » : و ما می گوئیم
ص: 211
حمد و سپاس مخوص خداوندي است که ما را هدایت نمود و اگر هدایت و لطف الهی نبود به آن راه نمی » (1)« هدانا اللَّه
و ،« وکافرین سزاوار عذاب شدند و وعده عذاب درباره آنها حتمی است » (2)« حقّت کلمه العذاب علی الکافرین » و ،« یافتیم
آنها کسانی هستند که آنچه خداوند به ما بخشش و احسان نموده قبول ندارند و انکار می کنند.
اي سلمان و اي جندب ؛ این است پاسخ شما که از معرفت من به نورانیّت پرسش نمودید، آن را حفظ کنید و نگهدارید که
باعث رشد و کمال است، و همانا هیچ یک از شیعیان ما به حدّ بصیرت نمی رسند تا مرا به نورانیّت بشناسند، و وقتی چنین
معرفتی پیدا کردند به حدّ بصیرت و بلوغ و کمال رسیده و در میان دریائی ازعلم فرو رفته و درجه اي از فضل و برتري را
( پیموده اند و بر سرّي از اسرار پروردگار و گنجینه هاي پوشیده او آگاهی یافته اند.( 3
از عمّار بن یاسر نقل می کند که « نوادر الحکمه » از کتاب « محتضر » 20 - شیخ حسن بن سلیمان رحمه الله در کتاب / 113
گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
آن شب که به آسمانها سیر داده شدم و به بالاترین مرتبه قرب پروردگار نائل آمدم از ناحیه ربوبی به من خطاب شد:
یا محمّد من أحبّ خلقی إلیک؟
اي محمّد ؛ محبوب ترین آفریده من نزد تو کیست ؟
عرض کردم: خداوندا ؛ تو داناتر هستی.
فرمود: من داناترم ولی می خواهم از زبان خودت بشنوم.
عرض کردم: پسر عمویم علیّ بن ابی طالب علیه السلام. فرمود: نگاه کن.
فالتفتّ فإذا بعلیّ علیه السلام واقف معی، وقد خرقت حجب السماوات، وقد أوقف رأسه یسمع ما یقول فخررت للَّه تعالی
ساجداً.
همین که نگاه کردم دیدم علی علیه السلام با من ایستاده و همه پرده هاي آسمانی را
. -1 سوره اعراف، آیه 43
. -2 سوره زمر، آیه 71
. 1 ح 1، مشارق الأنوار: 160 /26 - -3 بحار الأنوار: 7
ص: 212
دریده و موانع را کنار زده و سر خود را بلند کرده گفتگوي ما را گوش می کند، پس بر خاك افتاده و براي خدا سجده
( کردم.( 1
نقل کرده است: امیر المؤمنین علیه السلام به رمیله - که یکی از شیعیان « مشارق الأنوار » 21 - برسی رحمه الله در کتاب / 114
خاصّ آن حضرت است و مریض شده بود - فرمود:
اي رمیله ؛ دچار تب شدیدي شدي سپس مقداري سبکی احساس کردي و به مسجد براي نماز آمدي ؟
گفت: بلی اي سرور من ؛ از کجا دانستی ؟ فرمود:
یا رمیله؛ ما من مؤمن ولا مؤمنه یمرض إلّا مرضنا لمرضه، ولا حزن إلّا حزنّا لحزنه، ولا دعا إلّا آمنّا لدعائه،ولا سکت إلّا دعونا
له، ولامؤمن ولامؤمنه فی المشارق والمغارب إلّا ونحن معه.
اي رمیله ؛ زن و مرد مؤمنی نیست که مریض شود مگر اینکه ما به خاطر مریضی او مریض می شویم، و هرگاه محزون گردد
مابه خاطر حزن او محزون می شویم، و هر زمان دعا کند ما به دعاي او آمین می گوئیم، و وقتی ساکت باشد ما براي او دعا
( می کنیم، و هر کجا در مشرق و مغرب مرد و زن مؤمنی باشد ما با او هستیم.( 2
مطلبی ،« به هر طرف روي آورید آنجا وجه خداست « (3)« أیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه » مؤلّف رحمه الله گوید: فرمایش پروردگار
را که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود تأیید می کند ؛ زیرا در روایات بسیار زیادي فرموده اند که مقصود از وجه خدا ائمّه
( علیهم السلام هستند و در مورد پیغمبر و امیرالمؤمنین علیهما السلام نیز روایات خاصّی وارد شده است.( 4
. 383 ح 37 / -1 المحتضر: 107 ، بحار الأنوار: 25
، 140 ح 11 (با کمی اختلاف) به نقل از بصائر الدرجات: 259 ح 1 / 154 ح 43 و 26 / -2 مشارق الأنوار: 77 ، بحار الأنوار: 26
. 175 و 176 ح 479 و 480 / مدینه المعاجز: 2
. -3 سوره بقره، آیه 115
191 باب 53 (که ائمّه علیهم السلام جنب اللَّه و وجه اللَّه هستند) مراجعه کنید. / -4 براي اطّلاع بیشتر به بحار الأنوار: 24
ص: 213
و وجه بودن ایشان یا به خاطر این است که آنها صاحب وجاهت و آبرو و مرتبه اند نزد خداوند، و یا به خاطر آن است که آنها
جهتی هستند که خداوند امر فرموده مردم به آن جهت توجّه کنند و روي آورند، و توجّه به خدا ممکن نیست مگر به سبب
توجّه به ایشان، و از کسی عملی پذیرفته نمی شود مگر با ولایت این بزرگواران.
روایتی از سلمان فارسی رضی الله عنه نقل می کند که گفت: « ارشاد القلوب » 22 - دیلمی رحمه الله در کتاب / 115
امیرالمؤمنین علیه السلام به من فرمود:
یا سلمان؛ الویل کلّ الویل لمن لایعرفنا حقّ معرفتنا وأنکر فضلنا.
اي سلمان ؛ بدا بحال کسی که ما را آن طوري که سزاوار آن هستیم نشناسد و فضل و برتري ما را انکار کند.
اي سلمان ؛ کدامیک از این دو بزرگوار افضل هستند، محمّد صلی الله علیه وآله وسلم یا سلیمان بن داود ؟ سلمان گفت: بلکه
محمّد صلی الله علیه وآله وسلم برتر و والاتر است.
فرمود: اي سلمان ؛ آصف بن برخیا توانست تخت بلقیس را از فارس به مملکت سبأ در یک چشم بهم زدن منتقل کند و علمی
از کتاب نزد او بود، و آیا من چندین برابر او قدرت ندارم که نزدم هزار کتاب است ؟! خداوند بر شیث فرزند آدم علیه السلام
پنجاه صحیفه و بر ادریس علیه السلام سی صحیفه و بر ابراهیم خلیل علیه السلام بیست صحیفه، و تورات، انجیل، زبور و فرقان
نازل نموده است.
گفتم: اي سرور من ؛ همین طور است که فرمودید. امام علیه السلام فرمود:
یا سلمان؛ إنّ الشاكّ فی اُمورنا وعلومنا کالمستهزئ فی معرفتنا وحقوقنا، وقد فرض اللَّه ولایتنا فی کتابه فی غیر موضع وبیّن ما
أوجب العمل به وهو مکشوف.
اي سلمان ؛ کسی که در شؤون ما و علوم ما شکّ کند مثل کسی است که معرفت ما و حقوق ما را مسخره کرده در حالی که
خداوند ولایت ما را در کتابش در چند جا واجب کرده و آنچه را که عمل کردن به آن واجب است بیان نموده و آن روشن
( وواضح است.( 1
. 28 ح 10 به نقل از محتضر: 107 / 221 ح 47 ، و ج: 27 / 416 ، بحار الأنوار: 26 / -1 ارشاد القلوب: 2
ص: 214
از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: « محاسن » 23 - برقی رحمه الله در کتاب / 116
( ذکرنا أهل البیت شفاء من الوعک، والأسقام ووسواس الریب، وحبّنا رضی الربّ تبارك وتعالی.( 1
یاد ما اهل بیت شفاي بیماري هاي روحی و جسمی و باعث از بین رفتن وسوسه هاي شیطانی است، و دوستی ما سبب
خشنودي خداوند تبارك و تعالی است.
از یکی از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده است که گفت: « کنز الفوائد » 24 - کراجکی رحمه الله در کتاب / 117
سلمان رضی الله عنه بر امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شد و از معرفت و شناسائی آن حضرت سئوال نمود. فرمود:
اي سلمان ؛ من کسی هستم که تمام امّت ها را به اطاعت خود خواندم، آنها که سرپیچی کردند در آتش افکندم و من خازن
آتش بر آنها هستم.
یا سلمان إنّه لایعرفنی أحد حقّ معرفتی إلّا کان معی فی الملأ الأعلی.
اي سلمان ؛ هر کسی آنگونه که سزاوارم مرا بشناسد در ملأ اعلی یعنی محلّ قرب پروردگار که جایگاه ملکوتیان است با من
خواهد بود.
آنگاه امام حسن و امام حسین علیهما السلام وارد شدند و آن حضرت به سلمان فرمود: این دو فرزند من دو گوشواره عرش
پروردگارند و به خاطر این دو بهشت درخشندگی دارد و روشن است و مادر ایشان بهترین زنان عالمند، خداوند از مردم عهد
و میثاق براي من گرفته است، عدّه اي آن را تصدیق کردند و گروهی تکذیب نمودند که در آتش اند.
وأنا الحجّه البالغه، والکلمه الباقیه وأنا سفیر السفراء.
من حجّت بالغه یعنی تامّ و تمام، و کلمه همیشگی و دائمی پروردگارم، و من نماینده رسولان هستم.
، 97 ذیل ح 13 / 625 ، بحار الأنوار: 62 / 227 ح 2، الخصال: 2 / 145 ح 10 و 26 / 47 ح 107 ، بحار الأنوار: 2 / -1 المحاسن: 1
. 61 ضمن ح 113 / تفسیر فرات: 137 ، بحارالأنوار: 68
ص: 215
سلمان رضی الله عنه عرض کرد: اي امیر مؤمنان ؛ اوصاف شما را در تورات و انجیل همین گونه یافتم، پدر و مادرم به فدایت
اي کسی که در مسجد کوفه کشته خواهی شد، به خدا قسم اگر مردم نمی گفتند: واشوقاه خدا قاتل سلمان را رحمت کند
درباره ات مطالبی می گفتم که نفوس مردم تاب و تحمّل پذیرش آن را نداشت بخاطر اینکه تو همان حجّت خدا هستی که
آدم به سبب تو توبه اش پذیرفته گردید و یوسف از چاه خلاص شد و سرگذشت ایّوب واینکه نعمت درباره او تغییر کرد به
شما مربوط است.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
آیا قصّه ایّوب و علّت تغییر کردن نعمت خدا بر او را می دانی چیست ؟
عرض کرد: خدا بهتر می داند و شما اي امیر مؤمنان.
فرمود: آنگاه که خداوند میثاق می گرفت، ایّوب در پادشاهی من شکّ کرد و گفت: این مطلب بزرگی است.
خداوند تبارك و تعالی فرمود:
اي ایّوب ؛ آیا شکّ می کنی در صورتی که من آن را اقامه کرده و برپا داشته ام ؟ آدم علیه السلام را که به بلاء گرفتار کردم
به خاطر او بخشیدم و چون به امیر مؤمنان بودن او تسلیم گردید از او و خطایش گذشتم.
فوعزّتی لاُذیقنّک من عذابی أو تتوب إلیّ بالطاعه لأمیرالمؤمنین.
به عزّت خودم قسم از عذابم بر تو می چشانم و یا اینکه با اعتراف به اطاعت امیرالمؤمنین توبه کنی.
( سپس سعادت نصیب او گشت، یعنی توبه کرد و به اطاعت امیرالمؤمنین و ذریّه طاهرین او علیهم السلام اقرار کرد.( 1
از ابن عبّاس نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: « امالی » 25 - شیخ صدوق رحمه الله در کتاب / 118
31 ح 372 ، تفسیر برهان: / 504 ح 4، مدینه المعاجز: 2 / 292 ح 52 ، تأویل الآیات: 2 / 57 ، بحار الأنوار: 26 / -1 کنز الفوائد: 2
. 61/4 ح 12
ص: 216
( من سرّه أن یجمع اللَّه له الخیر کلّه فلیوال علیّاً علیه السلام بعدي ولیوال أولیاءه ولیعاد أعداءَه.( 1
کسی که دوست دارد خدا تمام خیر و خوبی را براي او جمع کند باید ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را بعد از من بپذیرد و
اولیاء آن حضرت را دوست داشته باشد و با دشمنان او دشمنی کند.
وارد شدم و « مسروق اجدعی » از ابی اسحاق سبیعی نقل می کند که گفت: بر « مجالس » 26 - شیخ مفید رحمه الله در / 119
نزد او مهمانی بود که او را نمی شناختم، آن مهمان گفت: در حنین با رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بودم و مطلبش را
ادامه داد تا بدانجا که گفت:
حدیثی براي شما بگویم که آن را حارث اعور( 2) نقل کرده است.
گفتیم: بلی، گفت: بر علی بن ابی طالب علیه السلام وارد شدم فرمود:
اي اعور ؛ چه چیز تو را به اینجا کشانید ؟
عرض کردم: محبّت و دوستی شما.
فرمود: ترا به خدا راست می گوئی و مرا سه مرتبه قسم داد. سپس فرمود:
أما إنّه لیس عبد من عباداللَّه ممّن امتحن اللَّه قلبه بالإیمان إلّا وهو یجد مودّتنا علی قلبه فهو یحبّنا، ولیس عبد من عباد اللَّه ممّن
سخط اللَّه علیه، إلّا وهو یجد بغضنا علی قلبه فهو یبغضنا.
بنده اي از بندگان خدا که قلب او براي ایمان امتحان شده باشد نیست مگر اینکه محبّت ما را در قلب خود می یابد و ما را
دوست دارد، و بنده اي از بندگان خدا نیست که مورد خشم الهی واقع شده باشد مگر اینکه دشمنی ما را در قلب خود
احساس می کند و با ما دشمنی می کند.
پس دوست ما صبح می کند( 3) در حالی که منتظر رحمت است و گویا درهاي رحمت برایش باز گشته است و دشمن ما
صبح می کند بر لبه
. 55 ح 9، بشاره المصطفی: 150 و 176 / -1 امالی صدوق: 270 ح 2 مجلس 32 ، بحار الأنوار: 27
-2 حارث اعور ؛ همان حارث همدانی است، و به زودي حدیث دیگري از او تحت رقم 123 می آید، و اعور کسی است که
یک چشم او دچار نابینائی شده باشد.
-3 یعنی عمر را به پایان می رساند.
ص: 217
پرتگاه هلاکت وآتش، و در دوزخ سقوط می کند، پس گوارا باد براي اهل رحمت آن لطف و رحمتی که نصیبشان می
( شود، و بدا به حال اهل آتش از جایگاه بدي که مسکن می کنند.( 1
از امام باقر علیه السلام، از پدرانشان علیهم السلام از رسول خدا صلی الله « امالی » 27 - شیخ صدوق رحمه الله در کتاب / 120
علیه وآله وسلم نقل می کند که به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
یا علی، ما ثبت حبّک فی قلب امرء مؤمن فزلّت به قدم علی الصراط إلّا ثبتت له قدم اُخري حتّی یدخله اللَّه عزّوجلّ بحبّک
( الجنّه.( 2
اي علی ؛ محبّت و دوستی تو اگر در قلب مؤمنی قرار گرفت، هنگام گذشتن از صراط اگر یک پاي او بلغزد پاي دیگرش
ثابت می ماند تا اینکه خداوند او را به خاطر محبّت تو وارد بهشت می کند.
خود، از جابر بن عبداللَّه انصاري نقل کرده است که گفت: « فضائل » و « روضه » 28 - ابن شاذان رحمه الله در دو کتاب / 121
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در مسجد نشسته بودند که ناگهان علی علیه السلام در حالی که امام حسن علیه السلام در
طرف راست، و امام حسین علیه السلام در طرف چپ ایشان بودند وارد شد، پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از جاي
برخاست و علی علیه السلام را بوسید و او را در برگرفت، امام حسن علیه السلام را بوسید و بر زانوي راست خود نشانید و امام
حسین علیه السلام را بوسید و او را بر زانوي چپ نشانید، سپس این دو عزیزش را می بوسید و لب هاي آنها را می مکید و می
فرمود:
پدرم فداي پدر شما، و پدرم فداي مادر شما.
سپس فرمود: اي مردم خداوند تبارك و تعالی به وجود این دو بزرگوار
. 87 ح 8، بشاره المصطفی: 48 / 10 ح 19 و 38 79/ 196 ح 27 / -1 امالی مفید: 270 ح 2، بحار الأنوار: 22
17 ح 8 و ص 158 ح 6 و ج: 77/ 69 ح 27 / -2 امالی صدوق: 679 ح 29 مجلس 85 ، فضائل الشیعه: 48 ح 4، بحار الأنوار: 8
866 ح 3، و طبري در بشاره المصطفی: 71 (با کمی / 305/39 ح 119 ، و سیّد شرف الدین رحمه الله در کتاب تأویل الآیات: 2
اختلاف) آن را ذکر کرده اند.
ص: 218
و پدرشان و فرزندان پاك ایشان بر تمامی فرشتگانش مباهات می کند. سپس عرض کرد:
اللهمّ إنّی اُحبّهم واُحبّ من یحبّهم، اللهمّ من أطاعنی فیهم وحفظ وصیّتی فارحمه برحمتک یا أرحم الراحمین، فإنّهم أهلی
والقوّامون بدینی والمحیون لسنّتی والتالون لکتاب ربّی، فطاعتهم طاعتی ومعصیتهم معصیتی.
خداوندا ؛ من اینها را دوست دارم و دوستان ایشان را نیز دوست دارم، هر که گفتار مرا درباره آنها اطاعت کند و سفارش
مرارعایت نماید او را مورد رحمت خود قرار بده، و تو از هر کس رحم کننده تر و مهربانتر هستی، همانا آنها اهل من
وبرپادارندگان دین من و زنده کنندگان سنّت من و تلاوت کنندگان کتاب پروردگار من هستند، پس فرمانبرداري از آنها
( فرمانبرداري از من و سرپیچی نمودن از ایشان سرپیچی کردن از من است.( 1
از جابر نقل می کند که گفت: با عدّه اي در منی همراه رسول خدا « علل الشرایع » 29 - شیخ صدوق رحمه الله در کتاب / 122
صلی الله علیه وآله وسلم بودیم ناگهان شخصی توجّه ما را به خود جلب کرد، او گاهی سجده می نمود و گاهی رکوع می
کرد ومشغول ناله و تضرّع بود.
گفتیم: اي رسول خدا ؛ چقدر نمازش نیکو است. فرمود:
او همان است که پدر شما را از بهشت بیرون نمود.
پس علی علیه السلام بی مبالات به طرف او رفت و او را گرفته حرکت شدیدي داد به طوري که دنده هاي راست و چپش
درهم فرو رفت و فرمود: إن شاء اللَّه تو راخواهم کشت.
او گفت: تا آن مهلتی که خداوند به من داده است پایان نپذیرد و آن وقت معلوم نرسد این کار را نمی توانی کرد، وچرا می
خواهی مرا بکشی ؟ به خدا قسم دشمنی نمی کند کسی با تو مگر اینکه نطفه من قبل از نطفه
. 104 ح 74 / -1 الروضه: 144 ، بحار الأنوار: 27
ص: 219
پدرش واردرحم مادر او شده است، و با دشمنان تو در اموال و اولاد آنها شرکت دارم، و این فرمایش خداوند تبارك و تعالی
1). پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: )« وَشارِکْهم فِی الأمْوالِ وَالأوْلاد » : است
یا علیّ لایبغضک من قریش إلّا سفاحیّ، ولا من الأنصار إلّا یهوديّ، ولا من العرب إلّا دعیّ ولا من سائرالناس إلّا شقیّ، ولا من
النساء إلّا سلقلقیه - وهی الّتی تحیض من دبرها - .
اي علی ؛ با تو دشمنی نمی کند از قریش مگر کسی که ازدواج او بدون عقد بوده است و از انصار مگر کسی که اصلش
یهودي بوده است، و از طایفه عرب مگر کسی که نسب او صحیح نیست، و از مردمان دیگر مگر که گمراه و بدبخت است، و
از زنان مگر کسی که از پشت حیض شود.
بعد آن حضرت سر را به آرامی به طرف سینه مبارکش پائین آورد و مدّتی سکوت کرد، سپس سر را بلند کرده و فرمود:
معاشر الناس، أعرضوا أولادکم علی محبّه علیّ.
اي گروه مردمان ؛ به فرزندان خود محبّت علی علیه السلام را عرضه بدارید.
جابر بن عبداللَّه گوید: ما دوستی امیرالمؤمنین علیه السلام را بر فرزندان خود عرضه می کردیم، هر کدام از آنها علی علیه
السلام را دوست داشت می فهمیدیم که فرزند خود ما است، و آنکه آن حضرت را دوست نداشت به خود نسبتش نمی
( دادیم.( 2
مؤلّف رحمه الله گوید: ترمذي که از بزرگان اهل سنّت است از ابوسعید خدري نقل کرده است که گفت: ما منافقین را به
( دشمنی آنها با علی علیه السلام می شناختیم.( 3
. -1 سوره اسراء، آیه 66
.215/ 236 ح 80 ، مدینه المعاجز: 2 / 20 ح 16 و 63 174/ 151 ح 39 / 142 ح 7، بحار الأنوار: 27 / -2 علل الشرایع: 1
238/ 60 ، العمده: 218 ، إحقاق الحق: 7 / 292 ، صحیح مسلم: 1 / 635 ح 3717 چاپ بیروت، مسند احمد: 6 / -3 صحیح ترمذي: 5
.223/ و 17
ص: 220
از حارث همدانی نقل می کند که گفت: خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام « امالی » 30 - شیخ مفید رحمه الله در کتاب / 123
شرفیاب شدم، حضرت فرمود:
اي حارث ؛ چه باعث شده اینجا آمدي ؟ عرض کرد:
حبّی لک یا أمیرالمؤمنین.
محبّت و دوستی شما مرا به اینجا کشانیده است.
فرمود: اي حارث ؛ مرا دوست داري ؟
عرض کرد: بلی بخدا قسم اي امیرالمؤمنین. فرمود:
أما لو بلغت نفسک الحلقوم رأیتنی حیث تحبّ، ولو رأیتنی وأنا أذود الرجال عن الحوض ذود غریبه الإبل لرأیتنی حیث تحبّ،
ولو رأیتنی وأنا مارّ علی الصراط بلواء الحمد بین یدي رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم لرأیتنی حیث تحبّ.
بدان وقت جان کندن و لحظه احتضار مرا می بینی به گونه اي که دوست داري، و اگر مرا ببینی آن وقتی که از ورود بعضی
ازاشخاص به کنار حوض ممانعت می کنم مانند ممانعت کردن شتران از یک بیگانه( 1) به گونه اي می بینی که دوست داري،
و نیز اگر مرا ببینی در حالی که بر صراط عبور می کنم و در پیش روي رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم لواء حمد در
( دست دارم به گونه اي می بینی که دوست داري.( 2
از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است که « خصال » مؤلّف رحمه الله گوید: درباره لواء حمد روایتی در کتاب
فرمود:
إذا کان یوم القیامه یأتینی جبرئیل علیه السلام ومعه لواء الحمد وهو سبعون شقّه، الشقّه منه أوسع من الشمس والقمر، وأنا علی
کرسیّ من کراسیّ الرضوان فوق منبر من منابر القدس، فآخذه وأدفعه إلی علیّ بن أبی طالب علیه السلام.
-1 جزري در کتاب نهایه می نویسد: این یک ضرب المثل است براي دور کردن بیگانگان، زیرا شتر هنگامی که کنار آب می
رسد اگر بیگانه اي وارد شود با اوبرخورد می کند و او را دور می کند تا آنکه بیرونش کند.
269 ذیل ح 43 ، بشاره / 157 ح 2، و 39 / 140 ، بحار الأنوار: 27 / -2 امالی طوسی: 48 ح 30 مجلس 2، کشف الغمّه: 1
.137/ المصطفی: 73 ، إرشاد القلوب: 2
ص: 221
هنگامی که قیامت فرا رسد جبرئیل نزد من می آید در حالیکه لواء حمد به همراه دارد، و آن هفتاد طبقه است که هر طبقه آن
وسیعتر از خورشید و ماه است، و من بر تختی از تخت هاي رضوان، بالاي منبري از منبرهاي قدس نشسته ام، آن را از جبرئیل
گرفته و به دست علیّ بن ابی طالب علیه السلام می دهم.
عمر بن خطّاب از جا برخاست و گفت: اي رسول خدا ؛ چگونه علی علیه السلام می تواند آن پرچم را بردارد در حالی که
شما فرمودي هفتاد طبقه دارد که هر طبقه آن از خورشید و ماه وسیع تر است ؟
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
قیامت که برپا شود خداوند تبارك و تعالی به علی علیه السلام قوّت و نیروئی همانند قوّت جبرئیل، نوري مانند نور آدم،
بردباري و حلمی مثل حلم رضوان، جمالی چون جمال یوسف، و صدائی نزدیک به صداي داود مرحمت کند، و اگر این نبود
که داود خطیب بهشت است صدائی مانند صداي او به علی علیه السلام عطا می کرد.
و همانا علی علیه السلام اوّل کسی است که از آب گواراي سلسبیل و زنجبیل که دو نهر در بهشت اند می آشامد، و او قدمی
بر صراط برنمی دارد مگر اینکه جاي آن، قدم دیگرش استوار است.
وإنّ لعلی علیه السلام وشیعته من اللَّه مکاناً یغبطه به الأوّلون والآخرون.
( و همانا علی علیه السلام و شیعیان او در بهشت جایگاهی دارند که اوّلین و آخرین بر آن غبطه می خورند.( 1
نقل می کند: « مشارق الأنوار » 31 - برسی رحمه الله در کتاب / 124
شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: چرا رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم علی علیه السلام را بر دوش خود بالا
برد ؟ فرمود:
تا اینکه مردم مقام رفیع و مرتبه والاي او را بشناسند.
عرض کرد: زیادتر برایم توضیح دهید.
. 137 ، المحتضر: 126 / 3 ح 3، إرشاد القلوب: 2 / -1 الخصال: 582 ح 7، بحار الأنوار: 8
ص: 222
فرمود: تا مردم بدانند او به مقام رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از هر کس سزاوارتر است.
عرض کرد: بیشتر توضیح دهید. فرمود:
لیعلم الناس أنّه امام بعده والعلم المرفوع، تا مردم بدانند علی علیه السلام بعد از او پیشواي مردم و پرچم برافراشته هدایت است.
عرض کرد: زیادتر بفرمائید. حضرت فرمود:
هیهات، واللَّه لو أخبرتک بکنه ذاك لقمت عنّی وأنت تقول: جعفر بن محمّد کاذب فی قوله أو مجنون، وکیف یطّلع علی
الأسرار غیر الأبرار.
هیهات ؛ اگر از حقیقت و باطن آن به تو خبر دهم از من کناره می گیري و می گوئی: جعفر بن محمّد دروغگو یا دیوانه است
( وچگونه بر اسرار کسی جز ابرار و نیکوکاران آگاهی پیدا می کند.( 1
مؤلّف رحمه الله گوید: و شاعر چه نیکو سروده است:
عرج الهادي إلی أوج السما
وعلیّ کتف الهادي علا
أیّها المنصف أنصف بیننا
أيّ معراجیهما أعلا علا
پیامبر هدایت کننده خلق به اوج آسمان بالا رفت، و علی علیه السلام بر شانه او بالا رفت.
اي کسی که انصاف داري انصاف بده، کدام یک از این دو معراج برتر و بالاتر است.
از حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام نقل کرده است که فرمود: « امالی » 32 - شیخ صدوق رحمه الله در کتاب / 125
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نشسته بودند که ناگهان فرشته اي بر آن حضرت وارد شد و او بیست و چهار چهره
داشت.
حضرت فرمود: جبرئیل اي حبیب من، تو را تاکنون به این شکل ندیده ام.
. -1 مشارق الأنوار: 17
ص: 223
آن فرشته عرض کرد: من جبرئیل نیستم، بلکه نام من محمود است، خداوند تبارك و تعالی مرا فرستاده است تا نور را به نور
تزویج کنم.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: مقصودت از آن دو نور کیست ؟
محمّد رسول اللَّه، علیّ » : عرض کرد: فاطمه و علی علیهما السلام، و همینکه فرشته رو برگردانید بین دو شانه او نوشته شده بود
.« محمّد رسول خدا است، علی علیه السلام وصیّ و جانشین او است » « وصیّه
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به او فرمود: از چه زمانی این جملات بر شانه تو نوشته شده است ؟
( عرض کرد: بیست و دو هزار سال( 1) قبل از آنکه خداوند تبارك و تعالی آدم را بیافریند.( 2
از ابن عبّاس روایت کرده است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم « مشارق الأنوار » 33 - برسی رحمه الله در کتاب / 126
فرمود:
إنّ یوم القیامه یوم شدید الهول، فمن أراد منکم أن یتخلّص من أهوال یوم القیامه وشدائده فلیوال ولیّی، ولیتّبع وصیّی وخلیفتی
وصاحب حوضی علیّ بن أبی طالب.
روز قیامت روزي است که هراس و وحشت آن زیاد است، هر کس می خواهد از وحشت ها و سختی هاي آن رهائی یابد،
ولایت ولیّ مرا باید بپذیرد، و از وصیّ و جانشین و صاحب حوض من علیّ بن ابی طالب علیه السلام پیروي کند.
و همانا او در کنار حوض دشمنانش را از آن دور می کند و دوستانش را آب می دهد، کسی که از آن آب نیاشامد دائماً
تشنه است و هرگز سیراب نمی گردد، و کسی که از آن آب بیاشامد هیچگاه تشنه نمی شود.
-1 در کتاب نوادر المعجزات 220 هزار سال نقل شده است.
، 111 ح 23 / 640 ح 17 ، بحار الأنوار: 43 / -2 امالی صدوق: 688 ح 19 مجلس 86 ، معانی الأخبار: 102 ح 1، الخصال: 2
338 ، دلائل الإمامه: 93 ح 27 ، نوادر المعجزات: 92 ح 11 ، و این / 747 ح 7، مدینه المعاجز: 2 / 460 ح 8، الوافی: 3 / الکافی: 1
روایت در مشارق الأنوار: 50 با اختلاف ذکر شده است، و مؤلّف رحمه الله در نسخه اصل آن را مانند مشارق آورده بود ولی
ما آن طور که در امالی نقل گردیده ذکر کردیم.
ص: 224
ألا وإنّ حبّ علیّ علم بین الإیمان والنفاق، فمن أحبّه کان مؤمناً، ومن أبغضه کان منافقاً.
بدانید علامت و نشانه بین ایمان و نفاق دوستی علی علیه السلام است، هر کس او را دوست بدارد مؤمن و کسی که با او
دشمنی کند منافق است.
کسی که دوست دارد بر صراط مثل برق زودگذر عبور کند و بدون حساب داخل بهشت گردد باید علی علیه السلام را که از
طرف من بر شما ولایت و سرپرستی دارد وجانشین من بر اهل من و امّتم می باشد دوست داشته باشد، همانا او در رحمت
پروردگار و صراط مستقیم الهی است.
علیّ یعسوب الدین وقائد الغرّ المحجّلین ومولی من أنا مولاه، لایحبّه إلّا طاهر الولاده زاکی العنصر، ولایبغضه إلّا من خبث أصله
وولادته.
علی علیه السلام امیر دینداران و پیشواي روسفیدان و مولاي هر کسی است که من مولاي او هستم، او را دوست ندارد مگر
کسی که حلال زاده و پاك طینت باشد، و با او دشمنی نمی کند مگر آنکه بد طینت و حرام زاده است.
و در شب معراج هر گاه خداوند با من تکلّم کرد فرمود:
یا محمّد، اقرأ علیّاً منّی السلام، وعرّفه أنّه إمام أولیائی ونور من أطاعنی وهنّأه بهذه الکرامه منّی.
اي محمّد ؛ از طرف من به علی علیه السلام سلام برسان و بگو که او امام دوستان من و چراغ هدایت براي پیروان من است، و
به او این کرامت را از طرف من تبریک بگو.
بعد فرمود: کسی را که از شیعیان علی علیه السلام فقیر و تنگدست است کوچک نشمارید، همانا یکی از آنها فرداي قیامت
( درباره جمعیّتی به اندازه دو قبیله ربیعه ومضر شفاعت می کند.( 1
(2)« وَکُلُّ شَیْ ء أحْ َ ص یْناهُ فی إمام مُبین » 34 - در همان کتاب از ابن عبّاس روایت می کند که گفت: چون آیه شریفه / 127
هر چیزي را در امام مبین «
. -1 مشارق الأنوار: 54
. -2 سوره یس، آیه 12
ص: 225
نازل شد، آن دو نفر( 1) برخاستند و عرض کردند: اي رسول خدا ؛ مقصود از امام مبین چیست ،« جمع کرده و شمارش نمودیم
؟ آیا تورات است ؟ حضرت فرمود: نه، عرض کردند: آیا انجیل است ؟ فرمود: نه، عرض کردند: پس حتماً قرآن است. فرمود:
نه، در این هنگام امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شد، پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم اشاره به آن حضرت کرد و فرمود:
هو هذا الّذي أحصی اللَّه فیه علم کلّ شی ء، وإنّ السعید کلّ السعید من أحبّ علیّاً علیه السلام فی حیاته وبعد وفاته، والشقیّ
کلّ الشقی من أبغض هذا فی حیاته وبعد وفاته.
او امام مبین است که خدا علم هر چیز را در او فراهم آورده است، و همانا خوشبخت و سعادتمند به تمام معنا کسی است که
علی علیه السلام را در دوران زندگی و پس از مرگ دوست داشته باشد، و گمراه و بدبخت به تمام معنا کسی است که با علی
( علیه السلام دردوران زندگی و پس از مرگ خود دشمنی کند.( 2
35 - در همان کتاب از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت کرده است که به علی علیه السلام فرمود: / 128
است، هر کس آن سوره را یک بار بخواند گویا یک سوّم « قل هو اللَّه أحد » اي علی ؛ مثَل تو در میان امّت من مثَل سوره
قرآن را خوانده است، و کسی که دو باربخواند مانند آن است که دو سوّم قرآن را خوانده است، و آنکه سه بار بخواند مانند
آن است که همه قرآن را خوانده است.
فمن أحبّک بلسانه فقد کمل ثلث الإیمان، ومن أحبّک بلسانه وقلبه فقد کمل ثلثی الإیمان، ومن أحبّک بیده وقلبه ولسانه فقد
کمل الإیمان. والّذي بعثنی بالحقّ نبیّاً لو أحبّک أهل الأرض کمحبّه أهل السماء لما عذّب اللَّه أحداً بالنار.
-1 یعنی ابوبکر و عمر که به خاطر تقیّه در بسیاري از احادیث تصریح به اسامی آنها نشده و به طور کنایه ذکر گردیده است.
. -2 مشارق الأنوار: 55
ص: 226
کسی که تو را به زبان دوست داشته باشد یک سوّم ایمان را احراز کرده است، و کسی که تو را به زبان و قلبش دوست داشته
باشد دو سوّم ایمان را به دست آورده، و آنکه تو را به دست خود و قلب و زبانش دوست داشته باشد ایمان او کامل است.
وقسم به حقّ آنکه مرا به پیغمبري به راستی برانگیخت اگر اهل زمین تو را همانند اهل آسمان دوست داشته باشند خداوند
یکی از آنها را به آتش وارد نمی کند.
اي علی ؛ جبرئیل از طرف پروردگار عالم به من بشارت داده و فرموده است:
یا محمّد ؛ بشّر أخاك علیّاً علیه السلام انّی لا اُعذّب من تولاّه ولاأرحم من عاداه.
اي محمّد ؛ به برادرت علی علیه السلام مژده بده که من اهل ولایت و محبّت او را عذاب نمی کنم و به دشمنان او رحم
( نخواهم کرد.( 1
از سعید بن جبیر نقل کرده است که گفت: نزد ابن عبّاس آمدم و به او « امالی » 36 - شیخ صدوق رحمه الله در کتاب / 129
گفتم: اي پسرعموي رسول خدا؛ آمده ام تا از تو درباره علیّ بن ابی طالب علیه السلام و اختلاف مردم نسبت به او سؤال کنم.
فرمود: اي پسر جبیر ؛ آمدي تا از بهترین شخص این امّت بعد از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم سئوال کنی ؟ آمدي تا
از کسی که در یک شب سه هزار منقبت براي او حاصل شده سئوال کنی ؟ آمدي تا از وصیّ رسول خدا صلی الله علیه وآله
وسلم و جانشین او و صاحب حوض و پرچم و شفاعت سئوال کنی ؟
سپس فرمود: به حقّ کسی که محمّد صلی الله علیه وآله وسلم را ختم رسولان و آخرین پیامبر اختیار کرد، اگر تمام گیاهان
دنیا ودرختانش قلم و اهل آن نویسنده شوند و همگی مناقب و فضائل علی علیه السلام را از آغاز خلقت تا انتهاي آن بنویسند
( نمی توانند یک دهم از فضائلی را که خدا به او مرحمت کرده بنویسند.( 2
. -1 مشارق الأنوار: 56
. 7 ح 17 / -2 مشارق الأنوار: 58 ، امالی صدوق: 651 ح 15 مجلس 82 (با کمی اختلاف)، بحار الأنوار: 40
ص: 227
مؤلّف رحمه الله گوید: مراد از آن شبی که در کلام ابن عبّاس ذکر شد و سه هزار منقبت در آن براي علی علیه السلام است
نامیده شده و جنگ بدر در فرداي آن واقع شده است( 1) و سیّد حمیري رحمه « لیله القربه » شب هفدهم ماه رمضان است که
الله( 2) در اشعار خود به آن اشاره کرده است، می گوید:
اُقسم باللَّه وآلائه
والمرء عمّا قال مسؤول
إنّ علیّ بن أبی طالب
علی التُّقی والبرّ مجبول
وإنّه ذاك الإمام الّذي
له علی الاُمّه تفضیل
یقول بالحقّ ویفتی به
ولا تلهیه الأباطیل
کان إذا الحرب مرتها القنا
وأحجمت عنها البهالیل
یمشی إلی القرن وفی کفّه
أبیض ماضی الحد مصقول
مشی العفرنا بین أشباله
أبرزه للقنص الغیل
ذاك الّذي سلّم فی لیله
علیه میکال وجبریل
میکال فی ألف وجبریل فی
ألف ویتلوهم سرافیل
لیله بدر مدداً أنزلوا
کأنّهم طیر أبابیل
فسلّموا لما أتوا حذوه
( وذاك إعظام وتبجیل( 3
به خدا و نعمت هاي او سوگند یاد می کنم، و هر کس نسبت به گفتار خود مسئول است.
همانا علی علیه السلام فرزند ابوطالب، بر تقوا و نیکی سرشته شده است.
و او امام و پیشوائی است که بر تمام امّت فضیلت و برتري دارد.
-1 امیرالمؤمنین علیه السلام در آن شب براي آب آوردن بیرون رفتند، و در برگشتن جبرئیل در میان هزار فرشته، میکائیل در
ضمن هزار فرشته، و اسرافیل درضمن هزار فرشته بر آن وجود مقدّس سلام کردند.
-2 او از شاعران معروف است که درباره اهل بیت علیهم السلام اشعار فراوانی سروده است و از امام صادق علیه السلام روایت
تو سرور شاعران هستی. حمیري رحمه الله تلاش می کرد فضایل امیرالمؤمنین « أنت سیّدالشعراء » : شده است که درباره او فرمود
علیه السلام را به نظم درآورد و منتشر کند، و از او حکایت شده است که گفت: هر کس فضیلتی از امیرالمؤمنین علیه السلام
بیاورد که من درباره اش شعر نگفته باشم، اسب گرانبهاي خود را به او می بخشم.
. 315 ح 6 / -3 بشاره المصطفی: 53 ، امالی طوسی: 201 ح 41 جزء هفتم، بحار الأنوار: 47
ص: 228
حقّ می گوید و به حقّ فتوا می دهد، و باطل هرگز او را سرگرم نمی کند.
وقت جنگ نیزه راه او را هموار می کند، و شجاعان از او کناره گرفته و فرار می کنند.
به طرف سران آنها می رود در حالیکه در دستش، تیغ برّان صیقل داده شده برق می زند.
همانند شیر شجاعی در میان فرزندانش راه می رود، گویا براي شکار از جایگاه خود خارج شده است.
و او کسی است که سلام کرده است در یک شب، بر او میکائیل و جبرئیل.
میکائیل در میان هزار فرشته و جبرئیل در میان هزار فرشته و به دنبال آنها اسرافیل در میان هزار فرشته.
در شب جنگ بدر به عنوان یاري و کمک اینها نازل شدند، همانند پرنده هاي ابابیل که بر لشکر ابرهه فرود آمدند.
پس همگی سلام کردند چون بر قدمهاي او فرود آمدند، و این به خاطر احترام و بزرگداشت آن حضرت بوده است.
از ابن عمر نقل کرده است که گفت: « مناقب » 37 - در کتاب / 130
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم درباره علیّ بن ابی طالب علیه السلام سئوال کردم و گفتم: اي رسول خدا ؛ علی علیه
السلام چه مرتبه و مقامی نسبت به شما دارد ؟
آن حضرت خشمگین شده و فرمود:
چه شده است گروهی یاد می کنند از کسی که مرتبه او نزد خدا همانند مرتبه من، و مقام او مانند مقام من است جز نبوّت که
مخصوص من است.
اي پسر عمر ؛ علی علیه السلام نسبت به من به منزله روح نسبت به بدن است، علی نسبت به من به منزله جان نسبت به جان و به
منزله نور نسبت به نور است (یعنی هر دو یک جان و هر دو یک نوریم)، علی نسبت به من به منزله سر نسبت به پیکر و به
منزله دکمه نسبت به جامه است.
یابن عمر ؛ من أحبّ علیّاً فقد أحبّنی ومن أحبّنی فقد أحبّ اللَّه، ومن
ص: 229
أبغض علیّاً فقد أبغضنی، ومن أبغضنی فقد غضب اللَّه علیه ولعنه.
اي پسر عمر ؛ هر کس علی را دوست بدارد مرا دوست داشته و کسی که مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته است، و هر
کس با علی دشمنی کند با من دشمنی کرده، و کسی که با من دشمنی کند خدا بر او خشمناك است و او رامورد لعن خود
قرار داده است.
آگاه باشید، کسی که علی را دوست داشته باشد خدا پرونده اش را به دست راست او می دهد، و حساب او را آسان می گیرد
و نسبت به او سخت گیري نمی کند.
آگاه باشید، کسی که علی را دوست داشته باشد از دنیا خارج نمی شود تا از آب کوثر بیاشامد، و از میوه درخت طوبی
بخورد، و جایگاه خود را در بهشت مشاهده کند.
آگاه باشید، کسی که علی را دوست داشته باشد جان کندن او به راحتی صورت می گیرد، و قبر او باغی از باغ هاي بهشت
می گردد.
آگاه باشید، کسی که علی را دوست داشته باشد خداوند به عدد هر عضوي از اعضاء او بر او نعمت عطا کند، و شفاعت او را
درباره هشتاد نفر از بستگانش بپذیرد.
ألا ومن عرف علیّاً وأحبّه بعث اللَّه إلیه ملک الموت کما یبعثه إلی الأنبیاء وجنّبه أهوال منکر ونکیر، وفتح له فی قبره مسیره عام،
وجاء یوم القیامه أبیض الوجه یزفّ إلی الجنّه کما تزفّ العروس إلی بعلها.
آگاه باشید، کسی که علی علیه السلام را بشناسد و او را دوست داشته باشد خداوند عزرائیل را براي قبض روح او می فرستد
همان گونه که براي پیامبرانش می فرستد، و ترس و وحشت دو فرشته اي را که براي بازجوئی و پرسش در قبر می آیند از او
دور می کند، و قبرش را به اندازه مسیر یک سال راه توسعه می دهد، و در صحنه قیامت با روي سفید وارد می شود و به طرف
بهشت شتابان می رود همان طور که عروس خود را به خانه شوهرش می افکند.
آگاه باشید، کسی که علی علیه السلام را دوست داشته باشد خدا او را در سایه عرش خود پناه می دهد، و از وحشت بزرگ
قیامت در امان است.
آگاه باشید کسی که علی را دوست داشته باشد خدا خوبی هاي او را قبول
ص: 230
می کند و او را در حالی که ایمن است به بهشت وارد می کند.
آگاه باشید کسی که علی را دوست داشته باشد، امین خدا در روي زمین نامیده می شود.
آگاه باشید، کسی که علی را دوست داشته باشد تاج کرامت و بزرگواري را بر سر او می نهند که بر آن نوشته شده است:
.« اهل بهشت به مقصد رسیده و پیروزشده اند و شیعیان علی علیه السلام همان رستگاران هستند »
ألا ومن أحبّ علیّاً لاینشر له دیوان ولاینصب له میزان، وتفتح له أبواب الجنّه الثمان.
آگاه باشید، کسی که علی را دوست داشته باشد پرونده اش را باز نمی کنند، و میزان که وسیله سنجش اعمال است براي او
نصب نمی کنند، و درهاي هشتگانه بهشت را براي او باز می کنند.
آگاه باشید، کسی که علی را دوست داشته باشد و با محبّت او از دنیا رود فرشتگان با او مصافحه می کنند، و پیامبران به
زیارت او می آیند.
ألا ومن مات علی حبّ علیّ فأنا کفیله بالجنّه.
آگاه باشید، کسی که با دوستی علی از دنیا رود من بهشت را براي او ضمانت می کنم.
آگاه باشید، خداوند را دري است که هر کس به آن وارد شود از آتش نجات یافته است و آن دوستی علی علیه السلام است.
آگاه باشید، کسی که علی را دوست داشته باشد خداوند به عدد هر رگی و هر موئی که در بدن او است شهري در بهشت به
او عطا کند.
اي پسر عمر ؛ علی سرور اوصیاء و پیشواي پرهیزکاران و جانشین من بر تمام مردمان است و او پدر امامانی است که نیکو
چهره و پربرکت اند، پیروي کردن ازاو پیروي کردن از من و شناختن او شناختن من است.
یابن عمر؛ والّذي بعثنی بالحقّ نبیّاً لو أنّ أحدکم صفّ قدمیه بین الرکن والمقام یعبد اللَّه ألف عام، صائماً نهاره قائماً لیله، وکان
له ملؤ الأرض ذهباً فأنفقه، وعباد اللَّه ملکاً فأعتقهم، وقتل بعد هذا الخیر الکثیر شهیداً بین الصفا والمروه، ثمّ لقی اللَّه یوم القیامه
باغضاً لعلیّ لم یقبل
ص: 231
اللَّه له عدلًا ولا صرفاً وزجّ بأعماله فی الناروحشر مع الخاسرین.
اي پسر عمر ؛ به حقّ آنکه مرا به پیامبري برانگیخت اگر کسی بین رکن و مقام بایستد و خدا را هزار سال عبادت کند در
حالی که روزها را روزه و شبها را بیدار بماند و به اندازه اي که زمین را پر کرده باشد طلا انفاق کند و بنده آزاد نماید، و بعد
از همه اینها بین صفا و مروه به شهادت رسد سپس در قیامت خدا را ملاقات کند در حالی که با علی دشمن است هیچ یک از
( این اعمال او را خدا نمی پذیرد، و با همه اعمالش در آتش افکنده می شود و با زیانکاران محشور خواهد شد.( 1
نقل می کند که انس بن مالک گفته است: « اربعین » 38 - و نیز در همان کتاب از کتاب / 131
فرداي قیامت علی علیه السلام را اینگونه خطاب کنند: اي علی، اي ولی، اي سیّد، اي راستگو، اي حاکم، اي رهبر، اي هدایت
( کننده، اي زاهد پیشه، اي جوانمرد، اي پاك، اي پاکیزه، تو و شیعیانت بدون حساب وارد بهشت شوید.( 2
نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: « مناقب » 39 - در همان کتاب از کتاب / 132
خداوند پایه و ستونی در بهشت قرار داده که براي اهل آن نور می دهد همان طور که خورشید براي اهل زمین نورافشانی می
کند و به آن پایه جز علی علیه السلام وشیعیان او دسترسی ندارند.
وإنّ حلقه باب الجنّه من یاقوته حمراء طولها خمسون عاماً علی صفائح من ذهب، إذا نقرت طنّت وقالت فی طنینها: یا علیّ.
و همانا حلقه در بهشت از یاقوت سرخ است (طول آن مسافت پنجاه سال راه است) که بر روي پهنه اي از طلاست، و وقتی
برآن کوبیده می شود
. -1 مشارق الأنوار: 61
83 (با کمی اختلاف). / -2 مشارق الأنوار: 68 ، ارشاد القلوب: 2
ص: 232
(2) . ( آوازي دارد و می گوید: یا علی( 1
40 - و در همان کتاب از ائمّه معصومین علیهم السلام نقل می کند که فرموده اند: / 133
نزّهونا عن الربوبیّه وارفعوا عنّا حظوظ البشریّه - یعنی الحظوظ الّتی تجوز علیکم - فلایقاس بنا أحد من الناس فإنّا نحن الأسرار
الإلهیّه المودّعه فی الهیاکل البشریّه، والکلمه الربّانیّه الناطقه فی الأجساد الترابیّه، وقولوا بعد ذلک ما استطعتم، فإنّ البحر لاینزف
( وعظمه اللَّه لاتوصف.( 3
خدائی را به ما نسبت ندهید و بهره هاي بشري را که بر شما جایز است بر ما روا ندارید، یعنی ما را با خود قیاس نکنید، زیرا
هیچیک از مردمان با ما قیاس نمی شود، و ما اسرار الهی هستیم که در این کالبدهاي بشري به ودیعه نهاده شده ایم، و کلام
گویاي پروردگار هستیم که در این جسم هاي خاکی جاي گرفته ایم، و بعد از آنکه اینها را فهمیدید آنچه می خواهید در
فضل ما بگوئید و بدانید که فضائل ما همچون دریائی است که پایان نمی پذیرد و عظمت خدا را نمی توان وصف کرد.
41 - در همان کتاب نقل شده است: / 134
هنگامی که امیرالمؤمنین علیه السلام در کعبه تولّد یافت سجده کنان بر زمین فرود آمد، سپس سر شریف خود را بلند کرداذان
و اقامه گفت، سپس
-1 مترجم گوید: شاعر چه نیکو سروده است: یک حلقه به باب جنّت آویزان است دائم به علی علی علی گویان است این
شاهد آن است که دربست بهشت مختصّ علی و جمله یاران است و شاعر دیگر گفته است: با دست ولا درب جنان کوبیدم از
حلقه در نام علی بشنیدم یعنی که خداوند جهان فرماید دربست جنان را به علی بخشیدم
-2 مشارق الأنوار: 68 ، ذیل این حدیث در کتاب امالی صدوق: 684 ح 3 مجلس 86 ، و روضه الواعظین: 111 ، و مدینه
122 ح 13 از امالی صدوق روایت کرده است، و / 362 ح 606 نقل شده ومجلسی رحمه الله آن را در بحار الأنوار: 8 / المعاجز: 2
بین قوسین در آن و در کتاب روضه الواعظین نیست.
. -3 مشارق الأنوار: 69
ص: 233
شهادت به یکتائی خدا و رسالت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم و ولایت و جانشینی خود داد. آنگاه به رسول خدا صلی الله
علیه وآله وسلم اشاره کرد و گفت:
اي رسول خدا ؛ اجازه می دهی بخوانم ؟ فرمود: بخوان.
شروع کرد به خواندن صحیفه هائی که بر آدم نازل شده و آنها را به گونه اي قرائت کرد که اگر شیث حضور می داشت اقرار
می کرد که علی علیه السلام به آنها داناتر است، سپس کتاب هاي آسمانی حضرت نوح و ابراهیم، و تورات موسی و انجیل
.« به راستی اهل ایمان رستگارند » (1)« قَدْ أفْلَحَ المُؤْمنُون » : عیسی را خواند، سپس این آیه شریفه را تلاوت نمود
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به او فرمود:
نعم أفلحوا إذ أنت إمامهم.
بلی، رستگارند، زیرا تو امام و پیشواي آنها هستی.
سپس او را خطاب کرد به آنچه انبیاء و اوصیاء را به آن خطاب کنند، سپس ساکت شد. آنگاه رسول خدا صلی الله علیه وآله
وسلم به او فرمود:
عد إلی طفولیّتک فأمسک، به طفولیّت خود برگرد، پس او از اظهار عجائب خودداري کرد.
و از کرامات بی نهایت و فضائل غیر قابل شمارش او یکی این است که راهب یمامه حضرت ابوطالب علیه السلام را به ولادت
علی علیه السلام بشارت داد و به ایشان عرض کرد: به زودي فرزندي براي شما متولّد خواهد شد که سرور اهل زمان خود و
صاحب سرّ الهی، و یار و یاور و مددکار براي پیغمبر زمانش، و داماد او باشد و من دوران او را درك نمی کنم، هنگامی که او
را دیدي از طرف من به او سلام برسان.
وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام تولّد یافت، ابوطالب علیه السلام نزد آن راهب رفت تا به او خبر دهد ولی او از دنیا رفته بود پس
به سوي امیرالمؤمنین علیه السلام برگشت،
. -1 سوره مؤمنون، آیه 1
ص: 234
او را گرفت و بوسید.
امیرالمؤمنین علیه السلام به پدر سلام کرد و گفت:
اي پدر ؛ از نزد راهب یمامه برگشته اي، او که بشارت آمدن مرا به تو می داد. و قصّه را کاملًا نقل کرد.
( پدرش ابوطالب علیه السلام گفت: راست گفتی اي ولیّ خدا.( 1
و شاعر چه نیکو سروده است:
هو القبله الوسطی تري الوفدحولها
لها حرم اللَّه المهیمن والحلّ
وآیته الکبري وحجّته الّتی
اُقیمت علی من کان منّا له عقل
او قبله اي است که در وسط قرار گرفته و مردمان در اطراف او می چرخند، حلّ و حرم( 2) خداوندي که مراقب همه اشیاء
است براي او است.
او نشانه بزرگ قدرت پروردگار و حجّت او است، بر آنها که داراي عقل و اندیشه اند.
و شاعر عارف لطف اللَّه نیشابوري گفته است:
طواف خانه کعبه از آن شد بر همه واجب
که آنجا در وجود آمد علیّ بن ابی طالب
42 - در همان کتاب نقل شده است: رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در روز خیبر فرمود: / 135
لو لم أخف أن تقول اُمّتی فیک ما قالت النصاري فی المسیح بن مریم لقلت الیوم فیک حدیثاً.
( اگر نمی ترسیدم امّتم درباره تو بگویند آنچه نصاري درباره عیسی بن مریم گفتند هر آینه درباره ات حدیثی می گفتم.( 3
مؤلّف رحمه الله گوید: اگر فرموده بود او را خداي خود اختیار می کردند، ولی
. -1 مشارق الأنوار: 75
-2 به آنجا که مُحرم نیستند حلّ، و جائی که لباس احرام می پوشند حرم است.
. 68 سطر 15 / -3 مشارق الأنوار: 109 ، روضه الواعظین: 112 ، بشاره المصطفی: 155 ، إرشاد القلوب: 2
ص: 235
( با آنکه نفرمود او را خدا نامیدند و این به خاطر خصال والاي او بود.( 1
و در همان روز یعنی روز خیبر وقتی صفیّه دختر حیی بن اخطب یهودي که از نیکوئی چهره و جمال سرآمد زنان عصرش بود
خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شرفیاب شد، حضرت در چهره او جراحتی را مشاهده نمود، به او فرمود:
تو که دختر پادشاهان هستی، این جراحت چرا بر صورت تو وارد شده است ؟
عرض کرد: هنگامی که علی علیه السلام وارد قلعه شد در را تکانی داد که تمام قلعه تکان خورد و آنچه روي آن بود از
دوربین و دیده بان فرو ریخت، و تختی که من روي آن بودم لرزید و با صورت به زمین افتادم، در آن حال صورتم با گوشه
تخت اصابت کرد و مجروح شد.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به او فرمود:
یا صفیّه إنّ علیّاً عظیم عنداللَّه، وإنّه لمّا هزّ الباب اهتزّ الحصن، واهتزّت السماوات السبع والأرضون السبع، واهتزّ عرش الرحمان
غضباً لعلیّ علیه السلام.
اي صفیّه ؛ علی نزد خدا بلندمرتبه است و شأن و مقامش والاست، و وقتی در قلعه را تکان داد نه تنها قلعه تکان خورد بلکه
همه آسمان ها و زمین هاي هفت گانه و عرش الهی به خاطر علی علیه السلام از روي غضب لرزیدند.
بعد از آن قضیّه، عمر از آن حضرت سئوال کرد و گفت: آن دري که کندن آن ممکن نبود از جاي درآوردي در حالی که
سه روز گرسنه بودي، آیا به نیروي بشري چنین کاري کردي ؟ فرمود:
ما قلعتها بقوّه بشریّه، ولکن قلعتها بقوّه إلهیّه ونفس بلقاء ربّها مطمئنّه رضیّه.
-1 ظاهراً این جمله کلام برسی رحمه الله است که در ذیل حدیث آورده است.
ص: 236
آن را به نیروي بشري از زمین نکندم بلکه به نیروي الهی بود و به قوّت نفس مطمئنّه اي بود که به لقاء و دیدار پروردگارش
( اطمنیان دارد و از او خشنود است.( 1
و این علامت این است که مردمان طاقت دیدن و شنیدن اسرار امیرالمؤمنین علیه السلام را ندارند.
سخن گفتن جمجمه انوشیروان را که امیرالمؤمنین علیه السلام او را به « فضائل » 43 - ابن شاذان رحمه الله در کتاب / 136
سخن واداشت نقل کرده است که گفت:
تو امیر و فرمانرواي مؤمنان، و سرور اوصیاء و پیشواي پرهیزکاران هستی. و کلامش را ادامه داد تا آنکه گفت:
تأسّف می خورم بر آن تخت ها و مقاماتی که به خاطر ایمان نیاوردنم به تو از دست من رفت، از بهشت برین محروم شدم و
بی نصیب ماندم، ولی خداوند با آنکه کافر بودم مرا به خاطر عدالتم و انصافی که در بین ملّت داشتم از عذاب آتش رهائی
بخشید، من در آتش ام ولی آتش مرا عذاب نمی دهد و نمی سوزاند. چه قدر جاي حسرت و ندامت است ! اگر ایمان آورده
بودم با تو همنشین بودم.
مردم از شنیدن آن کلمات گریه کردند و پریشان خاطر شدند، و در حقیقت ذات امیرالمؤمنین علیه السلام اختلاف کردند ؛
عدّه اي که اهل اخلاص بودند گفتند: او بنده خدا و ولیّ او و جانشین رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است.
عدّه اي دیگر گفتند: او پیغمبر است. و گروهی مثل عبداللَّه بن سبا و پیروانش گفتند: بلکه او خداست.
امیرالمؤمنین علیه السلام آنها را حاضر کرد و فرمود:
425 ح 286 ، و در ص 380 ح 247 از همین کتاب / 40 ح 37 ، مدینه المعاجز: 1 / -1 مشارق الأنوار: 110 ، بحار الأنوار: 21
روایتی نقل کرده است که مناسب با این حدیث است، به آنجا مراجعه شود.
ص: 237
یا قوم؛ غلب علیکم الشیطان إن أنا إلّا عبداللَّه، فارجعوا عن الکفر.
اي قوم ؛ شیطان بر شما غلبه کرده است، از این گفتار ناروا که کفر است دست بردارید من بنده خداوندم.
بعضی از آنها توبه کردند و عدّه اي بر کفر خود باقی ماندند، و حضرت آنها را در آتش افکند. بعضی از آنها به شهرهاي
دیگر پراکنده شدند و در آنجا گفتند: اگر در وجود او ربوبیّت نبود و او خدا نبود ما را در آتش نمی سوزانید.
( به خدا پناه می بریم از اینکه پستی و بیچارگی به ما روي آورد.( 1
مؤلّف رحمه الله گوید: همان طور که در مقدّمه کتاب ذکر شد آنها با این عمل به مقام پروردگار جسارت کردند و آن را
کوچک شمرده و پائین آوردند، و سزاوار است که گفته شود اینها با این اندیشه بی خریدار و اعتقاد باطل درحقیقت ؛ ائمّه
علیهم السلام را آن طور که شایسته آنهاست تعظیم نکرده اند بلکه مقام ربوبیّت را کوچک شمردند و او را با ممکنات مقایسه
نمودند، و این کفر و انکار است، خداوند ما را از لغزش هاي اعتقادي محافظت فرماید.
از یوسف پسر ابوسعید نقل کرده است که گفت: روزي نزد امام صادق علیه « کافی » 44 - کلینی رحمه الله در کتاب / 137
السلام بودم، به من فرمود:
هنگامی که قیامت برپا شود و خداوند همه مردمان را جمع کند اوّل کسی را که بخوانند حضرت نوح علیه السلام است. به او
گفته می شود: آیا تبلیغ کردي و فرامین پروردگار را به قوم خود رساندي ؟ می گوید: بلی. به او گفته می شود: چه کسی به
عمل تو شهادت می دهد ؟ می گوید: محمّد بن عبداللَّه صلی الله علیه وآله وسلم.
سپس در طلب حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم به راه می افتد و مردم را کنار می زند و از آنها عبور می کند تا خود را
به آن حضرت می رساند، و او بر روي
-1 فضائل ابن شاذان: 70 ، مؤلّف رحمه الله آن را در اینجا به اختصار ذکر کرده است.
ص: 238
توده اي از مشک کنار علی علیه السلام نشسته است و این فرمایش پروردگار است:
.(1)« فَلَمّا رَأَوْهُ زُلْفَهً سیئَتْ وُجُوه الّذین کَفَرُوا »
.« و چون او را (یعنی علی علیه السلام را) مقرّب درگاه خدا و رسول ببینند چهره کافران زشت و درهم کشیده گردد »
نوح خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم عرض می کند: خداوند از من سئوال کرده است که آیا تبلیغ کرده اي و پیام ما را
ابلاغ نموده اي ؟ گفتم: بلی، فرموده است: چه کسی براي تو شهادت می دهد ؟ عرض کردم: محمّد صلی الله علیه وآله وسلم.
در این هنگام پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم جعفر بن ابی طالب و حمزه را دستور دهد که بروید و شهادت دهید که او
وظیفه تبلیغ را انجام داده است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
فجعفر وحمزه هما الشاهدان للأنبیاء علیهم السلام بما بلّغوا.
پس جعفر و حمزه دو شاهدند براي پیامبران که ابلاغ رسالت نموده اند.
عرض کردم: فداي شما شوم، پس علی علیه السلام کجاست و چه می کند ؟
فرمود: هو أعظم منزله من ذلک.
( مقام و مرتبه او بالاتر از این ها است.( 2
روایتی را از طارق بن شهاب در اوصاف امام علیه السلام از « مشارق الأنوار » 45 - مجلسی رحمه الله از کتاب / 138
امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده است که قسمتی از آن چنین است:
اي طارق ؛ امام کلمه پروردگار( 3)، حجّت الهی، نور خداوند و حجاب حق تعالی است.
امام جایگاهش بالاتر از همه و قلّه رفیع هدایت، و راه مستقیم سعادت
. -1 سوره ملک، آیه 27
364 ح 2، المحتضر: 156 ، تأویل / 730 ح 6، تفسیر برهان: 4 / 282 ح 4، الوافی: 3 / 267 ح 392 ، بحار الأنوار: 7 / -2 الکافی: 8
. 706 ح 9 / الآیات: 2
حجّت و برهان خداوندي است که آن ذات لایتناهی را که فکر و عقل بشر به آن راه پیدا نمی کند « کلمه اللَّه » -3 مقصود از
در حدّ امکان و طاقت بشري به آنها معرّفی کند، و از صفات کمال و جلال او حکایت می کند، امام علیه السلام را از این
گویند. « کلمه اللَّه » جهت که سر تا بپا مظهر قدرت، علم، حکمت و عظمت خداوند است
ص: 239
است، کسی که آنها را بشناسد و دین خود را از آنها بگیرد از آنها محسوب می شود.
و به این مطلب اشاره دارد کلام پروردگار که از قول ابراهیم حکایت فرموده است:
.« هر کس مرا پیروي کند او از من است » (1)« مَنْ تَبِعَنی فَإنَّهُ مِنّی »
خداوند تبارك و تعالی امامان را از نور عظمت خود آفریده و سرپرستی امور مملکت خود را به آنها واگذار کرده است، آنها
سرّ پوشیده خداوند و اولیاء مقرّب پروردگار، و امر او هستند که بین کاف و نون ظاهر گشته اند بلکه آنها خود کاف و نون
هستند، به سوي خدا مردم را دعوت می کنند، و از جانب او می گویند و به فرمان او عمل می کنند.
وعلم الأنبیاء فی علمهم وسرّ الأوصیاء فی سرّهم وعزّ الأولیاء فی عزّهم کالقطره فی البحر والذرّه فی القفر، والسماوات والأرض
عند الإمام کیده من راحته یعرف ظاهرها من باطنها ویعلم برّها من فاجرها ورطبها ویابسها ... .
دانش انبیاء نسبت به دانش آنها، و اسراري که اوصیاء آموخته اند نسبت به اسرار ایشان، و عزّت اولیاء نسبت به عزّت آنان
همانند قطره اي نسبت به دریا و ذرّه اي از دشت پهناور است. آسمان و زمین نزد امام مثل دست او نسبت به کف دستش می
( باشد، ظاهر آن را از باطنش، و نیکوکار آن را از بدکردارش تشخیص می دهد، و هر تر و خشک آن را می داند... .( 2
مؤلّف رحمه الله گوید: دو جمله از این روایت مورد اشکال قرار گرفته و احتیاج به توضیح دارد:
.« وأمره بین الکاف والنون » : جمله اوّل: این قسمت است که فرموده
مجلسی رحمه الله در بیان آن می نویسد: آنها امر پنهان شده الهی هستند که بین کاف و نون ظاهر گشته اند و به این آیه
شریفه اشاره دارد که فرموده است:
. -1 سوره ابراهیم، آیه 36
. 169 ح 38 / -2 مشارق الأنوار: 114 ، بحار الأنوار: 25
ص: 240
همانا شأن او چنین است که هر گاه چیزي را اراده کند و بگوید: باش ؛ « (1)« إنَّما أمْرُهُ إذا أرادَ شَیْئاً أنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون »
.« فوراً وجود پیدا می کند
که این جمله به شرح و بیان سزاوارتر بود، ولی ،« بل هم الکاف والنون » : قسمت دوّم اشکال: جمله بعد از آن است که فرموده
مجلسی رحمه الله به شرح آن نپرداخته است، و آنچه به فکر من در تفسیر این جمله خطور می کند چهار وجه است که هر
وجهی از وجه سابق دقیق تر است، و در بیان آن از تکفیر قشریّین یعنی آنها که از حقیقت دورند و ظاهربین هستند وحشتی
ندارم، زیرا ما در مقام اظهار اعتقاد نیستیم و از نظر اعتقادي همان فرمایش امام صادق علیه السلام را که به ما تعلیم نموده است
می گوئیم:
قولی فی جمیع الاُمور قول آل محمّد علیهم السلام فیما أسرّوا وما أعلنوا، وفیما بلغنی عنهم وفیما لم یبلغنی.
گفتار من در همه امور همان گفتار آل محمّد علیهم السلام است در آنچه پنهان کرده اند و آنچه را علنی و آشکار فرموده
اند، چه از ایشان به من رسیده باشد و چه نرسیده باشد.
و این توجیهاتی را که در شرح این جمله حدیث به فکر ما خطور کرده یک بررسی علمی است:
اوّل: مراد از کاف و نون شدّت ارتباط ایشان با خداوند است به طوري که صحیح است گفته شود: کار او کار ایشان و کار
ایشان کار او است همان طور که در فرمایش حضرت حجّت صلوات اللَّه علیه به آن اشاره شده است، آن حضرت فرمود:
إنّ قلوبنا أوعیه لمشیّه اللَّه إذا شاء شئنا، وإذا شئنا شاء اللَّه تعالی.
دل هاي ما اهل بیت ظرف مشیّت الهی است، هر وقت او بخواهد ما می خواهیم و هر زمان ما بخواهیم او نیز می خواهد.
. -1 سوره یس، آیه 82
ص: 241
دوّم: مقصود از کاف و نون همان اراده اي است که اظهار شده و مراد حق تعالی که پیدایش هستی باشد بر آن مترتّب
گردیده، و روشن است که اهل بیت علیهم السلام تمام مقصد پروردگار و مقصود کامل او هستند همانطور که درزیارت
خداوند به شما آغاز کرده و به شما ختم می کند، یعنی همه مقصود « بکم فتح اللَّه وبکم یختم » : جامعه وارد شده است
پروردگار شما بوده اید، و دیگران نسبت به انوار مقدّس ایشان اگر صالح باشند پرتوي از آن هستند واگر فاسد باشند ظلمت و
تاریکی محض هستند.
سوّم: مقصود از کاف و نون صادر اوّل یعنی اوّلین وجودي که در عالم ظاهر شده است می باشد، و روشن است که انوار اهل
بیت علیهم السلام این چنین آفریده شده اند، به خاطر اینکه اراده خداوند با آنچه اراده شده یکی است، زیرا اراده خداوند
همان فعل او و ایجاد آن است بدون اینکه لفظی و واسطه اي در میان باشد.
چهارم: احتمال دارد مقصود این باشد که آنها علیهم السلام واسطه فیض اند، فیض را از مبدأ فیض و سرچشمه آن می گیرند و
به ما می رسانند، مثال آن در این عالم شیشه ذرّه بین است وقتی بین خورشید و چیزي که بر آن واقع شده است واسطه باشد، و
همان طور که می توان این عمل را به خورشید نسبت داد، می شود به آن شیشه نسبت داد.
دل گفت مرا علم لدنّی هوس است
تعلیم کن اگر ترا دسترس است
گفتم که الف گفت دگر هیچ مگو
در خانه اگر کس است یک حرف بس است
نقل شده است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم درباره علی علیه السلام فرمود: « مشارق » 46 - در کتاب / 139
ص: 242
لایحجبه عن اللَّه حجاب وهو السرّ والحجاب.
هیچ چیز بین او و خدا حجاب نمی شود و حایل نمی گردد، و او خود حجاب و سرّ الهی است (یعنی فیض بدون واسطه از
خداوند به او می رسد، و او واسطه فیض است).
پس امام نور خداوندي و سرّ الهی است و وابستگی اش به این جسد عارضی است (نوري است که از عالم عِلوي و ملکوت در
این جسد جاي گرفته است).
یعنی صاحب، « ربّ الأرض » : 1)، در تفسیر آن فرموده اند )« واَشْرَقَتِ الَارْض بنُور رَبّها » : و دلیل آن فرمایش حق تعالی است
مالک و اختیاردار زمین، و آن امام علیه السلام است که به نور او زمین روشن گشته است، و او نور خداست که در تاریکی ها
( درخشیده و همه عالم را نورانی کرده است.( 2
موافق همین تفسیر روایت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم است که فرموده اند:
« اللَّه نور السماوات » : براي خورشید دو جهت است، یک جهت آن به طرف اهل آسمانها است و بر آن نوشته شده است
خداوند روشنی بخش آسمان ها است.
علی روشنائی زمین است. « علیّ نور الأرضین » : و یک روي دیگرش به طرف اهل زمین است و بر آن نوشته شده
پس امام با تمام خلق است و از آنها غایب نیست، مردم از او پنهان نیستند بلکه آنها از دیدار او در حجابند، زیرا دنیا نزد امام
( علیه السلام مثل سکّه اي در دست انسان است که هر طور بخواهد می تواند در آن تصرّف کند.( 3
و از آن بزرگواران علیهم السلام روایت شده است که فرموده اند:
إنّ اللَّه یعطی ولیّه عموداً من نور، بینه وبینه، یري فیه سائر أعمال العباد کما یري الانسان شخصه فی المرآهمن غیر شکّ.
. -1 سوره زمر، آیه 69
. -2 و 3. مشارق الأنوار: 139 و 140
… -3
ص: 243
خدا ستونی از نور به ولیّ خود عطا می کند که بین او و خلق است و در آن همه اعمال بندگان را مشاهده می کند همانطور
( که شخص خودش را در آینه می بیند.( 1
روایتی را که بر خورشید نوشته شده چنین نقل می « ارشاد القلوب » مؤلّف رحمه الله گوید: دیلمی رحمه الله در جلد دوّم کتاب
کند:
عبداللَّه بن مسعود گوید: از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمود:
خورشید دو چهره دارد: یک روي آن براي اهل آسمان نور می دهد، و روي دیگر آن براي اهل زمین نورافشانی می کند، و
بر هر روي آن نوشته اي است.
سپس فرمود: آیا می دانید آن نوشته ها چیست ؟
عرض کردند: خدا و رسول او داناتر است.
2) یعنی خدا نور آسمان ها و زمین )« اللَّهُ نُورُ السماوات وَالأرْض » : فرمود: بر آن جهتی که به سوي اهل آسمان است نوشته شده
یعنی علی روشنائی زمین « علیّ نور الأرضین » : است، و برآن جهت دیگر که اهل زمین آن را مشاهده می کنند نوشته شده
( است.( 3
این آیه شریفه آن را تأیید ،« که در آن ستون نور، اعمال بندگان را مشاهده می کنند » : امّا جمله اي که در حدیث قبلی گذشت
به آنها بگوئید عمل کنید و بدانید به زودي عمل شما را خدا » (4)« وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَي اللَّهُ عَمَلَکُم وَرَسُولُهُ وَالمُؤْمِنُون » : می کند
.« و رسول و مؤمنان می بینند
( زیرا در تفسیر آن فرموده اند: مراد از مؤمنان در این آیه ما اهل بیت هستیم.( 5
.139 -1 مشارق الأنوار: 140
. -2 سوره نور، آیه 35
. 406 ح 631 / 9ح 21 ، مدینه المعاجز: 2 / 138 ، مائه منقبه: 77 ح 45 ، بحار الأنوار: 27 / -3 ارشاد القلوب: 2
. -4 سوره توبه، آیه 105
333 که درباره عرضه اعمال بندگان بر آن بزرگواران است. / -5 براي اطّلاع بیشتر رجوع کنید به بحار الأنوار: 23
ص: 244
از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم روایت می کند که آن حضرت فرمود: « مشارق » 47 - برسی رحمه الله در کتاب / 140
لیله اُسري بی إلی السماء لم أجد باباً ولا حجاباً ولا شجرهً ولا ورقهً ولا ثمره إلّا مکتوب علیها علیّ علیّ، وإنّ اسم علیّ مکتوب
( علی کلّ شی ء.( 1
شبی که مرا به آسمان ها بالا بردند، دري و پرده اي و درختی و برگی و میوه اي را ندیدم مگر اینکه بر روي آن نوشته شده
بود: علی علی( 2)، و همانا نام علی بر هر چیزي نوشته شده است.
مؤلّف رحمه الله گوید: از این روایت شریف استفاده می شود که بهشت مخصوص علی علیه السلام و دوستان آن حضرت
است همان طور که در روایت دیگر فرموده اند:
إنّ علیّاً علیه السلام صاحب الجنّه والنار أي مالکهما وقاسمهما.
( صاحب بهشت و دوزخ یعنی مالک آن دو و تقسیم کننده آن علی علیه السلام است.( 3
از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل می کند که فرمود: « منتخب البصائر » و در کتاب
أنا صاحب الجنّه والنار أسکن أهل الجنّه الجنّه، وأهل النار النار ...
( من اختیاردار بهشت و دوزخم، اهل بهشت را در بهشت و اهل آتش را در آتش مسکن می دهم....( 4
و روایت 39 شاهد این مطلب است، اگر خواستید به آن رجوع کنید.
. -1 مشارق الأنوار: 149
-2 ممکن است علیِ دوّم صفت باشد یعنی علی بلندمرتبه است.
-3 مترجم گوید: مناسب دیدم دوبیتی زیر را در اینجا ذکر کنم: از امر خدا و احمد نیک سرشت بر سردر باغ خلد جبریل
نوشت بر خصم علی ورود اکیداً ممنوع چون جاي محبّ مرتضی است بهشت
. 1149 ح 9 / 47 ضمن ح 20 ، تفسیر برهان: 3 / -4 مختصر بصائر الدرجات: 34 سطر 2، بحار الأنوار: 53
ص: 245
48 - سلمه بن قیس( 1) از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده که آن حضرت فرمود: / 141
علی علیه السلام در آسمان هفتم براي اهل آنجا می درخشد همان طور که خورشید براي اهل زمین فروزندگی دارد، و در
آسمان دنیا براي اهل زمین همانند ماه است در شب تاریک.
و فرمود: أعطی اللَّه علیّاً علیه السلام من الفضل جزءاً لو قسّم علی أهل الأرض لوسعهم، وأعطاه من العلم جزءاً لو قسّم علی أهل
الأرض لوسعهم. إسمه مکتوب علی کلّ حجاب فی الجنّه، بشّرنی به ربّی.
خداوند به حضرت علی علیه السلام به اندازه اي فضیلت بخشیده است که اگر بر اهل عالم تقسیم شود همه را کفایت می کند،
و به اندازه اي علم و دانش به او عطا کرده است که اگر بر افراد روي زمین تقسیم شود همه را کفایت می کند یعنی همگی
عالِم می شوند.
نام آن حضرت بر هر پرده اي در بهشت نوشته شده است، خداوند مرا به آن بشارت داده است.
علی علیه السلام نزد حق تعالی پسندیده و نزد فرشتگان عظیم الشأن است، علی علیه السلام از نزدیکان و مقرّبان درگاه من و
صمیمی و وفادار نسبت به من است، او ظاهر وباطن من، پنهان و آشکار من، ملازم، رفیق، همدم و روح من است، از خدا
خواسته ام که او را پیش از من قبض روح نکند و شهید از دنیا رود. و همانا من داخل بهشت شدم و در آنجا دیدم حوریّه هاي
مخصوص او بیشتر از برگ درخت و قصرهاي مخصوص او به تعداد بشر است.
علیّ منّی وأنا من علیّ، من تولّی علیّاً فقد تولاّنی، حبّه نعمه، واتّباعه فضیله.
علی علیه السلام از من است و من از علی هستم، هر کس ولایت او را قبول کند ولایت مرا پذیرفته است، دوستی با او نعمت،
و پیروي کردن از او فضیلت و برتري است.
بر روي زمین کسی راه نمی رود که بعد از من گرامی تر از او باشد،
باشد. « سلیم بن قیس » -1 احتمال دارد که تصحیف باشد و صحیح همان طور که در مشارق وارد شده
ص: 246
خداوند حکمت را بر او نازل فرموده و لباس دانش و بزرگواري را بر او پوشانده، و به سبب او محافل را زینت داده و اهل
ایمان را گرامی داشته و لشکریان را نصرت و یاري بخشیده، و دین را عزیز گردانید، و سرزمین ها را آباد نموده و به خوبان
عزّت وآبرو بخشیده است.
مثله کمثل بیت اللَّه الحرام یزار ولایزور، ومثله کمثل القمر إذا طلع أضاءت الظلم، ومثل الشمس إذا طلعت أضاءت الحنادس.
او همانند کعبه است که اطراف او باید چرخید و او را زیارت نمود و او کسی را زیارت نمی کند، و او مانند ماه درخشنده
است که وقتی طلوع کند به تاریکی ها نور می بخشد، و همانند خورشید است که وقتی آشکار شود اثري از تاریکی نمی
ماند.
او را خداوند در کتاب خود توصیف کرده و در آیات آن مدح و ستایش نموده، او در دوران زندگی بخشنده و بزرگوار، و
هنگام رفتن از دنیا شهید است.
و خداوند در خطاب خود به حضرت موسی علیه السلام فرمود: اي پسر عمران ؛ من نماز را قبول نمی کنم مگر از کسی که
براي عظمت من فروتنی کند و در قلبش همواره خوف و محبّت من جاي داشته باشد، و روز را به یاد من به پایان رساند، و
اولیائم را که به خاطر آنها آسمان و زمین، و بهشت و دوزخ را آفریدم که محمّد صلی الله علیه وآله وسلم و خاندان پاك او
باشند بشناسد.
کسی که آنها و حقّی که دارند بشناسد هنگامی که چیزي نمی داند او را آگاه کنم، و وقتی که در ظلمت و تاریکی است
( برایش روشنائی ایجاد نمایم، و قبل از آنکه درخواست کند به او ببخشم، و پیش از آنکه بخواند او را جواب دهم.( 1
( شیخ صدوق رحمه الله در کتاب امالی این حدیث را با اندکی بیشتر نقل کرده است.( 2
. -1 مشارق الأنوار: 149
24 ، روضه / 352 ح 596 ، انوار النعمانیّه: 1 / 37 ح 7، مدینه المعاجز: 2 / -2 امالی صدوق: 57 ح 7 مجلس 2، بحار الأنوار: 39
. الواعظین: 110
ص: 247
نقل کرده است که ابن عبّاس از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم « تأویل الآیات » 49 - در همان کتاب از کتاب / 142
روایت کرده است که فرمود:
لایعذّب اللَّه هذا الخلق إلّا بذنوب العلماء الّذین یکتمون الحقّ من فضل علیّ علیه السلام وعترته.
خداوند این مردم را عذاب نمی کند مگر بخاطر گناه دانشمندان ایشان، آنها که حق را کتمان کردند و فضائل علی علیه
السلام و عترت طاهرین او را بیان نکردند.
ألا وإنّه لم یمش فوق الأرض بعد النبیّین والمرسلین أفضل من شیعه علیّ علیه السلام ومحبّیه الّذین یظهرون أمره، وینشرون
فضله، اُولئک تغشاهم الرحمه، وتستغفر لهم الملائکه.
بدانید راه نمی رود بر روي زمین بعد از پیغمبران و رسولان کسی که مقامش برتر از شیعیان و دوستان علی علیه السلام باشد،
آنهائی که امر ولایت آن حضرت را ظاهر می کنند و فضائل او را منتشر می کنند، رحمت الهی سر تا پاي وجود آنها را فرا می
گیرد وفرشتگان براي آنها استغفار می کنند.
والویل کلّ الویل لمن یکتم فضائله، ویکتم أمره، فما أصبرهم علی النار.
و بدبختی به تمام معنا نصیب کسانی می شود که فضائل او را کتمان می کنند و امر او را پنهان می دارند، چگونه می خواهند
درآتش پایداري کنند.
این حقّ است( 1) زیرا کسی که فضائل او را از روي جهل و نادانی پنهان کند دچار هلاکت و نابودي است، چون امام زمان
خود را نشناخته است، و کسی که از روي آگاهی به خاطر دشمنی پنهان کند منافق است، زیرا طینت وسرشت او ناپاك است،
و با آن حضرت جز منافق گمراه دشمنی نمی کند.
ولایت آن حضرت بر طینت او عرضه شد و از پذیرش آن خودداري کرد و لذا مسخ گردید (یعنی تغییر ماهیّت وحقیقت داد)
و در عالم مسوخات بر او ندا داده شده که آنکه خبیث است به دیگر خبیثان ملحق
-1 از اینجا ظاهراً کلام بُرسی رحمه الله است.
ص: 248
گردد، پس او دین ندارد و عبادت هاي او عبادت نیست، و مؤمنی که ولایت و معرفت امیرالمؤمنین علیه السلام را دارد در
حقیقت عابد است گرچه عبادت نکند، و محسن و نیکوکار است گرچه بدي کند، و نجات پیدا می کند گرچه گنه کار باشد،
و این آیه شریفه به این گروه اشاره دارد:
(1).« لیُکَفِّر اللَّهُ عَنْهُم أسْوَأَ الّذي عَمِلُوا ویَجْزِیَهُم أجْرَهم بأحْسَن الّذي کانُوا یَعْمَلُون »
خداوند (به فضل و کرم خود) کارهاي زشت آنها را بخشیده و بپوشاند، و اجر و پاداش آنها را به بهتر و نیکوتر از آنچه عمل
کرده اند عطا کند.
( و این مخصوص شیعیان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام است.( 2
از ابن عبّاس نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: « مشارق » 50 - برسی رحمه الله در کتاب / 143
یا علیّ، إنّ اللَّه یحبّک ویحبّ من یحبّک، وإنّ الملائکه تستغفر لک ولشیعتک ولمحبّی شیعتک.
اي علی ؛ به راستی خداوند تو و دوستان تو را دوست دارد و همانا فرشتگان براي تو و شیعیان تو و دوستان شیعیانت
استغفارمی کنند.
و هنگامی که قیامت فرا رسد نداکننده اي فریاد برآورد: دوستان علی علیه السلام کجا هستند ؟ گروهی از صالحین بپا خیزند،
به آنها گفته شود: هر که را می خواهید دستش را بگیرید و وارد بهشت کنید، و همانا یکی از آنها هزار نفر را از آتش نجات
دهد.
سپس آن نداکننده فریاد برآورد: بقیّه دوستان علی علیه السلام کجا هستنند ؟ پس گروهی که متوسّطند (حسنات و سیّئات آنها
مساوي است) برخیزند، به آنها گفته شود: آنچه می خواهید از خدا خواهش کنید، پس به هر کدام از آنها آنچه را که
درخواست کند عطا نماید.
. -1 سوره زمر، آیه 35
.56/ -2 مشارق الأنوار: 151 ، الدمعه الساکبه: 2
ص: 249
سپس آن نداکننده صدا می زند: بقیّه دوستان علی علیه السلام کجا هستند ؟ گروهی که با ارتکاب معاصی و گناه به خود ظلم
کرده اند برمی خیزند، سپس گفته می شود: دشمنان علی علیه السلام کجا هستند ؟ جمعیّت بسیاري برخیزند، ندا رسد هر هزار
نفر از اینها را در مقابل یکی از دوستان علی علیه السلام قرار دهید و اعمال خوب آنها را به اعمال دوستان علی علیه السلام
اضافه کنید( 1)، و وقتی که چنین کنند آنها از آتش نجات پیدا می کنند.
(بعد فرمود:) وأنت الأجلّ الأکرم، وأنت العلیّ العظیم، محبّک محبّ اللَّه ورسوله، ومبغضک مبغض اللَّه ورسوله.
تو برتر و والاتري، و تو بلندمرتبه و عظیم الشأن هستی، آنکه تو را دوست دارد، خدا و رسولش را دوست داشته و آنکه با تو
( دشمنی کند با خدا و رسول او دشمنی نموده است.( 2
51 - در همان کتاب از ابن عبّاس نقل می کند: رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را دیدم پنج مرتبه سجده کرد / 144
بدون آنکه رکوع کند. عرض کردم: این چه عملی بود که انجام دادید ؟ فرمود:
جبرئیل نزد من آمد و عرض کرد:
یا محمّد ؛ إنّ اللَّه یحبّ علیّاً، اي محمّد ؛ خدا علی را دوست دارد.
و من با شنیدن آن سجده کردم، سپس سر از سجده برداشتم، او گفت: خداوند فاطمه علیها السلام را که پارسا و پاك است
دوست دارد، و من سجده کردم و سپس سر از سجده برداشتم، بار دیگر گفت: خداوند حسن را دوست دارد، و مرتبه دیگر
گفت: خداوند حسین را دوست دارد، و من براي هر کدام سجده کردم و براي آخرین مرتبه گفت: خدا کسانی که ایشان را
( دوست داشته باشند دوست دارد، و من سجده پنجم را بجا آوردم.( 3
-1 به خاطر اینکه هر چیزي به اصل خود رجوع و بازگشت می کند، و کارهاي خوبی که دشمنان امیرالمؤمنین علیه السلام
انجام داده اند به خاطر آن طینت مؤمنان است که با طینت آنها مخلوط شده است، همان طور که در بعضی از اخبار این مطلب
مراجعه کنید. « 225 باب طینت و میثاق / بحار الأنوار: 5 » وارد شده است. به
210 ح 104 (با کمی اختلاف) ذکر شده است. / -2 مشارق الأنوار: 155 ، و در بحار الأنوار: 7
326 سطر 6 (با کمی اختلاف). / 59 ح 28 به نقل از کتاب مناقب: 3 / -3 مشارق الأنوار: 155 ، و بحار الأنوار: 37
ص: 250
این روایت را چنین نقل کرده است: « امالی » شیخ مفید رحمه الله در کتاب
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
جبرئیل به من خبر داد: جایگاه علی علیه السلام در بهشت است، و من خدا را به بخاطر شگرگزاري سجده کردم، وقتی سر از
سجده برداشتم گفت: فاطمه علیها السلام نیز دربهشت است، خدا را به همان گونه سجده کردم، بار دیگر گفت: حسن و
حسین علیهما السلام دو سرور جوانان بهشت هستند، و من سجده شکر بجا آوردم، چون سر ازسجده برداشتم گفت:
ومن یحبّهم فی الجنّه، هر کس ایشان را دوست داشته باشد جاي او در بهشت است، و من سجده دیگري به عنوان شکر الهی
بجا آوردم، و وقتی سر از سجده برداشتم براي آخرین مرتبه گفت: ومن یحبّ مَن یحبّهم فی الجنّه، هر کس دوستان آنها را
( دوست داشته باشد جاي او در بهشت خواهد بود، و من براي پنجمین بار سجده کردم.( 1
می گوید: در کتب شیعه از امیرالمؤمنین علیه السلام روایت « مدینه المعاجز » 52 - سیّد هاشم بحرانی رحمه الله در کتاب / 145
شده است که روزي ابلیس بر آن حضرت گذشت، امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود:
اي ابو حارث ؛ براي معاد خود چه چیزي ذخیره کرده اي ؟
عرض کرد: دوستی تو را ذخیره کرده ام، و هنگامی که قیامت فرا رسد آنچه از اسامی تو اندوخته ام و از وصف آن هر
توصیف کننده اي عاجز است خارج کنم، وبراي تو اسمی است که از مردم پنهان است و نزد من ظاهر است، آن را خداوند
رمزي و اشاره اي در کتاب خود قرار داده و جز خدا و آنها که علم و دانش در دل هاي ایشان رسوخ کرده و ریشه دارد نمی
دانند، و وقتی خدا بنده اي را دوست بدارد پرده را از چشمان او کنار می زند و آن اسم را به او می آموزد و این بنده با
دانستن آن سرّ الهی در حقیقت چشم امّت می شود.
وذلک الإسم هو الّذي قامت به السماوات والأرض، المتصرّف فی
. 111 ح 24 / -1 امالی مفید: 21 ح 2 مجلس 3، بحار الأنوار: 68
ص: 251
الأشیاء کیف یشاء. و آن اسم همان است که به سبب او آسمان ها و زمین را برپا داشته است و با آن می تواند در اشیاء هر
( گونه بخواهد تصرّف کند.( 1
روایت کرده است: « عیون الأخبار » نقل می کند که صاحب کتاب « مشارق الأنوار » 53 - برسی رحمه الله در کتاب / 146
روزي حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در راهی می گذشت، یک نفر یهودي که از یهودیان خیبر بود با آن حضرت همراه
شد، در بین راه به درّه اي که بر اثر سیل آب زیاد در آن جمع شده بود رسیدند، یهودي فوراً پارچه اي را که نخی یاپشمی بود
به خود پیچیده و روي آب به راه افتاد، مقداري که رفت علی علیه السلام را صدا زد و گفت: اگر آنچه را من می دانم تو می
دانستی از آب عبور می کردي همان طور که من عبور کردم.
امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمودند: قدري توقّف کن، سپس اشاره اي فرمود، فوراً آب منجمد گردید و سفت شد و به
روي آن به راه افتاد.
یهودي که چنین دید خود را بر قدم هاي علی علیه السلام انداخت و عرض کرد: اي جوانمرد ؛ چه چیزي گفتی که آب را به
سنگ تبدیل کردي ؟
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
تو چه چیزي گفتی که بر روي آب عبور کردي ؟ عرض کرد:
أنا دعوت اللَّه بإسمه الأعظم.
من خدا را به اسم اعظم او خواندم.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اسم اعظم خدا چیست ؟
عرض کرد: اسم جانشین حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: من جانشین حضرت محمّدم.
( یهودي به حقّانیّت آن حضرت اعتراف کرد و اسلام آورد.( 2
54 - در همان کتاب از عمّار بن یاسر نقل می کند که گفت: / 147
. 127 ح 73 / -1 مشارق الأنوار: 157 ، مدینه المعاجز: 1
. 430 ح 290 / -2 مشارق الأنوار: 172 ، مدینه المعاجز: 1
ص: 252
روزي خدمت مولایم امیرالمؤمنین علیه السلام شرفیاب شدم، آن حضرت در چهره من افسردگی و دلتنگی مشاهده کرد از
علّت آن سئوال فرمود. عرض کردم: بدهی دارم و طلبکار آن را مطالبه می کند.
علی علیه السلام به سنگی که افتاده بود اشاره نمود و فرمود:
آن را بردار و بدهی خود را بپرداز.
عمّار عرض کرد: این سنگ که ارزشی ندارد.
امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: اُدع اللَّه بی یحوّله لک ذهباً.
خدا را به واسطه من بخوان تا او را برایت به طلا تبدیل کند.
عمّار گوید: خدا را به اسم آن حضرت خواندم و سنگ برایم طلا گردید، آنگاه به من فرمود: به مقداري که احتیاج داري از
آن بگیر. عرض کردم: اینکه انعطاف پذیر و نرم نیست چگونه نرم می شود ؟
فرمود: یا ضعیف الیقین، اُدع اللَّه بی حتّی یلین فانّ باسمی ألان اللَّه الحدید لداود علیه السلام. اي کم باور ؛ خدا را دوباره به
واسطه من بخوان تا نرم گردد، همانا به برکت نام من آهن براي داود نرم گردید.
عمّار گوید: خدا را به اسم آن حضرت خواندم و آن نرم شد و به مقدار نیاز از آن برداشتم.
( سپس فرمود: خدا را به اسم من بخوان تا باقی مانده طلا به شکل اوّل خود یعنی سنگ درآید.( 1
55 - در همان کتاب از زاذان خدمتگزار سلمان فارسی رضی الله عنه نقل می کند که گفت: هنگامی که امیرالمؤمنین / 148
علیه السلام براي غسل دادن سلمان تشریف آورد، سلمان را دید که از دنیا رفته است، پارچه را از صورت او کنار زد، سلمان
تبسّمی کرد و خواست بنشیند، حضرت به او فرمود:
( به همان حالت مرگ برگرد و او برگشت.( 2
. 431 ح 291 / -1 مشارق الأنوار: 173 ، مدینه المعاجز: 1
418 ح 647 ، به نقل از مناقب: / 257 ح 163 و 2 / 384 ح 21 به نقل از مشارق الأنوار، مدینه المعاجز: 1 / -2 بحار الأنوار: 22
. 301/2 ، المعالم الزلفی: 105
ص: 253
56 - ابن عبّاس از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روایت کرده است: / 149
آن حضرت روزي آب خواستند و نزد آن حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام حضور داشتند، پیغمبر
اکرم صلی الله علیه وآله وسلم آب آشامید سپس ظرف آب را به امام حسن علیه السلام مرحمت فرمود، و چون از آن آب
آشامید حضرت به او فرمود:
گوارا باد اي ابو محمّد، بعد از آن ظرف آب را به امام حسین علیه السلام دادند و او آشامید، پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله
وسلم به او نیز فرمود: گوارا باد اي ابا عبداللَّه.
آنگاه ظرف آب را به حضرت زهرا علیها السلام دادند و پس از آنکه آشامید به او فرمود: گوارایت باد اي مادر نیکوکاران
پاك سرشت.
سپس نوبت به علی علیه السلام رسید و وقتی آن حضرت آب آشامید پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم سجده کرد، چون
سر از سجده برداشت بعضی از همسران آن حضرت درباره آن توضیح خواست و از چگونگی قضیّه سئوال کرد. رسول خدا
صلی الله علیه وآله وسلم به او فرمود:
هنگامی که من از این آب آشامیدم جبرئیل و فرشتگان به من گفتند: گوارایت باد اي رسول خدا ؛ و بعد از آشامیدن حسن،
حسین و فاطمه علیهم السلام نیز چنین گفتند و من هم همان طور که جبرئیل و فرشتگان گفتند به آنها گفتم، و وقتی که
امیرالمؤمنین علیه السلام آشامید خداي تبارك و تعالی به او فرمود:
هنیئاً مریئاً یا ولیّی و حجّتی علی خلقی.
گوارایت باد اي ولیّ من و اي حجّت من بر مخلوقاتم،
و من خدا را به خاطر نعمتی که به علی علیه السلام در میان اهل بیت من عنایت کرده و لطفی که به او دارد سجده شکر
( نمودم.( 1
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به علی علیه « امالی » 57 - در کتاب / 150
السلام فرمود:
. 57 ح 1 / -1 مشارق الأنوار: 174 ، بحار الأنوار: 76
ص: 254
هنگامی که قیامت برپا شود تو را بر مرکبی از نور وارد آن صحنه می کنند در حالی که بر سرت تاجی از نور است و آن چهار
پایه دارد، بر هر پایه اي در سه سطراین جملات نوشته شده است:
.« لا إله إلّا اللَّه، محمّد رسول اللَّه، علیّ ولیّ اللَّه »
خدائی جز خداوند یکتا نیست، محمّد فرستاده خداست، علی ولیّ خداست.
سپس تخت کرامت برایت قرار می دهند و کلیدهاي بهشت و دوزخ را نزد تو آورند، سپس آنچه را خداوند از ابتداي آفرینش
تا انتهاي آن آفریده است در یک سرزمینی در حضور تو جمع کند و آنگاه تو به شیعیانت فرمان دهی که به بهشت روند و
دشمنانت را به دوزخ رهسپار می کنی، و تو تقسیم کننده بهشت و دوزخ هستی، و در آن روز امین خداوندي، و امین کسی
است که حکومت می کند و هر گونه بخواهد در امور تصرّف می نماید.
و در روایت دیگر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
یا علیّ، إذا کان یوم القیامه جی ء بک علی نجیب من نور وعلی رأسک تاج یکاد نوره یخطف الأبصار، فیقال لک: أدخل من
أحبّک الجنّه ومن أبغضک النار.
اي علی ؛ وقتی قیامت فرا رسد تو را بر شتري از نور وارد کنند در حالی که بر سرت تاجی است که چشم ها را خیره می کند
ونزدیک است که روشنائی را از چشم ها ببرد، در این هنگام دستوري صادر شود که دوستانت را به بهشت و دشمنانت را به
( دوزخ وارد کن.( 1
می گوید: در حکایت سلمان رضی الله عنه روایت شده است: وقتی که شیر بر « مشارق » 58 - برسی رحمه الله در کتاب / 151
ناگهان اسب سواري ظاهر ،« اي اسب سوار حجاز مرا دریاب » « یا فارس الحجاز أدرکنی » : او حمله کرد گفت
. -1 مشارق الأنوار: 181
ص: 255
گردید او راخلاص کرد و به آن شیر دستور داد از الآن مرکب او باش.
و سلمان بر او هیزم بار می کرد و به خاطر اطاعت کردن از فرمان علی علیه السلام بارکشی می کرد و آنها را از صحرا تا
( دروازه شهر می آورد.( 1
59 - در همان کتاب مقداد بن اسود نقل می کند: / 152
مولایم امیرالمؤمنین علیه السلام به من فرمود: شمشیر مرا بیاور، آن را خدمتش حاضر کردم، بر زانوي خود نهاد، سپس دیدم به
آسمان بالا رفت تا از دیدگان من پنهان گردید و نزدیک ظهر دوباره برگشت در حالی که از شمشیرش خون می چکید.
عرض کردم: اي مولاي من ؛ کجا تشریف بردید ؟ فرمود:
در عالم بالا بین عدّه اي خصومت و درگیري بود، بالا رفتم و آنجا را از اختلاف پاك کردم.
عرض کردم: اي مولاي من ؛ امور عالم بالا هم به شما واگذار شده است ؟ فرمود:
أنا حجّه اللَّه علی خلقه من أهل سماواته وأرضه، وما فی السماء ملک یخطو قدماً عن قدم إلّا بإذنی، وفیّ یرتاب المبطلون.
من حجّت خدا بر تمام خلق از اهل آسمانها و زمین هستم، و در آسمان فرشته اي قدم از قدم بر نمی دارد مگر به اجازه من،
( ودرباره من اهل باطل به شک و تردید افتادند.( 2
ما » : مؤلّف رحمه الله گوید: اگر گفته شود: چگونه ممکن است در عالم بالا خصومت و دشمنی باشد ؟ در قرآن فرموده است
.« مرا به اهل عالم بالا که خصومتی داشته باشند علمی نیست » (3)« کانَ لی مِنْ عِلْم بِالْمَلأ الأعْلی إذْ یَخْتَصِمُون
. 11 ح 355 / -1 مشارق الأنوار: 216 ، مدینه المعاجز: 2
-2 مشارق الأنوار: 218 ، و در ذیل حدیث، شرح و توضیحی براي آن ذکر شده است به آنجا مراجعه کنید.
. -3 سوره ص، آیه 69
ص: 256
در جواب می گوئیم: آیا قصّه هاروت و ماروت( 1) و فطرس( 2) را نمی دانی.
و مگر نمی دانی که طایفه اي از جنّ هستند که پرواز می کنند و جایگاه آنها در هوا است، پس ممکن است بین گروهی از
آنها خصومت و دشمنی بوده، ولیّ خدا و امین پروردگار به طرف آنها بالا رفته و نزاع را برطرف کرده است.
و نیز به کسی که این قضیّه را انکار کند گفته می شود: آیا ادریس و عیسی به آسمان بالا نرفته اند ؟ آیا دریا براي حضرت
موسی شکافته نشد ؟ آیا سلیمان بر هوا و خضر بر روي آب راه نمی رفتند ؟ آیا تمام موجودات فرمانبردار ولیّ حق تعالی
نیستند ؟ آیا قصّه آصف را نشنیده اي ؟ و آیا با دانستن یک حرف از هفتاد و دو حرف آن کار عجیب را نکرد، تمام آن هفتاد
و دو حرف نزد امیرالمؤمنین علیه السلام است.
.« کسی که علمی از کتاب نزد او بود گفت » (3)« قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الکتاب » : قرآن درباره آصف فرموده است
بلکه اوکتاب ،« کسی که علم کتاب نزد او است » (4)« وَمَنْ عِنْدَه عِلْمُ الکتاب » : و درباره امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است
است و کتاب او است، به خاطر اینکه او بزرگ ترین کلمه الهی است، و این آیه شریفه به آن اشاره
-1 هاروت و ماروت ؛ دو فرشته اي بودند که در زمان سلیمان علیه السلام بر او نازل شدند و قرآن در سوره بقره آیه 102 به
آن اشاره می کند.
-2 فطرس ؛ همان فرشته اي است که بر اثر نافرمانی در جزیره اي با بال و پر شکسته شده افتاد و تا هنگام ولادت امام حسین
علیه السلام در آنجا بود، و وقتی جبرئیل را به همراه جمعی فرشته مشاهده کرد که به زمین فرود آمده اند و فهمید براي تهنیت
گوئی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم شرفیاب می شوند خود را با آنها به محضر رسول خدا صلی الله علیه وآله
وسلم رسانید و خدا او را به برکت امام حسین علیه السلام مورد رحمت و آمرزش خود قرار داد و دوباره به مقام اوّل خود
برگشت.
. -3 سوره نمل، آیه 40
. -4 سوره رعد ، آیه 43
ص: 257
1)، و این از باب تبعیض نیست که او بعضی از آیات را دید بلکه این کلام )« لَقَدْ رَأي مِنْ آیات رَبِّه الکُبْري » : فرموده است
است یعنی بزرگ ترین آیه و نشانه پروردگار رادید. و خود « لقد رأي الکبري من آیات ربّه » مقلوب و جابجا است و معنایش
آن حضرت فرموده است:
أنا مکلّم موسی من الشجره، أنا ذلک النور.
من آن کسی هستم که با موسی از میان درخت صحبت کرد، من آن روشنائی هستم که موسی در آنجا دید.
و فرموده است:
لیس للَّه آیه أکبر منّی، ولا نبأ أعظم منّی.
خدا را آیتی و نشانه اي بزرگ تر از من، و خبري عظیم تر از من نیست.
و روایت ابن عبّاس این حدیث شریف را تأیید می کند، او نقل می کند:
در شب معراج وقتی جبرئیل براق را نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آورد و گفت: خداوند تعالی فرموده است: این
براق راسوار شوي، آن حضرت از او سئوال فرمود که این چه موجودي است ؟
عرض کرد: جنبنده اي است که آن را خداوند براي تو آفریده و آن را در بهشت عدن هزار سال نگهداشته است.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از سرعت سیر او سئوال فرمود. عرض کرد: اگر بخواهی آسمانها و زمین هاي هفتگانه را
با اوسیر کنی می توانی مسافت هفتاد هزار سال راه را هزار مرتبه در کمتر از چشم بهم زدن طی کنی.
و هنگامی که جنبنده اي که مرکب پیامبر است چنین قدرتی دارد کسی که به سبب او و به خاطر او هر جنبنده اي آفریده شده
( قدرتش چگونه خواهد بود ؟ ( 2
. -1 سوره نجم، آیه 18
. -2 مشارق الأنوار: 218
ص: 258
روایت شده است: « مشارق » 60 - در کتاب / 153
علی علیه السلام به حصار و قلعه اي گذشت که آن را با زنجیر محکم کرده بودند، شمشیر و سپر خود را خواست، سپر را زیر
قدمهایش انداخت و شمشیرش را حمایل کرد سپس به هوا بالا رفت و بر دیواري فرود آمد و ضربه اي به زنجیرها وارد کرد و
( همه را برید، تمام پایه ها فرو ریخت و در باز شد، و این بالا رفتن او مثل بالا رفتن و پائین آمدن فرشتگان است.( 1
روایت کرده است که ابن عبّاس نقل می کند: « المقامات » 61 - در همان کتاب از صاحب / 154
علی علیه السلام را در کوچه هاي مدینه دیدم به راهی می رفت که گذرگاهی نداشت، نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله
وسلم آمدم و او را باخبر کردم، فرمود:
إنّ علیّاً علم الهدي والهدي طریقه.
علی راهنماي هدایت است و راه او راه هدایت است.
سه روز از این جریان گذشت، روز چهارم به ما دستور داد که به دنبال او و به جستجوي او رویم.
ابن عبّاس گوید: به دروازه اي که او را در آنجا دیده بودم رفتم از دور سفیدي زره او را که در تابش خورشید برق می زد
دیدم، نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمدم و او را از قدوم آن حضرت باخبر کردم.
هنگامی که علی علیه السلام به دیدار پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم آمد، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم برخاست و او
را در برگرفت و معانقه کرد، زره اورا با دست خود باز کرد و بدن او را با دقّت نگاه می کرد.
عمر گفت: اي رسول خدا ؛ گویا خیال کرده اید که علی علیه السلام در جنگ بوده است ؟
.299/ 11 ح 356 ، مناقب ابن شهراشوب: 2 / -1 مشارق الأنوار: 218 ، مدینه المعاجز: 2
ص: 259
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
اي پسر خطّاب ؛ به خدا قسم علی علیه السلام بر چهل هزار فرشته حکومت داده شد، چهل هزار عفریت را کشت و چهل قبیله
از پریان به دست او اسلام آوردند.
وأنّ الشجاعه عشره أجزاء، تسعه منها فی علیّ علیه السلام وواحده فی سائر الناس، والفضل والشرف عشره أجزاء تسعه منها فی
علیّ علیه السلام وواحده فی سائر الناس.
و همانا شجاعت ده جزء است ؛ نه جزء آن در وجود مقدّس علی علیه السلام قرار داده شده و یک جزء بین سائر مردم تقسیم
گردیده است، و فضیلت و شرافت نیز ده جزء است، نه جزء آن در ذات پاك علی علیه السلام نهفته گردیده و یک جزء آن
بین سائر مردم تقسیم شده است.
و براستی علی علیه السلام نسبت به من مثل ذراع( 1) نسبت به دست است و او همانند دکمه از جامه من است، و دست من
است که با آن به خواسته هایم می رسم، وشمشیر من است که دشمنان را با او نابود می کنم.
وإنّ المحبّ له مؤمن، والمخالف له کافر، والمقتفی لأثره لاحق.
کسی که او را دوست داشته باشد مؤمن است و کسی که با او مخالفت کند کافر است، و کسی که از او پیروي کند به گروه
( رستگاران ملحق می شود.( 2
از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به « فضایل الشیعه » 62 - در کتاب / 155
علی علیه السلام فرمود:
( شیعتک مصابیح الدجی.( 3
شیعیان تو همانند چراغی در تاریکی ها هستند.
63 - برسی رحمه الله از ابن عبّاس نقل می کند که: عدّه اي از اهل کوفه از بزرگان شیعه از امیرالمؤمنین علیه السلام / 156
درخواست کردند که از عجائب اسرار الهی به آنها نشان دهد، فرمود:
-1 از مرفق تا سر انگشتان را ذراع گویند.
. 446 ح 672 / -2 مشارق الأنوار: 220 ، مدینه المعاجز: 2
. 48 سطر 5 / -3 بحار الأنوار: 68
ص: 260
شما تحمّل دیدن یکی از آن ها را ندارید و کافر می شوید.
گفتند: ما شکّی نداریم که تو صاحب اسرار هستی، آنگاه از میان آنها هفتاد نفر را انتخاب کرد و آنها را به پشت کوفه بیرون
برد، سپس دو رکعت نماز خواند و کلماتی را گفت، بعد فرمود: نگاه کنید.
وقتی نگاه کردند دیدند درختها و میوه ها است و به طور خیلی واضح و روشن بهشت را مشاهده کردند.
از میان آنها کسی که بهترین گفتار را داشت گفت: این سحري است آشکار و جز دو نفر بقیّه آنها کافر گشتند. آن حضرت
به یکی از آن دو نفر فرمود:
آنچه همراهانت گفتند شنیدي ؟
وما هو واللَّه بسحر، ما أنا بساحر ولکنّه علم اللَّه ورسوله فإذا رددتم علیّ فقد رددتم علی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم.
بخدا قسم این سحر نبود و من ساحر نیستم ؛ بلکه این از علم خدا و رسول سرچشمه گرفته است، اینها وقتی مرا و گفتارم را رد
کردند در حقیقت رسول خدا را رد کرده اند.
سپس به مسجد برگشت تا براي آنها استغفار کند، وقتی دست به دعا برداشت همه ریگ هاي مسجد درّ و یاقوت گردید،
( یکی از آن دو نفر هم کافر گشت و برگشت، و فقط یک نفر از آنها ثابت ماند.( 1
از علی علیه السلام نقل کرده است که فرمود: « قوّه القلوب » 64 - در کتاب / 157
( لو شئت لأوقرت سبعین بعیراً فی تفسیر فاتحه الکتاب.( 2
اگر بخواهم هفتاد شتر در تفسیر سوره حمد بار می کنم.
862/ 508 ح 328 به نقل از خرائج: 2 / 47 ح 394 و ج: 1 / 259 ح 20 ، مدینه المعاجز: 2 / -1 مشارق الأنوار: 82 ، بحار الأنوار: 41
. ح 79 (به طور مفصّل)،مختصر البصائر: 118
از ابن عبّاس نقل کرده است که « مشارق الأنوار: 79 و 220 » 43 . برسی رحمه الله در کتاب / -2 مناقب ابن شهراشوب: 2
را تفسیر فرمود، و « بسم اللَّه » امیرالمؤمنین علیه السلام شبی از ابتداي تاریکی شب تا روشن شدن صبح برایم حرف باء از کلمه
بار می کنم. « بسم اللَّه » نرسید. سپس فرمود: اگر بخواهم چهل شتر در شرح « س» به حرف
ص: 261
از آن حضرت، از پدرانش علیهم السلام نقل می « عیون اخبار الرضا علیه السلام » 65 - شیخ صدوق رحمه الله در کتاب / 158
کند که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به علی علیه السلام فرمود:
( من أحبّک کان مع النبیّین فی درجتهم یوم القیامه، ومن مات وهو یبغضک فلا یبالی مات یهودیّاً أو نصرانیّاً.( 1
کسی که تو را دوست داشته باشد در قیامت با پیامبران و در درجه آنها است، و آن کس که بمیرد و با تو دشمن باشد مهمّ
نیست یهودي بمیرد یا نصرانی.
از ابن عبّاس نقل می کند: از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم « امالی » 66 - شیخ طوسی قدس سره در کتاب / 159
که فرمود:
أعطانی اللَّه خمساً وأعطی علیّاً خمساً، أعطانی جوامع الکلام وأعطی علیّاً جوامع العلم، وجعلنی نبیّاً وجعله وصیّاً، وأعطانی
الکوثر وأعطاه السلسبیل وأعطانی الوحی وأعطاه الألهام، وأسري بی وفتح له أبواب السماء والحجب حتّی نظر إلیّ ونظرت إلیه.
یعنی قرآن را عطا کرد و به علی « جوامع العلم » خداوند به من پنج چیز و به علی علیه السلام نیز پنج چیز عطا کرد ؛ به من
مجموعه علم را عنایت فرمود، مرا پیغمبر و علی را وصیّ من قرار داد،( 2) به من کوثر و به علی سلسبیل - نام نهري است در
بهشت - عنایت کرد، به من وحی و به او الهام بخشید، مرا در آسمانها سیر داد و درهاي آسمان را به روي او گشود و پرده ها
را برایش کنار زد، بطوري که من به او نگاه می کردم و او به من نگاه می کرد.
ابن عبّاس گوید: سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم گریه کرد، عرض کردم: پدر و مادرم فداي شما چرا گریه می
کنید؟ فرمود:
اي ابن عبّاس ؛ ابتداي گفتار پروردگارم این بود که فرمود: اي محمّد ؛ به پائین نگاه کن، نگاه کردم دیدم پرده ها کنار زده
شده و درهاي آسمان
. 79 ح 16 / -1 عیون اخبار الرضا علیه السلام: 220 ، بحار الأنوار: 27
-2 وصیّ کسی است که براي حفظ و تصرّف اموال و سایر امور کسی پس از مرگ او معیّن می گردد.
ص: 262
گشوده گشته و علی علیه السلام را دیدم سر خود را بلند کرده است، او با من صحبت کرد و من با او به کلمات پروردگارم
گفتگو کردم.
خداوند تبارك و تعالی فرمود: اي محمّد ؛ من علی را وزیر و یاور و وصیّ و جانشین بعد از تو قرار دادم، به او خبر بده،
کلامت را می شنود، من به او خبر دادم در حالیکه در پیشگاه پروردگارم بودم و او قبول کرد و گفت: اطاعت می کنم.
خداوند فرشتگان را دستور داد تا به او سلام کنند و آنها انجام دادند، و علی علیه السلام آنها را پاسخ گفت، و فرشتگان را
دیدم یکدیگر را بشارت می دادند، و به فرشته اي از فرشتگان آسمان عبور نکردم مگر اینکه به من تهنیت و تبریک می گفت
وهمگی گفتند:
یا محمّد ؛ والّذي بعثک بالحقّ نبیّاً لقد دخل السرور علی جمیع الملائکه باستخلاف اللَّه تعالی لک ابن عمّک.
اي محمّد ؛ قسم به آن کسی که تو را به حقّ پیغمبري داد از اینکه خداوند علی علیه السلام را به جانشینی تو برگزید
خوشحالی و سرورفراوانی همه فرشتگان را فرا گرفت.
حاملین عرش الهی را دیدم که سرها را پائین انداخته اند و به زمین نگاه می کنند، به جبرئیل گفتم: اینها چه می کنند؟
عرض کرد: اي محمّد ؛ فرشته اي از فرشتگان باقی نماند مگر اینکه نگاه بشارت آمیزي به چهره علی علیه السلام نمود جز اینها
که عرش پروردگار را به دوش دارند، اکنون اجازه گرفته اند تا آنها هم به چهره امیرالمؤمنین علیه السلام نگاه کنند.
بعد فرمود: هنگامی که از آسمان فرود آمدم خواستم خبرهاي بالا را به علی علیه السلام گزارش دهم دیدم او برایم وقایع را
نقل می کند دانستم که قدمی برنداشته ام جز اینکه براي علی علیه السلام هم مکشوف گشته و آن را نگریسته است.
ابن عبّاس می گوید: عرض کردم اي رسول خدا ؛ به من سفارشی بفرمائید؟ فرمود:
ص: 263
علیک بحبّ علیّ بن أبی طالب.
تو را به دوستی علی علیه السلام سفارش می کنم.
دوباره عرض کردم: اي رسول خدا ؛ مرا سفارشی بفرما. فرمود:
علیک بمودّه علیّ بن أبی طالب علیه السلام. والّذي بعثنی بالحقّ نبیّاً لایقبل اللَّه من عبد حسنه حتّی یسأله عن حبّ علیّ بن أبی
طالب علیه السلام وهو أعلم، فإن جاء بولایته قبل عمله علی ما کان فیه، وإن لم یأت بولایته لم یسأله عن شی ء وأمر به إلی
النار.
تو را توصیه می کنم که نسبت به علی علیه السلام اظهار محبّت کنی. بحقّ آن کسی که مرا به رسالت برگزید خداوند هیچ
کار خوبی رااز کسی نمی پذیرد تا از دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام از او سئوال کند - در حالیکه خودش داناتر است
- اگر ولایت علی علیه السلام رابه همراه داشته باشد اعمالش را با همه نقائص آن قبول می کند، ولی اگر از ولایت آن
(2) . ( حضرت بی بهره باشد او را به طرف آتش روانه می کند بدون اینکه از کارهایش پرسش کند ( 1
مؤلّف رحمه الله گوید: و شاعر چه نیکو سروده است:
قد حوته أرض وأرض تخلّت
منه حتّی مشی بها وطواها
هو فی الشرق ما هو فی الغرب
وفی الأرض مثل ما فی سماها
زمینی او را دربرگرفته و زمینی از او خالی است، تا اینکه بر آن راه رود و آن را بپیماید.
او در مشرق باشد همانند آن است که در مغرب باشد، و در روي زمین مثل آن است که در آسمان باشد.
67 - ابن شهراشوب رحمه الله از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل می کند که فرمود: / 160
-1 براي این حدیث تتمّه و دنباله اي است که مؤلّف رحمه الله آن را ذکر نکرده است.
157 ح 133 . این حدیث را ابن شاذان رحمه الله / 317 ح 7 و 38 / -2 امالی طوسی: 104 ح 15 مجلس چهارم، بحار الأنوار: 16
308 ، صدوق رحمه الله در / در کتاب فضائل: 168 ، طبري رحمه الله در بشاره المصطفی: 41 ، اربلی رحمه الله در کشف الغمّه: 1
78 سطر 1 نقل / 293 ح 57 ، شیخ حسن بن سلیمان رحمه الله در المحتضر: 108 و دیلمی رحمه الله در ارشاد القلوب: 2 / خصال: 1
کرده اند.
ص: 264
أنا الوسیله.
من وسیله هستم.
و همچنین شیخ صدوق رحمه الله از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم روایت کرده است که فرمود:
إذا سألتم اللَّه لی فاسألوه الوسیله.
وقتی از خداوند چیزي براي من می خواهید وسیله را درخواست کنید.
و وقتی از معناي وسیله از آن حضرت سئوال کردند، فرمود:
وسیله درجه من در بهشت است و آن هزار مرتبه دارد، بین هر مرتبه تا مرتبه دیگر مسافتی است به اندازه اي که یک اسب
تندرو در طول یکماه با دویدن طی کند، و هر مرتبه اي به نوعی جواهرآلات مزیّن است.
آن را فرداي قیامت که می آورند و در کنار درجه پیامبران دیگر نصب می کنند همانند ماه نسبت به ستارگان می درخشد، هر
پیغمبري و صدیقی و شهیدي در آن روز می گوید، خوشا بحال کسی که این درجه او است.
ناگهان ندائی از ناحیه پروردگار بلند شود که تمام پیامبران و همه مردمان بشنوند، و آواز دهد که این درجه محمّد صلی الله
علیه وآله وسلم است، پس من وارد شوم در حالیکه جامه اي از نور پوشیده و تاج پادشاهی و کرامت بر سر نهاده ام، و علی بن
ابی طالب علیه السلام پیشاپیش من است در حالیکه پرچم من که لواء حمد است در دست او است و بر آن نوشته شده است:
لا إله إلّا اللَّه المفلحون هم الفائزون باللَّه.
معبودي جز خداوند یکتا نیست، اهل سعادت و رستگاري کسانی هستند که خدا آنها را پیروز گرداند.
وقتی ما از کنار پیامبران عبور کنیم، می گویند: اینها دو فرشته بزرگوار و مقرّبند که آنها را ندیده ایم و نمی شناسیم، و وقتی
به فرشتگان عبور کنیم می گویند اینها دو پیامبر مرسل اند، تا اینکه به آن درجه که جایگاه من است بالا روم، و علی علیه
السلام یکمرتبه پائین تر از من قرار بگیرد، هر پیغمبر و صدیق و شهیدي در آن هنگام گوید: خوشا بحال این دو بنده، چقدر
ص: 265
نزد خداوند گرامی هستند.
پس ندائی که تمام پیامبران و صدّیقین و شهداء و مؤمنین آن را بشنوند بلند شود که: هذا حبیبی محمّد صلی الله علیه وآله
وسلم وهذاولیّی علیّ علیه السلام طوبی لمن أحبّه، وویل لمن أبغضه وکذب علیه.
یکی از این دو حبیب من محمّد صلی الله علیه وآله وسلم و دیگري ولیّ من علی علیه السلام است، خوشا بحال کسی که او را
دوست دارد، و بدا بحال آن کس که با او دشمنی کند و او را تکذیب نماید.
سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: اي علی، همه آنهائی که تو را دوست داشته اند با شنیدن این صدا آرامش
می یابند، صورت هاي آنها سفید و دل هایشان خشنود می گردد، و تمام کسانی که با تو دشمنی کرده اند یا با تو جنگ کرده
اند و یاحقّی از حقوق تو را انکار کرده اند با شنیدن این صدا چهره هاي آنها سیاه و قدمهایشان به لرزه درمی آید.
در همین هنگام دو فرشته به طرف من می آیند که یکی خزانه دار بهشت به نام رضوان و دیگري خزانه دار دوزخ به نام مالک
است، وقتی نزدیک می شوند ابتدا رضوان جلو می آید و سلام می کند، من بعد از پاسخ گفتن به سلام او می گویم: تو
خزانه دار بهشت هستم و اینها کلیدهاي بهشت است که « رضوان » کیستی؟ چقدر خوش بو و نیکو چهره اي؟ می گوید: من
خداوند براي شما فرستاده است از من بگیرید.
در جواب او می گویم: آنها را از طرف پروردگارم قبول کردم و او را بر این برتري که به من بخشیده سپاسگزارم، و آنها را به
علی علیه السلام تحویل دهم.
برمی گردد و مالک جلو می آید و بر من سلام می کند، من بعد از پاسخ او می گویم: اي فرشته چقدر زشت « رضوان » سپس
خزانه دار دوزخ هستم و اینها کلیدهاي جهنّم است، « مالک » منظري و چقدر دیدن تو ناخوش آیند است، می گوید: من
خداوند نزد شما فرستاده است آنها را از من بگیرید.
در جواب او می گویم: آنها را از جانب پروردگارم پذیرفتم و او را بر این فضیلتی که به من بخشیده سپاس گویم، و آنها را به
علی علیه السلام تحویل می دهم، و مالک برمی گردد.
سپس علی علیه السلام که کلیدهاي بهشت و جهنّم را در اختیار دارد به راه
ص: 266
می افتد تا بر قسمت نهائی جهنّم می ایستد در حالی که آتش آن زبانه می کشد و می خروشد و حرارتش شدید است و زمام
آن را علی علیه السلام به دست گرفته است، جهنّم آن حضرت را مخاطب ساخته می گوید:
اي علی ؛ از کنار من عبور کن، براستی نور تو شعله هاي مرا به خاموشی کشیده است.
امیرالمؤمنین علیه السلام به او می فرماید: آرام بگیر اي جهنّم، این را که دشمن من است بگیر، و این دیگري را که از دوستان
من است رها کن، در آن روز فرمانبرداري جهنّم از فرمان علی علیه السلام به مراتب شدیدتر از اطاعت یک غلام نسبت به
صاحبش می باشد، اگر بخواهد او را به طرف راست و اگر بخواهد به طرف چپ می کشاند.
ولجهنّم یومئذٍ أشدّ مطاوعه لعلیّ علیه السلام فیما یأمرها به من جمیع الخلائق.
و جهنّم در آن زمان آنچه را علی علیه السلام به او دستور دهد شدیداً اجرا می کند، و فرمانبرداري او از دستورات آن حضرت
( بیشتر ازهمه آفریدگان است.( 1
68 - ابن بابویه رحمه الله از محمّد بن سعید نقل می کند که گفت: / 161
به امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا محمّد صلی الله علیه وآله وسلم هرگز گناهی مرتکب شده
است؟
تا خدا گناهان گذشته و » (2)« لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَما تَأخَّر » فرمود: نه. عرض کردم: پس معناي این آیه شریفه
چیست؟ فرمود: « آینده تو را بیامرزد
إنّ اللَّه سبحانه وتعالی حمّل محمّداً ذنوب شیعه علیّ علیه السلام ثمّ غفرها له ما تقدّم منها وما تأخّر.
خداوند تبارك و تعالی گناه شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام را بر دوش او نهاده، و
326 ح 2، طبري رحمه الله در کتاب بشاره المصطفی: / -1 امالی صدوق: 178 ح 4 مجلس 24 ،تفسیر قمی: 644 ، بحار الأنوار: 7
158 )با کمی اختلاف( آن را نقل کرده اند. / 21 ، و ابن شهراشوب رحمه الله درمناقب: 2
. -2 سوره فتح، آیه 2
ص: 267
( سپس همه آنها را به او بخشیده است.( 1
( این روایت از امام هادي علیه السلام نیز روایت شده است.( 2
69 - از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که به علی علیه السلام فرمود: / 162
یا علیّ ؛ إنّی سألت اللَّه عزّوجلّ أن لایحرم شیعتک التوبه حتّی [ وإن ] تبلغ نفس أحدهم حنجرته فأجابنی إلی ذلک ولیس
( ذلک لغیرهم.( 3
اي علی، از خدا درخواست نمودم که شیعیان تو را گرچه جان آنها به حلقومشان برسد از توبه کردن محروم نکند، و اوخواسته
مرا پذیرفت، و این مخصوص شیعیان تو است و براي غیر آنها چنین چیزي نیست.
70 - شیخ طوسی رحمه الله از شخصی نقل می کند که گفت: به حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام عرض کردم: / 163
شخصی از موالیان و دوستان شما هست که معصیت و نافرمانی می کند، شراب می آشامد و مرتکب گناهان هلاکت بار می
شود، آیا از او بیزاري بجوئیم؟ فرمود:
از اعمال زشت او بیزاري بجوئید و از خوبی او بیزار نباشید، او را دوست بدارید و با عمل او دشمن باشید.
عرض کردم: آیا جایز است بگوئیم او فاسق و فاجر است؟ فرمود:
لا، الفاسق الفاجر، الکافر، الجاحد لنا ولولایتنا. أبی اللَّه أن یکون ولیّنا فاسقاً فاجراً، وإن عمل ما عمل ولکنّکم قولوا: فاسق العمل
195 ح 7. برسی رحمه الله در مشارق: 126 از ابن عبّاس نقل کرده است که / 591 ح 1، تفسیر برهان: 4 / -1 تأویل الآیات: 2
خداوند متعال براي گرامی داشتن امیرالمؤمنین علیه السلام گناهان دوستان آن حضرت از اوّلین و آخرین را بر دوش رسول
خدا صلی الله علیه وآله وسلم نهاده و بخاطر بزرگداشت آنها از دوش ایشان برداشته است، و سپس همه آن گناهان را به
احترام حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم بخشیده است.
. 273 ح 57 / 593 ح 4، بحار الأنوار: 24 / -2 تأویل الآیات: 2
. 137 ح 138 / 593 ح 5، بحار الأنوار: 27 / -3 تأویل الآیات: 2
ص: 268
فاجر العمل، مؤمن النفس خبیث الفعل طیّب الروح والبدن.
نه، فاسق فاجر کافر کسی است که منکر ما و منکر ولایت ما باشد، خداوند نمی پذیرد که ولیّ ما و دستدار ما فاسق فاجر باشد
گرچه بعضی از اعمال ناروا را مرتکب شود، ولی بگوئید آدم بدکردار و زشت رفتاري است، نفس او مؤمن و کار او زشت
است، روح و بدن پاك دارد.
بخدا قسم ولیّ ما از دنیا خارج نمی شود مگر اینکه خدا و رسول و ما اهل بیت از او خشنود هستیم، و با همه آن کارهائی که
کرده خداوند او را روسفید محشور گرداند در حالیکه زشتی هاي او را پوشانیده و او را از ترس و وحشت ایمن ساخته
وهیچگونه غم و غصّه اي ندارد، و این بخاطر آن است که از دنیا خارج نمی شود تا اینکه از گناهان پاك شود و خالص گردد
و آن یا بخاطر حادثه اي است که در مال و اولاد او پیش می آید و یا به خاطر بیماري و گرفتاري است.
و کمترین چیزي که ممکن است کفّاره گناهان او و باعث آمرزش او گردد این است که خواب وحشتناکی ببیند و وقتی
بیدارشود غم و غصّه اي به او دست دهد، یا از ناحیه افراد حکومتی دچار ترس و اضطراب شود، و یا جان کندن او سخت
باشد.و اینها باعث می شود که خداوند را در حالیکه از گناهان پاك شده ملاقات کند و ترس و دلهره او به دیدار حضرت
محمّد صلی الله علیه وآله وسلم و امیرالمؤمنین علیه السلام برطرف شود.
سپس یکی از این دو امر را پیش رو دارد: یا رحمت بی پایان الهی و یا شفاعت پیغمبر و امیرالمؤمنین علیهما السلام، اگر به
خاطرنداشتن لیاقت رحمت خداوند باعث خلاصی او نشد شفاعت پیغمبر و امیرالمؤمنین علیهما السلام او را دستگیري می کند،
و در این هنگام به واسطه آن دو بزرگوار رحمت واسعه پروردگار شامل حال او می گردد، و او سزاوار این رحمت است و
( خداوند به اواحسان و بخشش می نماید.( 1
2) به آنچه در )« وأنَا بَري ءٌ مِمّا تَعْمَلُون » : مؤلّف رحمه الله گوید: فرمایش خداوند
. 148 ح 96 به نقل از کتاب زید نرسی: 51 / 137 ح 139 ، و ج: 68 / 594 ح 6، بحار الأنوار: 27 / -1 تأویل الآیات: 2
. -2 سوره یونس، آیه 41
ص: 269
روایت ذکر شد اشاره دارد، زیرا نمی فرماید: از شما بیزارم بلکه می فرماید: از رفتار شما بیزارم.
شما (دوبزرگوار) هر کافر روي » (1)« ألْقَیا فی جَهَنَّم کُلّ کَفّارٍ عَنید » در تفسیر آیه شریفه « تأویل الآیات » 71 - در کتاب / 164
از عبداللَّه بن مسعود نقل می کند که گفت: ،« گردان از حق را در آتش بیفکنید
بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم وارد شدم و پس از عرض ارادت و سلام گفتم: اي رسول خدا ؛ حق را به من نشان بده
تا واضح و آشکار ببینم. فرمود:
اي ابن مسعود ؛ داخل این اطاق شو و نگاه کن چه می بینی؟
می گوید: داخل شدم دیدم علی علیه السلام در حال رکوع و سجود است و خاشعانه در رکوع و سجود خود می گوید:
اللّهمّ بحقّ نبیّک إلّا ما غفرت للمذنبین من شیعتی.
خداوندا ؛ بحقّ پیامبرت شیعیان گنهکار مرا بیامرز.
از اطاق بیرون آمدم تا آنچه دیده ام به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم خبر دهم، دیدم آن حضرت به رکوع و سجود
مشغول است و درکمال خشوع و فروتنی در رکوع و سجودش می گوید:
اللّهمّ بحقّ علیّ ولیّک إلّا ما غفرت للمذنبین من اُمّتی.
بار پروردگارا ؛ بحقّ ولیّت علی گنهکاران امّت مرا بیامرز.
از دیدن آن به من بی تابی و ناشکیبائی دست داد، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نمازش را مختصر کرد و پایان داد، و
به من فرمود:
اي ابن مسعود ؛ آیا بعد از داشتن ایمان می خواهی دچار کفر گردي؟ عرض کردم: نه به جان شما قسم اي رسول خدا ؛ فقط
تعجّب من از این است که دیدم علی علیه السلام خداوند را به مقام و آبروي شما می خواند، و شما را دیدم که خدا را به
آبروي علی علیه السلام می خوانید، نمی دانم کدامیک از شما دو بزرگوار نزد خدا آبرومندتر هستید.
فرمود: اي ابن مسعود ؛ خداوند من و علی و حسنین را از نور پاك خود
. -1 سوره ق، آیه 24
ص: 270
آفرید، و وقتی اراده فرمود هستی را بیافریند نور مرا شکافت و از آن آسمانها و زمین را آفرید و من بخدا قسم از آسمانها و
زمین والاتر و برترم، سپس نور علی علیه السلام را شکافت و از آن عرش و کرسی را آفرید و به خدا قسم علی علیه السلام
برتر از عرش و کرسی است، بعد از آن نور حسن علیه السلام را شکافت واز آن فرشتگان و حورالعین را آفرید، و به خدا قسم
حسن علیه السلام از حورالعین و فرشتگان رتبه اش برتر است، آنگاه نور حسین علیه السلام را شکافت و از آن لوح و قلم را
آفرید و به خدا قسم حسین علیه السلام از لوح و قلم برتر است.
در این هنگام که تاریکی همه جا را فرا گرفته بود، فرشتگان ناله کردند و فریاد زدند: بار خدایا ؛ اي پروردگار ما و اي
سرورما ؛ بحقّ آن اشخاص نورانی که آفریده اي ما را از این تاریکی رهائی بخش، خداوند به کلمه دیگري تکلّم فرمود و از
آن روحی را خلق کرد و سپس نور آن روح را فرا گرفت، و از آن، حضرت زهرا علیها السلام را آفرید، و او را در مقابل
عرش نگهداشت، آن وقت همه عالم روشن گردید، و از این جهت او را زهرا نامیده اند.
اي پسر مسعود ؛ هنگامی که قیامت بپا گردد خداوند تبارك و تعالی به من و علی علیه السلام می فرماید: هر کس شما را
دوست دارد وارد بهشت کنید و کسی که با شما دشمنی دارد به دوزخ بیفکنید، و دلیل آن فرمایش خداوند در کتابش می
باشد که فرموده است:
.(1)« ألْقَیا فی جَهَنَّم کُلّ کَفّار عَنید »
.« بیندازید در جهنّم هر کافري را که آگاهانه با حق مخالفت می کند »
که در آیه می فرماید کیست؟ فرمود: « کَفّار عنید » عرض کردم: اي رسول خدا ؛ مقصود از
الکفّار من کفر بنبوّتی والعنید من عاند علیّ بن أبی طالب علیه السلام.
کسی است که با علیّ بن ابی طالب علیه السلام در حالیکه می داند « عنید » کسی است که به نبوّت من ایمان نیاورد، و « کَفّار »
( او حق است مخالفت کند.( 2
. -1 سوره ق، آیه 24
. 226 ح 14 / 73 ح 24 ، تفسیر برهان: 4 / 610 ح 7، بحار الأنوار: 36 / -2 تأویل الآیات: 2
ص: 271
در تفسیر این آیه شریفه سه حدیث از عامّه نقل کرده است « غایه المرام » مؤلّف رحمه الله گوید: بحرانی قدس سره در کتاب
( که این یکی از آنها بود و هفت حدیث از طریق شیعه نقل کرده است.( 1
72 - در همان کتاب حدیث با لطافت و خبر زیبائی را از ابن عبّاس نقل می کند که گفت:شخصی دو شتر فربه را به / 165
عنوان هدیه خدمت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم آورد، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به اصحاب و همراهان
خود فرمود:
کدامیک از شما می تواند دو رکعت نماز را با همه واجبات آن از قیام و رکوع و سجود و سایر اعمالش بجا آورد و در اثناء
آن به چیزي از امور دنیوي نیدیشد و در قلبش فکر دنیا خطور نکند تا یکی از این دو شتر را به او هدیه کنم.
این مطلب را یکبار و دو بار بلکه سه بار تکرار کرد هیچ یک از اصحاب جواب ندادند. امیرالمؤمنین علیه السلام برخاست و
عرض کرد:
أنا یا رسول اللَّه اُصلّی الرکعتین اُکبّر التکبیره الاُولی إلی أن اُسلّم منها لا اُحدّث نفسی بشی ء من اُمور الدنیا.
اي رسول خدا ؛ من دو رکعت نماز را از تکبیره الإحرام آن تا سلام آخر می خوانم و به چیزي از امور دنیوي حدیث نفس
نمی کنم.
فرمود: اي علی ؛ درود خدا بر تو باد نماز را شروع کن، امیرالمؤمنین علیه السلام تکبیر گفت و به نماز پرداخت، و همینکه
سلام نماز را گفت، جبرئیل فرود آمد و به پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم عرض کرد: اي محمّد ؛ خداوند به شما سلام
می رساند و فرموده است: یکی از دو ناقه را به علی علیه السلام عطا کن.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: من شرط کرده بودم که اگر دو رکعت نماز بخواند بدون اینکه به چیزي از امور
دنیوي فکر کند شتررا به او دهم، امّا علی علیه السلام هنگامی که به تشهّد مشغول بود با خودش فکر کرد کدامیک از دو شتر
را بگیرد؟
. -1 غایه المرام: 687 ح 14
ص: 272
جبرئیل عرض کرد: اي محمّد ؛ خداوند سلام رسانیده و می فرماید: علی علیه السلام که فکر می کرد کدامیک از این دو شتر
را بگیرد نه بخاطر خودش بود و نه به خاطر دنیا، بلکه او فکر می کرد کدامیک را بگیرد که فربه تر باشد تا در راه خدا آن
رابکشد و براي خشنودي پروردگار به فقرا بدهد.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم گریه کرد و هر دو شتر را به او مرحمت فرمود. علی علیه السلام هر دو را کشت و در راه
خدا انفاق نمود، و در این مورد خداوند تبارك و تعالی این آیه شریفه را نازل فرمود:
(1).« إنَّ فی ذلِک لَذِکْري لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أوْ ألْقَی السَمْع وَهُوَ شَهید »
و در قضیّه گذشتگان تذکّر است براي کسی که دل آگاهی دارد یا به کلام پروردگار گوش فرا دهد، و او گواه است.
مقصود امیرالمؤمنین علیه السلام است که در نماز خود را مخاطب ساخت و با خودش گفتگو کرد ولی در آن هرگز درباره
( امور دنیوي فکر نکرد.( 2
و این طریق اخلاص و عصمت است و این دو خصلت در هیچکس جمع نمی شود مگر در شخص ایشان و فرزندان معصوم
آن حضرت علیهم السلام .
از طریق اهل سنّت از ابن عبّاس نقل « غایه المرام » 73 - روایت زیباي دیگري را سیّد هاشم بحرانی قدس سره در کتاب / 166
کرده است که گفت:
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به عبدالرحمان بن عوف فرمود:
یا عبدالرحمان أنتم أصحابی وعلیّ بن أبی طالب منّی وأنا من علیّ، فمن قاسه بغیري فقد جفانی، ومن جفانی آذانی، ومن
آذانی فعلیه لعنه ربّی.
. -1 سوره ق، آیه 37
228 ح 3 از مناقب / 161 ح 142 ، و بحرانی رحمه الله آن را در تفسیر برهان: 4 / 612 ح 8، بحار الأنوار: 36 / -2 تأویل الآیات: 2
302 روایت کرده است. / ابن شهراشوب: 1
ص: 273
اي عبدالرحمان ؛ شما ملازمان و همراهان من هستید و علی بن ابی طالب از من و من از علی هستم، هر کس او را به غیر من
مقایسه کند به من جفا کرده است و کسی که با من جفا کند در حقیقت اذیّتم نموده و کسی که مرا اذیّت کند خدا او را لعنت
کند.
اي عبدالرحمان ؛ خداوند کتاب روشن و آشکاري را بر من نازل فرموده است و به من فرمان داده تا آن را براي مردم جزعلی
بن ابی طالب بیان کنم، علی علیه السلام احتیاج به بیان و توضیح ندارد.
زیرا خداوند فصاحت( 1) او را مثل فصاحت من قرار داده و فهم و بینش او را همانند فهم من قرار داده است.
ولو کانت الحکمه رجلاً لکان علیّاً علیه السلام، ولو کان العقل رجلًا لکان الحسن علیه السلام، ولو کان السخاء رجلًا لکان
الحسین علیه السلام، ولو کان الحسن شخصاً لکان فاطمه علیها السلام، بل هی أعظم، إنّ فاطمه ابنتی خیر أهل الأرض عنصراً
وشرفاً وکرماً.
و اگر حکمت( 2) بخواهد به صورت مردي ظاهر گردد، آن مرد علی علیه السلام خواهد بود، و اگر عقل بخواهد به شکل
شخصی ظاهرگردد، آن شخص حسن علیه السلام خواهد بود، و اگر سخاوت و بخشندگی بخواهد در وجودي تجلّی پیدا کند
در وجود امام حسین علیه السلام ظاهر می گردد، و اگر همه خوبی ها می خواست در وجود انسانی جلوه کند او فاطمه علیها
( السلام بود بلکه فاطمه والاتر و برتر از آن است، او از جهت نژاد و شرافت و بزرگواري از همه اهل عالم بهتر است.( 3
4) فرموده اند: )« کَلّا إنَّ کتابَ الأبْرارِ لَفی عِلِّیّین » 74 - در تفسیر آیه شریفه / 167
علّیین که معنایش جایگاه بسیار عالی است منزل پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم و امیرالمؤمنین و ائمّه معصومین علیهم السلام
وشیعیان ایشان است.
-1 فصاحت سخن پردازي است به گونه اي که خالی از مبهمات و پیچیدگی ها باشد.
-2 علم به حقایق اشیاء را حکمت می گویند.
.68/ -3 فرائد السمطین: 2
. -4 سوره مطفّفین، آیه 18
ص: 274
و روایت ابوطاهر از حارث همدانی شاهد همین مطلب است، می گوید:
بر امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شدم، او در سجده بود و گریه می کرد به طوري که ناله اش زیاد و صداي گریه اش بلند
گردید، وقتی سر مبارك از سجده اش برداشت، عرض کردیم: اي امیر مؤمنان ؛ گریه ات ما را به درد آورد و دل ما را
سوزانید و غمناك کرد، و تاکنون شما را اینگونه ندیده ایم و از شما چنین گریه اي نشنیده ایم. فرمود:
به سجده مشغول بودم و خدا را در سجده ام به دعا و خیرات می خواندم، خواب بر چشمان من غلبه کرد، خوابی دیدم که مرا
به وحشت انداخت و ترسانید، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را دیدم ایستاده است و می فرماید: اي علی ؛ دوري تو از
من به درازاکشید و مشتاق دیدار تو گشته ام، و پروردگارم آنچه درباره تو به من وعده فرمود به آن وفا کرد و آن را قطعی
ساخت.
عرض کردم: اي رسول خدا ؛ آن وعده اي که درباره من به شما فرموده بود و آن را قطعی ساخت چیست؟
فرمود: درباره تو و همسرت و فرزندان تو و ذریّه ات وعده اش را حتمی ساخت که جایگاه شما در علیّین یعنی بالاترین مقام
در بهشت است.
عرض کردم: اي رسول خدا ؛ پدر و مادر من فداي شما، شیعیان ما کجا خواهند بود؟
فرمود: آنها با ما هستند و قصرهاي آنها در ردیف قصرهاي ما و منازل ایشان مقابل منزل هاي ما است.
عرض کردم: اي رسول خدا ؛ شیعیان ما در دنیا چه بهره اي دارند؟
فرمود: در فتنه ها ایمن اند و از عافیت الهی برخوردارند.
عرض کردم: آنها به هنگام مرگ چه امتیازي دارند؟
فرمود: آنها خودشان درباره چگونگی مرگشان حکم می کنند و عزرائیل که فرشته قبض روح است مأمور است که از آنها
اطاعت کند و هر گونه او بخواهد قبض روحش کند.
عرض کردم: کیفیّت مردن آنها حدّي دارد که بتوان آن را تعریف کرد؟
فرمود: بلی، إنّ أشدّ شیعتنا لنا حبّاً یکون خروج نفسه کشرب
ص: 275
أحدکم فی الیوم الصیف الماء البارد الّذي ینتفع منه القلب، وإنّ سائرهم لیموت کما ینتفض أحدکم عن فراشه.
بلی، در میان آنها کسانی که محبّتشان به ما شدیدتر است خارج شدن روح از بدن ایشان مانند آن است که آب گواراي
خنکی رایکی از شما در روز گرم تابستانی بیاشامد و از آن لذّت ببرد، و بقیّه آنها جان دادن ایشان مانند آن است که یکی از
(2).( شما دررختخواب خود تکانی بخورد و یا خُرخري کند( 1
مؤلّف رحمه الله گوید: این قبض روح شدن آسان مخصوص دوستان اهل بیت علیهم السلام است و نسبت به دیگران همان
وارد شده است: « بستان الواعظین » طور که در کتاب
مردن سه هزار سختی و فشار دارد، هر کدام از آنها از هزار ضربه شمشیر خوردن سخت تر است.
75 - شیخ صدوق قدس سره از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: / 168
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در میان جمعی از اصحاب بودند که ناگهان چهار نفر از سیاهان جنازه سیاه چهره اي را به
دوش گرفته ودر حالیکه او را میان پارچه اي پیچیده بودند به طرف قبرش حمل می کردند.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: او را نزد من آورید، وقتی جنازه را آوردند در مقابل خود به زمین گذاشت، و
صورتش را باز کرد سپس به علی علیه السلام فرمود: اي علی، این شخص همان ریاح غلام آل نجّار است.
علی علیه السلام فرمود: به خدا قسم، هر گاه مرا می دید تواضع می کرد و خجالت می کشید( 3) و می گفت: اي علی، ترا
دوست دارم.
بعد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دستور داد او را غسل دادند و در لباسی از لباسهاي خودش او را کفن کرد و به همراه
مسلمانان تا کنار قبرش تشییع نمود و
عبارتی است که معنایش چنین است: مانند آنکه یکی از شما در رختخواب خود « تفسیر برهان » و « تأویل الآیات » -1 در کتاب
صدائی برآورد و نفس را دردرون بینی برگرداند.
. 439 ح 5 / 194 ح 11 ، تفسیر برهان: 4 / 776 ح 8، بحار الأنوار: 42 / -2 تأویل الآیات: 2
-3 و به نقلی دیگر، خوشحال می شد.
ص: 276
مردم زمزمه هاي شدیدي را در آسمان می شنیدند.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
إنّه قد شیّعه سبعون ألف قبیله من الملائکه، کلّ قبیله سبعون ألف ملک، واللَّه ما نال ذلک إلّا بمحبّتک یا علیّ.
هفتاد هزار گروه از فرشتگان او را مشایعت کردند که هر گروهی هفتاد هزار نفر بودند، و به خدا قسم جز به محبّت و دوستی
علی علیه السلام به این درجه و مرتبه نرسید.
سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم با دست خود او را در میان قبر نهاد و بعد از آنکه براي مدّتی از او روي خود را
برگردانید خاکها راروي آن ریخت.
اصحاب عرض کردند: اي رسول خدا ؛ دیدیم شما مدّتی از او روي برگرداندي، سپس قبر را با خاك پوشاندي علّتش چه
بود؟
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: این بنده فرمانبردار خداوند تشنه از دنیا رفته بود همسران بهشتی او یعنی حورالعین
با شتاب برایش از بهشت آب آوردند و او چون غیرتمند است دوست نداشتم با نگاه کردن به همسرانش او را محزون سازم،
( مدّتی از او روي برگرداندم تا آب آشامید.( 1
نقل می کند: از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم سئوال کردند در « کشف الغمّه » 76 - اربلی رحمه الله در کتاب / 169
شب معراج پروردگارت با تو به چه لغتی گفتگو کرد؟ فرمود:
خاطبنی بلغه علیّ بن أبی طالب علیه السلام.
به لغت علی علیه السلام و با لهجه او با من صحبت کرد.
عرض کردم: پروردگارا ؛ تو با من گفتگو می کنی یا علی؟
فرمود: اي احمد ؛ من وجودي هستم که همانند سایر موجودات نیستم و با مردمان قیاس نشوم و مانند اشیاء دیگر توصیف
نگردم، تو را از نور خود و علی را از نور تو آفریدم، از پنهانی هاي دلت و زوایاي قلبت اطّلاع حاصل کردم دیدم هیچکس را
بیشتر از علی بن ابی طالب دوست
289 ، و در ص 254 ح 25 به نقل از محاسن: 114 ح 70 به سند دیگري از امام / 868 ح 6، بحار الأنوار: 39 / -1 تأویل الآیات: 2
صادق علیه السلام (با کمی اختلاف) نقل کرده است.
ص: 277
( نداري، با زبان او با تو گفتگو کردم تا قلب تو آرامش پیدا کند.( 1
می باشد یعنی حاج شیخ « سفینه البحار » 77 - از استادم که اجازه نقل روایت به من داده و مدار محدّثین و مؤلّف کتاب / 170
عبّاس قمی رحمه الله، و او از استاد خود رئیس محدّثین زمانش نوري رحمه الله، وهمینطور ادامه می دهد و طریق روایت خود
( را تا امام عسکري علیه السلام ذکر می کند.( 2
سپس می گوید: آن حضرت از پدرانش علیهم السلام نقل می کند که:
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم روزي به بعضی از اصحاب خود فرمود:
یا عبداللَّه أحبب فی اللَّه، وأبغض فی اللَّه، ووال فی اللَّه، وعاد فی اللَّه، فإنّه لاتنال ولایه اللَّه إلّا بذلک، ولایجدرجل طعم الإیمان
وإن کثرت صلاته وصیامه حتّی یکون کذلک.
اي بنده خدا، در راه خدا دوستی کن، و در راه خدا دشمنی کن، علاقه ات و ارتباطت در راه خدا باشد، ترك رابطه و
عداوتت درراه خدا باشد که از ولایت پروردگار جز از این راه و این عمل بهره مند نمی شوي. و هیچکس طعم ایمان را نمی
چشد گرچه نماز و روزه اش زیاد باشد تا اینگونه باشد.
ولی امروز دوستی هاي مردم و روابطی که باهم دارند بر محور دنیا است، به خاطر دنیا دوستی می کنند و به خاطر آن با هم
دشمنی می نمایند، و این عمل به آنها هیچ سودي نمی بخشد.
راوي عرض کرد: اي رسول خدا ؛ چگونه می شود بفهمم که من در راه خدا دوستی و دشمنی کرده ام؟ و ولیّ خدا کیست
تااو را دوست بدارم، و دشمن خدا چه کسی است تا با او دشمنی کنم؟
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم اشاره به امیرالمؤمنین علیه السلام کرد و فرمود:
ولیّ هذا ولیّ اللَّه فواله، وعدوّ هذا عدوّ اللَّه فعاده، ووال ولیّ هذا ولو أنّه قاتل أبیک وولدك، وعاد عدوّه ولوأنّه أبوك
وولدك.
. 386 ح 94 به نقل از مناقب خوارزمی: 78 ح 61 / 312 ح 14 ، و ج: 18 / 106 ، طرائف: 155 ، بحار الأنوار: 38 / -1 کشف الغمّه: 1
-2 مؤلّف رحمه الله آن را بطور کامل ذکر کرده و ما به خاطر اختصار از ترجمه آن خودداري کردیم.
ص: 278
دوست این شخص دوست خداست، او را دوست بدار و دشمن او دشمن خداست با او دشمن باش( 1)، دوست او را دوست
( داشته باش گرچه قاتل پدر یا فرزندت باشد و با دشمن او دشمنی کن گرچه پدر یا فرزندت باشد.( 2
از حسین بن عون نقل می کند که گفت: « کشف الغمّه » 78 - اربلی رحمه الله در کتاب / 171
به عیادت سیّد حمیري رفتم در آن بیماري که منتهی به مرگش شد، دیدم در حال احتضار است، کنار بستر او عدّه اي از
همسایگانش که عثمانی مذهب بودند جمع شده بودند، سیّد خیلی خوش چهره بود، پیشانی وسیع و گردنی پهن داشت،
ناگهان در چهره زیباي او نقطه سیاهی ظاهر شد و کم کم آن نقطه بزرگ شد و سیاهی زیاد شد بطوریکه تمام صورت را فرا
گرفت، شیعیانی که حضور داشتند ازمشاهده این وضع غمگین شدند، و ناصبی ها خوشحالی و سرزنش کردند، مدّت کمی
که گذشت ازهمان محلّی که سیاهی خارج شده بود نور سفیدي درخشید، و کم کم زیاد شد تا آنکه تمام صورت نورانی و
درخشان شد و سیّد لبخندي زد و اشعاري را فوري و بدون تأمّل و اندیشه قبلی آغاز کرد وسرود:
کذب الزاعمون أنّ علیّاً
لن ینجّی محبّه من هنآت
قد وربّی دخلت جنّه عدن
وعفا لی الإله عن سیّئات
فابشروا الیوم أولیاء علیّ
وتولّوا الوصیّ حتّی الممات
ثمّ من بعده تولّوا بنیه
واحداً بعد واحد بالصفات
دروغ می گویند آنهائی که خیال می کنند علی علیه السلام دوست خود را از
هر که شما را « من والاکم فقد والی اللَّه، ومن عاداکم فقد عادي اللَّه » : -1 همان طور که در زیارت جامعه وارد شده است
دوست بدارد خدا را دوست داشته است و هر که با شما دشمنی کند با خدا دشمنی کرده است.
256 سطر 4 به نقل از تفسیر امام / 140 ح 22 و 92 227/ 78 ح 74 / 40 و 41 ، و این حدیث را در ج: 68 / -2 بحار الأنوار: 110
236 ح 1 به نقل از علل الشرایع: 140 ، عیون اخبار الرضاعلیه السلام: / 54 ح 8 و 69 / عسکري علیه السلام: 49 ، و در ج: 27
226/1 ح 41 ، و امالی صدوق: 57 ح 7 مجلس دوّم روایت کرده است.
ص: 279
گرفتاریها و بلاها نجات نمی دهد.
به خدا قسم اکنون داخل بهشت برین گردیدم، و پروردگارم گناهان مرا بخشید.
اي دوستان امیرالمؤمنین، شما را امروز مژده و بشارت باد، علی را دوست بدارید و تا هنگام مرگ از او پیروي کنید.
سپس بعد از علی علیه السلام ولایت فرزندان او را بپذیرید، و آنها یکی بعد از دیگري با اوصاف مخصوص معیّن شده اند.
و ادامه داد تا اینکه چشمان خود را روي هم گذاشت و روح پاکش از کالبد بدن خارج شد مثل چراغی که خاموش شود یا
ریگی که بر زمین اُفتد.
علی بن الحسین گوید: پدرم حسین بن عون برایم نقل کرد و گفت: کسی که حضور داشته مانند کسی نیست که در آنجا
حاضر نبوده است و گفت: فضیل بن یسار از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل کرد که آن دو بزرگوار فرمودند:
حرام علی روح أن تفارق جسدها حتّی تري الخمسه: محمّداً وعلیّاً وفاطمه وحسناً وحسیناً علیهم السلام بحیث تقرّعینها أو
تسخن عینها.
هیچ روحی از بدن خارج نمی گردد تا اینکه پنج تن از معصومین یعنی حضرت محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم
السلام راببیند، و دیدن آنها یا با خوشحالی و چشم روشنی آنهاست و یا به گونه اي است که باعث ناراحتی و سرافکندگی می
( شود.( 1
بشاره » از کتاب « ارشاد القلوب » 79 - دیلمی رحمه الله در جلد دوّم کتاب / 172
312 ح 4، مدینه المعاجز: / 241 ح 29 و 47 / 414 ، امالی طوسی: 627 ح 7 مجلس 30 ، بحار الأنوار: 39 / -1 کشف الغمّه: 1
274 نقل کرده است، و حدیث دنباله اي دارد که / 120/3 ح 783 ، و علّامه امینی رحمه الله آن را در کتاب گرانبهاي الغدیر: 2
که اینجا ذکر نشده است.
ص: 280
نقل کرده است: « المصطفی
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم خوشحال و شادمان بر امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شد و بر او سلام کرد، علی علیه
السلام به سلام آن حضرت پاسخ گفت و عرض کرد:
اي رسول خدا، شما را مانند امروز شادمان ندیده ام.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: بشارتی برایت آورده ام، و آمده ام تو را به آن مژده دهم، جبرئیل علیه السلام در
همین ساعت بر من نازل شد و گفت: حق تعالی بر تو سلام می رساند و ترا به درود و اکرام خود مخصوص می گرداند و می
فرماید:
بشّر علیّاً وشیعته أنّ الطائع والعاصی منهم من أهل الجنّه.
علی و شیعیان او را بشارت بده که فرمانبردار و گنهکار آنها اهل بهشت خواهند بود.
علی علیه السلام با شنیدن آن به سجده افتاد، و وقتی سر از سجده برداشت دستها را به طرف آسمان بلند کردو فرمود:
شما شاهد باشید نیمی از حسنات خود را به شیعیانم بخشیدم.
بعد از آن حضرت زهرا علیها السلام و سپس امام حسن و امام حسین علیهما السلام هر کدام اینگونه فرمودند. پس از آن
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
شما که بخشنده تر از من نیستید، شاهد باشید من هم نیمی از حسناتم را به علی و شیعیان او بخشیدم.
در این هنگام خداوند تبارك و تعالی پیغام فرستاد:
ما أنتم بأکرم منّی إنّی غفرت لشیعه علیّ علیه السلام ومحبّیه ذنوبهم جمیعاً.
( بخشش شما که بیشتر از من نیست، من همه گناهان شیعیان و دوستان علی علیه السلام را بخشیدم.( 1
و کتاب « غایه المرام » مؤلّف رحمه الله گوید: سیّد هاشم بحرانی قدس سره در کتاب
-1 بشارات الشیعه: 31 (مخطوط).
ص: 281
این حدیث را نقل کرده و در آخر آن افزوده است: « معالم الزلفی »
( گرچه گناهان آنها مانند کف دریا و ریگ بیابان و برگ درختان باشد.( 1
از این حدیث شریف استفاده می شود که می توان به یک نفر از شیعیان اگرچه غرق گناهان باشد شیعه گفت، ولی این
حدیث تو را مغرور نکند و خیال نکنی امان نامه اي داري و هر کاري دلت بخواهدانجام دهی.
زیرا می گوئیم آمرزش گناهان در صورتی است که عنوان شیعه باقی باشد و این لازمه اش اینست که شخص لجام گسیخته
نباشد و خود را در ارتکاب هر عملی آزاد نپندارد بطوري که او را شیعه و پیروامیر مؤمنان علی علیه السلام نگویند.
از ثعلبی که از بزرگترین مفسّرین اهل سنّت است نقل می کند « خلاصه المنهج » 80 - ملّا فتح اللَّه کاشانی در تفسیر خود / 173
و او به سند خود از عبداللَّه بن سلام نقل کرده است که از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سئوال کردند: چه کسی تخت
بلقیس را از مملکت سبأ نزد سلیمان حاضر کرد؟
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
أحضره علیّ بن أبی طالب علیه السلام باسم من أسماء اللَّه العظام.
علی علیه السلام با خواندن اسمی از اسماء اعظم الهی این کار را کرد.
سپس گفته است: و این حدیث را فرمایش رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به علی علیه السلام تأیید می کند که فرمود:
کنت مع الأنبیاء سرّاً ومعی جهراً.
( تو با همه پیامبران در پنهانی و با من در آشکارا بودي.( 2
. -1 غایه المرام: 514
می نویسد: زیرا علی علیه السلام همان نور قدیم ازلی است که قبل از « مشارق الأنوار: 217 » -2 برسی رحمه الله در کتاب
دورانها و زمان ها آفریده شده و تسبیح خدا می گفته است در حالی که دهان و زبانی در آنجا نبود، آیا او درعالم نور پیش از
زمان ها و روزگارها نبوده است؟ آیا او در عالم ارواح پیش از آفرینش بدن ها و کالبدها نبوده است؟ آیا داستان آن جنّی را
نشنیده اي که نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نشسته بود و چون امیرالمؤمنین علیه السلام به طرف آنها آمد از حهت
تعظیم و ترسی که از آن حضرت داشت کوچک گردید و عرض کرد: اي رسول خدا ؛ من پانصد سال پیش از آفرینش
حضرت آدم علیه السلام به همراه سرکشان دیگر به سوي آسمان پروازمی کردم پس همین شخص را در آسمان دیدم که مرا
بیرون کرد و به طرف زمین رها کرد، به طبقه هفتم زمین پائین رفتم پس او را در آنجا دیدم همان طور که در آسمان دیده
بودم. سپس برسی رحمه الله می گوید: اي شنونده این اخبار، فوراً این مطالب را تکذیب و انکار نکن، مگر چنین نیست که
وقتی خورشید می درخشد اهل آسمان آن را می بینند همان طور که اهل زمین می بینند، و هیچگاه خورشید مهم تر از کسی
که همه نورها از نور وجود او آفریده شده اند نیست.
ص: 282
نقل کرده است: امیرالمؤمنین علیه السلام بالاي بام خانه « احسن الکبائر » 81 - قشیري از علماي شافعی در کتاب خود / 174
خرما تناول می کرد و در آن زمان سنّ آن حضرت بیست و هفت سال بود، و سلمان در حیاط آن خانه لباس خود را می
دوخت، علی علیه السلام دانه خرمائی به طرف او رها کرد، سلمان گفت: اي علی بامن شوخی می کنی در حالیکه من پیرمردم
و تو جوان کم سنّ و سال هستی؟ علی علیه السلام فرمود:
ومن خلّصک هناك من الأسد؟ « دشت أرژن » یا سلمان؛ حسبت نفسک کبیراً ورأیتنی صغیراً ! أنسیت
اي سلمان ؛ مرا از نظر سنّ و سال کوچک و خودت را خیلی بزرگ خیال کرده اي؟ آیا قصّه دشت ارژن را فراموش کرده اي؟
درآن بیابان که گرفتار شیر درنده شدي چه کسی تو را نجات داد؟
سلمان با شنیدن این کلمات از امیرالمؤمنین علیه السلام به وحشت افتاد و عرض کرد: از کیفیّت آن جریان برایم بگو. علی علیه
السلام فرمود:
تو در وسط آب ایستاده بودي و از شیري که در آنجا بود می ترسیدي، دستها را به دعا بلند کردي و از خداوند نجات خود را
طلبیدي، خداوند هم دعایت را اجابت فرمود، و مرا که در آن صحرا عبور می کردم بفریاد تو رساند.
من همان اسب سواري هستم که زره او بر روي شانه و شمشیرش به
ص: 283
دستش بود. شمشیر کشیدم و ضربه اي بر آن شیروارد کردم که او را دو نیم کرد و تو خلاص شدي.
سلمان عرض کرد: نشانه دیگري که در آنجا بود برایم بگو.
امیرالمؤمنین علیه السلام دست خود را دراز کرد و از آستین یک شاخه گل تازه بیرون آورد و فرمود:
این همان هدیه تو است که به آن اسب سوار دادي.
سلمان با دیدن آن بیشتر دچار حیرت و سرگردانی شد و ناگهان صدائی شنید که: خدمت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم
شرفیاب شو و قصّه ات را براي آن حضرت بازگو.
سلمان خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمد و قصّه خود را چنین آغاز کرد:
اي رسول خدا ؛ من اوصاف شما را در انجیل خواندم و محبّت شما در دلم جاي گرفت، همه ادیان غیر از دین شما را رها
کردم و آن را از پدرم مخفی کردم تا سرانجام متوجّه شد و نقشه کشتن مرا کشید ولی دلسوزي او نسبت به مادرم مانع می شد
و دائماً چاره اي در قتل من می اندیشید، و مرا به کارهاي سخت و دشوار وادار می کرد، تا اینکه فرار کردم، به سرزمینی به نام
برخورد کردم ودر آنجا خواستم ساعتی استراحت کنم، خوابم برد و محتلم شدم. « ارژن »
وقتی از خواب بیدار شدم کنار چشمه اي که در همان نزدیکی بود رفتم، لباسهاي خود را بیرون آوردم و داخل آب شدم تا
غسل کنم، ناگهان شیري ظاهر شد و نزدیک آمد تا روي لباسهاي من قرارگرفت، وقتی او را دیدم به وحشت افتادم، ناله و
زاري کردم و از خداوند نجات خود را از چنگال او درخواست نمودم که اسب سواري پدیدار شد و شیر را با شمشیر خود
ضربه اي زد و دو نیم کرد.
من از آب بیرون آمدم و خود را بر رکاب اسبش انداختم و آن را
ص: 284
بوسیدم، و چون فصل بهار بود و صحرا پر از گلها و سبزیها بود شاخه گلی گرفتم و به او هدیه کردم و چون گل ها را گرفت
از چشمان من ناپدید گشت و بعد از آن از او اثري ندیدم، از این جریان بیشتر از سیصد سال می گذرد و من این قصّه را براي
هیچکس نگفته ام، امروز پسر عموي شما علیّ بن ابی طالب علیه السلام به من آن قضیّه را گفت.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
اي سلمان ؛ هنگامی که مرا به آسمان بردند، به سدره المنتهی که رسیدم جبرئیل از من جدا شد و فاصله گرفت، من تا
کنارعرش پروردگارم بالا رفتم و در حالیکه با خداوند گفتگو می کردم ناگهان شیري را مشاهده کردم در کنارم ایستاده
است، نگاه کردم دیدم علی بن ابی طالب علیه السلام است.
وقتی به زمین برگشتم علی علیه السلام بر من وارد شد، و پس از عرض سلام، به من بخاطر الطاف و عنایاتی که خداوند در
این سیر ملکوتی نموده تبریک گفت سپس از تمام گفتگوهاي من با پروردگارم خبر داد.
اعلم یا سلمان، أنّه ما ابتلی أحد من الأنبیاء والأولیاء منذ عهد آدم إلی الآن ببلاء إلّا کان علیّ هو الّذي نجّاه من ذلک.
بدان اي سلمان ؛ هر کدام از انبیاء و اولیاء از زمان حضرت آدم علیه السلام تاکنون که گرفتار شده است علی علیه السلام او را
( از گرفتاري نجات داده است.( 1
مؤلّف رحمه الله گوید: شیخ کاظم اُزري رحمه الله در قصیده هائیّه خود به این مطلب اشاره کرده و می گوید:
واسأل الأنبیاء تنبّئک عنه
إنّه سرّها الّذي نبّاها
وهو علّامه الملائک فاسأل
روح جبریل عنه کیف هداها
از پیامبران سئوال کن به تو خبر می دهند که، همانا علی علیه السلام است آنکه در نهان آنها را خبر داده است.
با کمی اختلاف روایت کرده است. « نفس الرحمان: 27 » -1 محدّث نوري رحمه الله این حدیث را در کتاب
ص: 285
و او است که معلّم فرشتگان است پس سئوال کن، از جبرئیل که چگونه او را هدایت نموده است.
روایت می کند: جبرئیل علیه « حیاه القلوب » از کتاب « روضه العارفین » 82 - سیّد هاشم بحرانی قدس سره در کتاب / 175
السلام نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نشسته بود علی علیه السلام وارد شد، جبرئیل به احترام آن حضرت از جاي
خود برخاست، پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
آیا براي این جوان برمی خیزي؟
جبرئیل عرض کرد: نعم، إنّ له علیّ حقّ التعلیم.
بلی، زیرا او حقّ استادي و تعلیم بر من دارد.
فرمود: اي جبرئیل ؛ در کجا و چگونه بوده است؟
عرض کرد: خداوند تبارك و تعالی که مرا آفرید از من سئوال کرد: تو کیستی و اسمت چیست؟ من کیستم و نامم چیست؟
من در پاسخ آن دچار حیرت و سرگردانی شدم، و در آنجا یعنی عالم انوار همین جوان ظاهر شد و پاسخ آن سئوال را به من
آموخت و به من فرمود: بگو:
أنت الربّ الجلیل واسمک الجمیل، وأنا العبد الذلیل واسمی جبرئیل.
تو پروردگار جلیل (بزرگ مرتبه) هستی و اسم تو جمیل (خوب و نیکو) است، و من بنده خوار و بی مقدار توام و نام من
جبرئیل است.
و به خاطر همین بود که براي او برخاستم و او را تعظیم کردم.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: عمر تو چه مقدار است؟
عرض کرد: ستاره اي است که هر سی هزار سال یکبار از عرش الهی طلوع می کند، من سی هزار بار طلوع آن را مشاهده
کرده ام.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
اگر آن ستاره را ببینی می شناسی؟
عرض کرد: بلی چگونه نشناسم.
آنگاه به علی علیه السلام فرمود: عمامه را از پیشانی خود بالا بزن.
ص: 286
( همین که عمامه را کنار زد جبرئیل آن ستاره و آن نور را در پیشانی علی علیه السلام مشاهده کرد.( 1
و بعضی از معاصرین در توصیف آن حضرت نیکو سروده است، می گوید:
أیا علّه الإیجاد حار بک الفکر
وفی فهم معنی ذاتک التبس الأمر
قد قال قوم فیک والستر دونهم
بأنّک ربّ کیف لو کشف الستر
اي علّت آفرینش ؛ فکر و اندیشه درباره تو به حیرت افتاده است، و در فهمیدن حقیقت ذات تو امر بر مردمان مشتبه شده است.
طایفه اي با اینکه تو خود را در حجاب نگهداشتی و عظمت خود را ظاهر نکردي درباره ات گفته اند: تو خداوندي، و چه
خواهند گفت اگر پرده ها را کنار بزنی؟
و دیگري گفته است:
در پس پرده نهان بودي و قومی به ضلالت
حرمت ذات تو نشناخته گفتند خدائی
پس چه گویند گر از طلعت زیبا که تو داري
پرده برداري و آن گونه که هستی بنمائی
(2).« موالیّ لا اُحصی ثناءکم، ولا أبلُغُ من المدح کنهکم »
اي سروران من ؛ از مدح شما و ذکر خوبی هاي شما عاجزم، و توصیف من نسبت به حقیقت شما نارسا است.
از ابن عبّاس نقل می کند که گفت: « روضه » 83 - ابن شاذان رحمه الله در کتاب / 176
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در مسجد حضور داشتند و جمعی از مهاجرین و انصار نزد آن حضرت بودند، ناگهان
جبرئیل علیه السلام بر آن حضرت نازل شد
نقل کرده است. « بستان الکرامه » 15 آن را از کتاب / -1 سیّد نعمت اللَّه جزایري رحمه الله در کتاب انوار النعمانیّه: 1
-2 قطعه اي از زیارت جامعه کبیره است که از امام هادي علیه السلام نقل شده است.
ص: 287
و عرض کرد: اي محمّد ؛ حق تعالی بر تو سلام می رساند و می فرماید: علی را حاضر کن و او را روبروي خودت بنشان.
جبرئیل این فرمان الهی را رسانید و به آسمان برگشت. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم هم علی علیه السلام را حاضر کرد
و اورا روبروي خود نشانید.
جبرئیل دوباره نازل شده و به همراه خود طبقی از خرما آورد، و بین آن دو بزرگوار قرار داد و عرض کرد: از آن میل کنید، و
آنها خوردند، سپس طشت و آفتابه آبی آورد و عرض کرد:
اي رسول خدا ؛ پروردگارت فرموده است که: تو آب را روي دستهاي علی بن ابی طالب علیه السلام بریزي.فرمود:
سمعاً و طاعه، آنچه را خداوند امر کند اطاعت می کنم، آنگاه آفتابه را برداشت و برخاست که آب روي دستهاي علی علیه
السلام بریزد.
علی علیه السلام به آن حضرت عرض کرد: اي رسول خدا ؛ من سزاوارترم که آب روي دستهاي مبارك شما بریزم.
فرمود: اي علی ؛ خداوند چنین فرمان داده است، و به من چنین مأموریّتی داده است و آب را روي دستهاي علی علیه السلام که
می ریخت قطره اي از آن در طشت نمی ریخت.
علی علیه السلام عرض کرد: اي رسول خدا ؛ آبها را نمی بینم که در میان طشت بریزد. فرمود:
یا علیّ، إنّ الملائکه یتسابقون علی أخذ الماء الّذي یقع من یدك فیغسلون به وجوههم لیتبارکون به.
اي علی ؛ فرشتگان از یکدیگر سبقت می گیرند در اینکه آبی که از دستهاي تو می ریزد بگیرند و به عنوان تبرّك چهره خود
( را باآن شستشو دهند.( 1
وَإنَّها لَکَبیرهٌ إلّا » 84 - فرات رحمه الله در کتاب تفسیر خود در تفسیر آیه شریفه / 177
18 ، درّ بحر المناقب: / 373 ح 240 ، انوار النعمانیّه: 1 / 121 ح 3، و مدینه المعاجز: 1 / -1 الروضه: 2، الفضائل: 92 ، بحار الأنوار: 39
.171/ 2 (مخطوط)، إحقاق الحقّ: 6
ص: 288
از ابن عبّاس نقل می کند که گفت: ،« و نمازامري بسیار بزرگ و دشوار است مگر بر خاشعین » (1)« عَلَی الخاشِعین
مراد از خاشعین و آنها که در نماز خشوع و تواضع دارند و ذلّت از خود نشان می دهند کسانی هستند که به رسول خدا صلی
( الله علیه وآله وسلم و امیرالمؤمنین علیه السلام روي آورند.( 2
مؤلّف رحمه الله گوید: این تعبیر یا کنایه است از اینکه نمازگزار باید از گروه امامیّه و معتقد به ولایت امیرالمؤمنین علیه
السلام باشد تا خشوع تحقّق پیدا کند و یا مقصود اینست که نمازگزار هرگاه با قلبی سرشار ازمحبّت این دو بزرگوار نماز
بخواند قلب او صیقلی و باصفا می شود و قابلیّت پیدا می کند که در پیشگاه الهی، عظمت پروردگار در آن تجلی پیدا کند، و
وقتی چنین شد قهراً و خود بخود خشوع برایش حاصل می گردد مثل آینه اي که از هر گونه آلودگی پاك باشد.
از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: « روضه » 85 - ابن شاذان رحمه الله در کتاب / 178
ولایتی لعلیّ بن أبی طالب علیه السلام أحبّ إلیّ من ولادتی منه؛ لأنّ ولایتی لعلیّ علیه السلام فرض، وولادتی من علیّ علیه
( السلام فضل.( 3
ولایتم نسبت به علی بن ابی طالب علیه السلام نزد من از ولادتم از آن حضرت دوست داشتنی تر و بهتر است، زیرا ولایت آن
حضرت بر من واجب می باشد ولی ولادت من از آن حضرت و اینکه از فرزندان او هستم باعث فضیلت و برتري است.
. -1 سوره بقره، آیه 45
. 348 ح 27 / -2 تفسیر فرات: 60 ح 21 ، بحار الأنوار: 35
ولایتی » : 299 ح 105 . و در حدیث دیگري از آن حضرت نقل شده است که فرمود / -3 الروضه: 133 ح 92 ، بحار الأنوار: 39
ولایت من نسبت به پدرانم نزد من « لآبائی أحبّ إلیّ من نسبی، ولایتی لهم تنفعنی من غیر نسب، ونسبی لاتنفعنی بغیرولایه
محبوب تر است از نسبی که به آنها دارم، زیرا ولایت من به ایشان با نبودن نسب، به من سود می بخشد در حالی که نسب من
.« مشکاه الأنوار: 232 » . با نبودن ولایت برایم منفعت و فایده اي ندارد
ص: 289
86 - در همان کتاب از ابن عبّاس نقل می کند: حسد نورزیدم به علی علیه السلام نسبت به سوابق وفضایلش به مانند / 179
آنچه از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم درباره او شنیدم که فرمود:
اي گروه قریش ؛ چگونه خواهید بود هنگامی که کافر شوید و مرا در میان لشکرگاهی ببینید که بر صورتهاي شما می زنم.
جبرئیل نازل شد و به آن حضرت اشاره نمود و عرض کرد:
اي محمّد ؛ بگو اگر خدا و علی بن ابی طالب علیه السلام بخواهند.
اگر خدا و علی بن ابی طالب علیه « إن شاء اللَّه وعلیّ بن ابی طالب علیه السلام » : رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود
( السلام بخواهند.( 1
2) نقل کرده است: )« درر المطالب » از کتاب « مدینه المعاجز » 87 - سیّد هاشم بحرانی قدس سره در کتاب / 180
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم هنگامی که براي جنگ تبوك از مدینه خارج شد علی بن ابی طالب علیه السلام را خلیفه
وجانشین خود در میان اهلش قرار داد و دستور داد که در مدینه بماند، منافقین با حرف هاي نادرست خود به فتنه انگیزي
شروع کردند و می گفتند: پیغمبر که علی علیه السلام را به همراه خود نبرده او را کوچک شمرده است.
این شایعه هاي منافقین که به گوش علی علیه السلام رسید اسلحه خود را برداشت و به دنبال پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله
وسلم به راه افتاد تا او را در منزلگاهی بین راه دید، عرض کرد:
اي رسول خدا ؛ منافقین گمان کرده اند اینکه شما مرا در مدینه باقی گذاشته اید و با خود نبرده اید بخاطر کوچک شمردن
من است، آیا این درست است؟
153 (چاپ سنگی)، مشارق الأنوار: 166 با کمی اختلاف. / -1 الروضه: 140 ح 118 ، بحار الأنوار: 8
-2 مؤلّف آن سیّد ولیّ اللَّه فرزند سیّد نعمه اللَّه حسینی رضوي حائري است که از معاصرین پدر شیخ بهائی رحمه الله بوده
است.
ص: 290
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: آنها دروغ گفته اند و چنین چیزي نیست بلکه تو را جانشین خود قرار دادم براي
اموري که من آنها را رها کرده ام، برگرد و در میان اهل من و اهل خودت جانشین من باش.
ألا ترضی أن تکون منّی بمنزله هارون من موسی إلّا أ نّه لا نبیّ بعدي؟
آیا خشنود نیستی که نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی باشی، جز در مرتبه نبوّت که پیغمبري بعد از من نیست؟
آنگاه علی علیه السلام برگشت و پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به سفر خود ادامه داد.
اتّفاقاً در آن جنگ لشکر آن حضرت دچار شکست شد و لشکریان متواري گشتند و پا به فرار گذاشتند، جبرئیل بر رسول خدا
صلی الله علیه وآله وسلم نازل شد و عرض کرد:
خداوند به شما سلام رسانده و مژده فتح و پیروزي داده و شما را مخیّر نموده است که اگر بخواهی فرشتگان را براي نصرت و
یاریت می فرستم و اگر بخواهی علی علیه السلام را بخوان تا بیاید.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم دوّمی را اختیار فرمود، جبرئیل عرض کرد: صورت خود را به طرف مدینه برگردان و
صدا بزن:
یا أبا الغیث، أدرکنی یا علی، أدرکنی یا علی.
یعنی اي علی مرا دریاب و به کمک من بشتاب.
سلمان می گوید: من هم از کسانی بودم که به دستور پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در مدینه مانده بودم. روزي به
باغی در بیرون شهر رفته بودم به علی علیه السلام برخورد کردم، آن حضرت بالاي درخت خرما شاخه هاي آن را از درخت
آمدم، الآن آمدم. ،« لبیّک »: جدا می کرد و من در پایین درخت آنها را جمع می کردم، ناگهان شنیدم علی علیه السلام فرمود
از درخت پائین آمد در حالیکه غم چهره اش را گرفته بود و اشک می ریخت.
عرض کردم: اي اباالحسن ؛ چه شده و چه اتّفاقی افتاده است؟ فرمود:
ص: 291
لشکر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دچار شکست گردیده و اکنون مرا می خواند و به کمک می طلبد.
سپس به منزل فاطمه علیها السلام رفت و وقتی برگشت به من فرمود: قدم خود را در جاي قدم من بگذار.
سلمان می گوید: دنبال او به راه افتادم و هفده قدم که برداشتم دو لشکر را دیدم و امام علیه السلام تا به آنجا رسید فریادي
کشید که از صداي آن شکافی در میان دو لشکر افتاد و از یکدیگر جدا گشتند.
جبرئیل در این هنگام نازل شد و به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سلام کرد، و آن حضرت با خوشحالی سلام او
راپاسخ گفت.
امیرالمؤمنین علیه السلام به شجاعان لشکر دشمن حمله کرد، همگی متفرّق شدند و فرار کردند و خداوند کافران را با خشم و
1) و خدا امر جنگ را از مؤمنان به سبب امیرالمؤمنین )« وَکَفَی اللَّه المُؤْمِنینَ القِتال » ناراحتی بدون اینکه سودي ببرند برگردانید
علیه السلام و قدرت و توانائی و همّت والاي او کفایت کرد، و ازاو معجزه اي ظاهر ساخت که همه امّت از آن عاجز و
ناتوانند، و از فضیلت حیرت انگیز او پرده برداشت که از مدینه به هفده قدم خود را به آنجا رسانید و صداي پیغمبر اکرم صلی
الله علیه وآله وسلم را از راه دور شنیدو آن را جواب گفت، و این از بزرگترین معجزات و بهترین دلیل است بر اینکه او در
( میان همه امّت بی نظیر است.( 2
از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله « برهان » 88 - بحرانی رحمه الله در تفسیر / 181
وسلم فرمود:
یا علیّ من أحبّک ثمّ مات فقد قضی نحبه ومن أحبّک ولم یمت فهو ینتظر وما طلعت الشمس وما غربت إلّاظلّت علیه برزق
وإیمان.
. -1 سوره احزاب، آیه 25
. 9 ح 354 / -2 مدینه المعاجز: 2
ص: 292
اي علی ؛ کسی که تو را دوست داشته باشد و با دوستی تو از دنیا برود در راه خدا شهید گشته است و کسی که تو را دوست
داردو هنوز مرگش فرا نرسیده باشد منتظر است ( 1)، و خورشید طلوع و غروب نمی کند مگر اینکه بر او به رزق و ایمان سایه
( می افکند.( 2
89 - در تفسیر امام حسن عسکري علیه السلام آن حضرت فرموده است: / 182
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم لشکري به راه انداخت و علی علیه السلام را فرمانده آن ساخت، دو نفر از لشکریان به نام
نیرنگ زده و او را فریب دادند و وقتی برگشتند درباره علی علیه السلام نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله « بریده » و « حاطب »
وسلم بدگوئی کردند، آن حضرت به گونه اي خشمگین شد که قبل از این قضیّه و بعد از آن او را آنگونه ندیده بودند، رنگ
چهره اش تغییر کرد، رگهاي گردنش ورم کرد، و اعضاء بدنش به لرزه درآمد. سپس فرمود:
یا بریده؛ إنّ قدر علیّ علیه السلام عنداللَّه أعظم من قدره عندکم، ألا اُخبرکم؟
اي بریده ؛ ارزش علی علیه السلام و حرمت او نزد خداوند به مراتب بیشتر از حرمت او نزد شما است، آیا گوشه اي از آن را
براي شما بگویم؟
عرض کردند: بلی اي رسول خدا.
فرمود: خداوند تبارك و تعالی گروهی را در قیامت برمی انگیزد که کفّه میزان آنها از گناهان پر است، به آنها گفته می شود:
اینها گناهان شما است پس حسنات و کارهاي خوب شما کجاست؟ می گویند: پروردگارا ؛ براي خود حسنات و کارهاي
خوب سراغ نداریم. آنگاه از پیشگاه الهی ندائی رسد که اگر شما براي خودتان کارهاي خوب و ثواب سراغ ندارید من آن
رامی شناسم و پاداش کاملی به شما در مقابل آن می دهم، سپس
مِنَ المُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّه عَلَیْه فَمِنْهُمْ مَنْ » : -1 اشاره به فرمایش پروردگار متعال در سوره احزاب، آیه 23 است
از میان مؤمنان مردان بزرگی هستند که به عهد و پیمان خود با خداوند وفا « قَضی نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَن یَنْتَظِر وَما بَدَّلُوا تَبْدیلًا
کردند، بعضی از آنان (حضرت حمزه و جعفر علیهما السلام) در راه آن به درجه رفیعه شهادت رسیدند و بعضی (حضرت علی
علیه السلام) در انتظار شهادتند و هیچگونه عهد خود را تغییر ندادند.
. 306 ح 475 / 303 ح 7، به نقل از کافی: 8 / -2 تفسیر برهان: 3
ص: 293
ورقه کوچکی را باد به همراه می آورد و در کفّه حسنات آنها قرار می دهد، حسنات آنها بر گناهانشان به بیشتر از آنچه در
میان آسمان و زمین است ترجیح پیدا می کند.
به یکی از آنها گفته می شود: دست پدر و مادر و برادران و خواهران و نزدیکان و آشنایان خود را بگیر و همه آنها را وارد
بهشت کن.
اهل محشر می گویند: پروردگارا ؛ گناهان آنها معلوم بود و دیدیم که کفّه بدي هاي آنها را پر کرده بود، امّا حسنات آنها که
برآن همه گناهان ترجیح پیدا کرد نفهمیدیم چه چیزي بود.
خداوند تبارك و تعالی فرماید: اي بندگان من ؛ یکی از آنها باقیمانده بدهی خود را نزد برادر مؤمن خود برده و به او گفته
است: این پول را از من بگیر، و من ترا به خاطر اینکه به امیرالمؤمنین علیه السلام محبّت داري دوست دارم، دیگري به او پاسخ
داده است: آن را به خاطر دوستی و محبّتی که به امیرالمؤمنین علیه السلام داري به تو واگذار کردم، و آنچه می خواهی در
مال من تصرّف کن.
خداوند تبارك و تعالی از آن دو نفر به خاطر این عمل خشنود گشته و به عنوان قدردانی همه خطاها و گناهان آنها راآمرزید،
و آن را در ضمن صحیفه اعمال و میزان آن دو قرار داد، و بهشت را براي ایشان و پدر و مادرشان واجب گردانید.سپس فرمود:
یا بریده، إنّ من یدخل النار ببغض علیّ أکثر من الخزف الّذي یرمی عند الجمار، فإیّاك أن تکون منهم.
اي بریده ؛ همانا کسانی که به دشمنی علی علیه السلام داخل آتش دوزخ می شوند از پاره سنگ ها و سفال هایی که وقت
( رمی جمره رها می کنند بیشترند، پس بپرهیز که مبادا از ایشان باشی.( 1
از امام صادق علیه السلام نقل کرده است « تفسیر برهان » 90 - بحرانی رحمه الله در کتاب / 183
337 ح 3، تأویل الآیات: / 66 ح 6، تفسیر برهان: 3 / -1 تفسیر منسوب به امام عسکري علیه السلام: 136 ح 70 ، بحار الأنوار: 38
. 468/2 ح 37
ص: 294
و آن هنگامی بود که ،« وَإنَّ لَه الآخرَهَ وَالاُولی × إنَّ عَلِیّاً لَلْهُدي » : 1) را این گونه قرائت فرمود )« إنَّ عَلَیْنا لَلْهُدي » که آیه شریفه
ازآن حضرت از قرآن سئوال شد، فرمود:
2) خداوند امر جنگ را به سبب علی علیه )« وَکَفَی اللَّهُ المُؤْمِنین القِتال » در قرآن شگفتیهایی است مثل فرمایش پروردگار
همانا علی علیه السلام سرچشمه ،« إنَّ عَلِیّاً لَلْهدي وإنَّ لهُ الآخرَه وَالاُولی » : السلام از مؤمنان کفایت کرد، و مانند این فرمایش
( هدایت است و پادشاهی دنیا و آخرت از او است.( 3
91 - در بعضی از کتاب هاي معتبر مناقب از علماي شیعه - تقریباً در ثلث اوّل آن - دیدم که از ابن جریر طبري رحمه / 184
الله روایت کرده و او با سند خویش از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل می کند:
هنگامی که فرزندان حضرت یعقوب برادر خود یوسف را به چاه انداختند و نزد پدر برگشتند، حضرت یعقوب علیه السلام از
آنها احوال یوسف را پرسش کرد، در جواب گفتند: گرگ او را خورد، یعقوب علیه السلام گفته آنها را نپذیرفت و تکذیب
کرد.
آنها از نزد او خارج شدند و به صحرا رفتند، و براي اثبات گفته خود گرگی را پیدا کردند، و آن را خدمت پدر آوردند،
گرگ زبان گشود و به یعقوب سلام کرد.
حضرت یعقوب علیه السلام از او پرسید: چرا پسرم را خوردي؟ عرض کرد: اي پیامبر خدا ؛ به خدا قسم گوشت انسانی را
هرگز نخورده ام و تو می دانی خوردن گوشت پیامبران و فرزندان آن ها بر وحشی ها حرام است، و من از این شهر شما نیستم
وامروز به این شهر وارد شده ام.
به او فرمود: تو از کدام سرزمین هستی، و چه چیزي باعث شده است که اینجا بیایی؟
. -1 سوره اللیل، آیه 12
. -2 سوره احزاب، آیه 25
. 398 ح 122 / 471 ح 4، بحار الأنوار: 24 / -3 تفسیر برهان: 4
ص: 295
عرض کرد: از مصر آمده ام و از اینجا عبور کردم تا به خراسان روم و یکی از برادرانم را در آنجا ببینم.
یعقوب به او فرمود: به چه منظوري به زیارت او می روي؟
عرض کرد: با پدرت حضرت نوح علیه السلام در میان کشتی بودم، او از طریق جبرئیل فرمایش خداوند را حکایت کرد که
فرموده است: کسی که برادر خود را در راه خدا زیارت کند و قصدش نشان دادن به دیگران و یا رساندن به گوش آنها نباشد
ونخواهد که به خاطر این عمل از او تعریف کنند، خداوند براي هر قدمی که بردارد ده حسنه برایش بنویسد، و ده گناه او رااز
بین ببرد، و ده درجه مقامش را بالا برد.
حضرت یعقوب علیه السلام فرمود: شما گروه حیوانات وحشی بر کارهائی که اطاعت پروردگار باشد پاداشی داده نمی شوید
و برگناهان و نافرمانی ها کیفر نمی شوید پس چرا چنین می کنی؟ عرض کرد:
أجعل ثواب ذلک لعلیّ بن أبی طالب وصیّ سیّد المرسلین ولشیعته.
ثواب و پاداش آن را به علی علیه السلام وصیّ خاتم پیامبران صلی الله علیه وآله وسلم و شیعیان آن حضرت تقدیم می کنم.
حضرت یعقوب به فرزندانش فرمود: آنچه این گرگ می گوید بشنوید و بنویسید.
گرگ گفت: ما چهارپایان جز با پیامبران و جانشینان آنها صحبت نمی کنیم، لذا یعقوب خودش با او گفتگو کرد و به
فرزندانش گفت تا آنها بنویسند. آنگاه فرمود: براي این گرگ زاد و توشه سفر فراهم کنید.
گرگ گفت: هرگز توشه اي به همراه برنداشته ام و احتیاجی به توشه اي که شما برایم فراهم کنید ندارم.
یعقوب فرمود: چرا چنین می کنی و منشأ این فکر تو چیست؟
گفت: به خداوندي معتقدم که بدن ها را آفریده و روزي براي آنها آماده کرده و او هیچ بدنی را بدون روزي نخواهد
( گذاشت.( 1
. -1 نوادر المعجزات: 62 ح 27
ص: 296
مؤلّف رحمه الله گوید: ظاهراً بین حدیث 30 - که در باب اوّل گذشت و در آن گرگی با چوپان صحبت کرد - واین حدیث
که گرگ گفت: ما فقط با پیامبران و جانشینان آنها صحبت می کنیم، تناقض است.
و ممکن است براي برطرف شدن تناقض بگوییم: در حدیث سابق که گرگ با غیر پیامبر و وصیّ پیامبر صحبت کرد به اعجاز
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و تصرّف ولایی آن حضرت بود، و معلوم است که چنین چیزي حتّی از جمادات هم
صورت گرفته است و از حیوانات به طریق اولی تحقّق پیدا می کند.
و امّا در این روایت که سخن نگفته است اجازه پروردگار نبوده است و بدون آنکه خداوند اجازه دهدیا پیغمبرش در مقام
اعجاز زبان او را گویا کند سخن گفتن آنها ممکن نیست.
از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه « بصائر الدرجات » 92 - صفّار رحمه الله در کتاب / 185
وآله وسلم فرمود:
هنگامی که خداوند مرا به آسمانها بالا برد و با من گفتگو کرد، قسمتی از آن گفتگوها این بود که فرمود:
یا محمّد، علیّ الأوّل و علیّ الآخر والظاهر والباطن وهو بکلّ شی ء علیم.
اي محمّد ؛ علی اوّل است، علی آخر و ظاهر و باطن است و او هر چیزي را می داند.
عرض کردم: خداوندا ؛ آیا این اوصاف تو نیست؟ آنگاه - بعد از توصیف خودش آن جملات را برایم تفسیر کرد و - فرمود:
علی اوّل است یعنی اوّل کسی از امامان است که از او میثاق گرفتم.
علی آخر است یعنی آخر کسی است که او را قبض روح می کنم و او جنبنده اي است که با مردم تکلّم خواهد کرد.
اي محمّد ؛ علی ظاهر است یعنی همه آنچه را که به تو از طریق وحی
ص: 297
گفتم براي او ظاهر کردم.
یا محمّد؛ علیّ الباطن، أبطنته سرّي الّذي أسررته إلیک، فلیس فیما بینی وبینک سرّ دونه.
یا محمّد؛ علیّ علیم بکلّ ما خلقت من حلال أو حرام.
اي محمّد ؛ علی باطن است یعنی آن سرّي که تو را از آن باخبر کردم و تو پنهان کردي ؛ در باطن علی هم قرار دادم و او در
نهان دارد، پس سرّي بین من و تو نیست که او نداند.
( اي محمّد ؛ علی به آنچه از حلال یا حرام آفریده ام عالم است و آن را می داند.( 1
93 - در همان کتاب از ابو رافع نقل می کند: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم علی علیه السلام را در / 186
روز خیبر خواند و آب دهان به چشمان او مالید به او فرمود:
وقتی قلعه را فتح کردي در بین مردم بایست، خداوند چنین دستوري به من فرموده است.
ابو رافع گوید: علی علیه السلام به راه افتاد و من به همراه او بودم، هنگام صبح قلعه خیبر را گشود، و در بین مردم توقّف کرد
و ایستاد، توقّف او مدّتی طول کشید و مردم گفتند: علی علیه السلام با پروردگارش راز و نیاز می کند، پس از آن دستور داد
شهري را که فتح کرده است بگیرند و به تصرّف خود درآورند.
ابو رافع گوید: نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شرفیاب شدم و جریان را عرض کردم و گفتم که علی علیه السلام
همانطور که امر فرمودید بین مردم مدّتی ایستاد، و عدّه اي که چنین دیدند گفتند: خداوند با علی علیه السلام رازگوئی می
کند.
پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
68 ح 65 به / 180 ح 7 و آن را در ج: 53 / 38 ح 73 ، و 94 / 377 ح 82 ، و 40 / -1 بصائر الدرجات: 514 ح 36 ، بحار الأنوار: 18
نقل از مختصر بصائرالدرجات: 63 نقل کرده است.
ص: 298
نعم یا أبا رافع، إنّ اللَّه ناجاه یوم الطائف، و یوم عقبه تبوك، ویوم حنین.
( بلی اي ابو رافع ؛ خداوند در روز فتح قلعه طائف و در روز جنگ تبوك و حنین با علی علیه السلام گفتگو کرد.( 1
94 - و در همان کتاب از امام صادق علیه السلام نقل کرده است: / 187
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به اهل طائف فرمود:
لأبعثنّ إلیکم رجلًا کنفسی یفتح اللَّه به الخیبر.
مردي را به سوي شما می فرستم که نفْس من و به منزله جان من است، خداوند خیبر را به دست او می گشاید.
و هنگامی که صبح گردید علی علیه السلام را خواند و به او فرمود: به طرف طائف برو، سپس بعد از آنکه علی علیه السلام
داخل طائف شد پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم دستور داد تا به سوي او کوچ کنند. و وقتی به آنجا رسیدند علی علیه
السلام را در بالاي کوه مشاهده کردند، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به او فرمود: همانجا بمان، و او در آنجا ماند.
راوي گوید: صدائی همانند صداي رعد شنیدیم از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سئوال شد: این چه صدائی است؟
فرمود:
إنّ اللَّه عزّوجلّ یناجی علیّاً علیه السلام.
( خداوند تبارك و تعالی با علی علیه السلام گفتگو می کند.( 2
95 - محمّد بن جعفر قرشی در کتابش از جابر بن عبداللَّه نقل می کند: / 188
امیرالمؤمنین علیه السلام دوستی یهودي داشت که با آن حضرت مأنوس بود و اگر آن حضرت کاري داشت انجام می داد. تا
آنکه یهودي از دنیا رفت، علی علیه السلام به حال او محزون شد و براي او دچار وحشت شدیدي گردید.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در حالیکه خندان بود به علی علیه السلام نگاهی کرده و فرمود:
. 154 ح 11 ، غایه المرام: 527 ح 11 ، الإختصاص: 322 / -1 بصائر الدرجات: 411 ح 5، بحار الأنوار: 39
. 155 ح 16 ، غایه المرام: 528 ح 16 / -2 بصائر الدرجات: 412 ح 10 ، بحار الأنوار: 39
ص: 299
اي اباالحسن ؛ آن رفیق یهودي تو چه شد؟
علی علیه السلام عرض کرد: او مُرد و از دنیا رفت.
فرمود: براي او محزون شدي و وحشت کردي؟
عرض کرد: بلی اي رسول خدا.
فرمود: آیا دوست داري او را ببینی؟
عرض کرد: بلی پدر و مادرم به فداي شما.
فرمود: سر خود را بالا بگیر و نگاه کن.
وقتی نگاه کرد پرده ها تا آسمان چهارم از مقابل چشمان او کنار رفت و در آنجا گنبد سبز رنگی را از زبرجد دید که به
قدرت الهی بدون تکیه گاهی معلّق است. فرمود:
یا أباالحسن هذا لمن یحبّک من أهل الذمّه والیهود والنصاري والمجوس، وشیعتک المؤمنون معی ومعک غداًفی الجنّه.
اي اباالحسن ؛ این جایگاه کسانی از اهل ذمّه و یهود و نصاري و مجوس است که تو را دوست دارند، ولی شیعیان تو فرداي
( قیامت در بهشت کنار من و تو هستند.( 1
مؤلّف رحمه الله گوید: این منزلت و مقام را براي دوستان غیر مسلمان امیرالمؤمنین علیه السلام بعید ندانید، زیرا می گوئیم:
نظیر آن نسبت به انوشیروان که پادشاه کافر و عادل بود و غیر او نقل شده که: اگر چه به خاطر کافر بودن جایگاه آنها دوزخ
است ولی در آنجا عذاب نمی شوند، و کاملًا واضح است که ولایت ائمّه طاهرین علیهم السلام و محبّت آنها نسبت به این
صفات نیکو از ارزش و عظمت بیشتري برخوردار است، و لذا آنها که محبّت اهل بیت علیهم السلام را داشته باشند از جایگاه
برتري بهره مند می شوند.
از کامل بن ابراهیم نقل می کند که گفت: پیش از آنکه خدمت امام « بحار الأنوار » 96 - مجلسی رحمه الله در کتاب / 189
عسکري علیه السلام برسم با خود گفتم: از آن
200 (با کمی اختلاف). / -1 مناقب ابن شهراشوب: 3
ص: 300
حضرت سئوال کنم آیا اینگونه نیست که تنها کسانی وارد بهشت می شوند که عقیده آنها و گفتار آنها مثل عقیده و گفتار من
باشد؟
وقتی بر آن حضرت وارد شدم دیدم لباس نرم و لطیف سفید رنگی پوشیده است. با خود گفتم: ولیّ خدا و حجّت پروردگار
خودش چنین لباسی می پوشد و به ما دستور می دهد که نسبت به برادران دینی گذشت داشته باشیم و از پوشیدن مانند آن
نهی می کند.
امام عسکري علیه السلام در حالیکه تبسّم می کرد، آستین مبارك را بالا زد و به او نشان داد که لباس پشمین زبرسیاهی به تن
دارد، فرمود:
هذا للَّه وهذا لکم.
این براي خداست و آنچه دیدي به خاطر شما است.
آنگاه بر او سلام کردم و کنار دري که پرده اي بر آن آویزان بود نشستم، بادي وزید و آن پرده را کنارزد، چشمم به کودك
ماه پاره اي افتاد که حدود چهار سال بیشتر سنّ او نبود، به من فرمود:
اي کامل بن ابراهیم ؛ خدمت ولیّ خدا و حجّت پروردگار و درِ رحمت او آمده اي تا سئوال کنی آیا جز کسانی که معرفت
توو گفتار تو را دارند کسی وارد بهشت می شود؟
عرض کردم: بلی به خدا قسم همین مقصود من بوده است. فرمود:
اگر چنین باشد افراد بسیار کمی داخل بهشت می شوند، به خدا قسم گروهی وارد بهشت می شوند که به آنها حقّیه گفته می
شود.
عرض کردم: اي سرور من ؛ آنها چه کسانی هستند؟ فرمود:
قوم من حبّهم لعلیّ علیه السلام یحلفون بحقّه ولایدرون ما حقّه وفضله.
اشخاصی هستند که به خاطر دوستی با علی علیه السلام به حقّ علی علیه السلام قسم می خورند و چیزي از حقّ او و فضایل او
نمی دانند.
بعد از مدّتی سکوت کرد و سپس فرمود:
ص: 301
وجئت تسأله عن مقاله المفوّضه کذبوا بل قلوبنا أوعیه لمشیّه اللَّه، فإذا شاء شئنا.
و آمده اي از گفتار مفوضّه سئوال کنی، آنها دروغ می گویند بلکه دلهاي ما ظرف مشیّت الهی است، هرگاه او بخواهد ما نیز
می خواهیم.
.« نمی خواهند جز آنچه را که خداوند بخواهد » (1)« وَما تَشاؤُونَ إلّا أنْ یَشاء اللَّه » : و خداوند فرموده است
کامل گوید: سپس پرده به حال اوّل برگشت و من هرچه کردم نتوانستم آن را کنار بزنم، بعد امام عسکري علیه السلام به من
نگاهی کرد و با تبسّم فرمود:
اي کامل ؛ چرا هنوز نشسته اي، مگر حجّت بعد از من به سئوالات تو پاسخ نگفت؟
من برخاستم و از منزل امام علیه السلام خارج شدم، و بعد از آن جریان او را ندیدم.
( ابو نعیم گوید: من کامل را ملاقات کردم و از خودش این حدیث را سئوال کردم و او برایم همین گونه نقل کرد.( 2
97 - در تفسیر امام عسکري علیه السلام آن حضرت از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل می کند که فرمود: / 190
اي اباالحسن ؛ خداوند به خاطر آن عملی که انجام دادي به اندازه اي پاداش و فضیلت به تو مرحمت فرمود که کسی جز او
نمی داند، روز قیامت نداکننده اي بانگ زند: أین محبّو علیّ بن أبی طالب علیه السلام؟ دوستان علی بن ابی طالب علیه السلام
کجا هستند؟
گروهی از اشخاص صالح و نیکوکار بپا خیزند، به آنها گفته شود:
خذوا بأیدیکم من شئتم من عرصات القیامه فأدخلوهم الجنّه،
. -1 سوره دهر، آیه 30
، 163 ح 20 / 117 ح 5، و 72 / 253 ح 7، و 70 / 50 ح 35 . و در ج: 50 / 336 ح 16 ، و 52 / -2 غیبه طوسی: 159 ، بحار الأنوار: 25
302 ح 12 بخش هایی از حدیث ذکر گردیده است. / و 79
ص: 302
وأقلّ رجل منهم ینجو بشفاعته من أهل تلک العرصات ألف ألف رجل.
در این عرصه قیامت جستجو کنید و هر کسی را که می خواهید دست او را گرفته و به بهشت وارد کنید، در میان آنها کسی
( که بهره شفاعت او از دیگران کمتر است به شفاعت او یک میلیون نفر از آن عرصه قیامت نجات پیدا می کنند.( 1
از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود: « کافی » 98 - محمّد بن یعقوب رحمه الله در کتاب / 191
هنگامی که قیامت فرا رسد و خداوند تمام مخلوقات خود را که از ابتداي خلقت آفریده براي محاکمه گرد آورد رسول خدا
صلی الله علیه وآله وسلم و امیرالمؤمنین علیه السلام را بخوانند، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را جامه سبز رنگی
بپوشانند که بین مشرق و مغرب را روشن کند، علی علیه السلام را نیز چنین جامه اي بپوشانند، بعد از آن جامه زیباي گلرنگ
بلندي را به اندام مبارك رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بپوشانند که به خاطر آن بین مشرق و مغرب نورانی و روشن
گردد، به علی علیه السلام هم چنین جامه اي بپوشانند.
ثمّ یدعی بنا فیدفع إلینا حساب الناس، فنحن واللَّه ندخل أهل الجنّه الجنّه، وأهل النار النار.
سپس ما را بخوانند و حساب مردمان را به ما واگذار کنند، بخدا قسم ما اهل بهشت را وارد بهشت و اهل دوزخ را وارد دوزخ
کنیم.
آنگاه پیامبران را بخوانند، همگی در دو صف کنار عرش الهی بایستند تا از حساب خلق فارغ شویم، وقتی که اهل بهشت
داخل بهشت و اهل دوزخ داخل آتش شدند پروردگار عالم علی علیه السلام را مأموریّت دهد که هر کدام از اهل بهشت را
درجایگاه خودش به حسب مراتبی که دارند ساکن گرداند و حوران بهشتی را به ازدواج آنها درآورد و بخدا قسم کسی که
برنامه ازدواج اهل بهشت را در بهشت فراهم می کند، و عقد ازدواج آنها
. 28 ضمن ح 8 / -1 تفسیر منسوب به امام عسکري علیه السلام: 110 ، بحار الأنوار: 42
ص: 303
را می خواند علی علیه السلام است و جز او کسی چنین منصبی ندارد و این بخاطر اعزاز و اکرام خداوند نسبت به او است و
فضیلتی است که او را به آن برتري داده و منّت نهاده است.
و بخدا قسم او است که اهل آتش را به آتش افکند، و او است که وقتی اهل بهشت در آن وارد شدند درهاي بهشت را ببندد،
و وقتی اهل دوزخ در آن داخل شدند درهاي جهنّم را ببندد.
فإنّ أبواب الجنّه إلیه وأبواب النار إلیه.
( و اختیار درهاي بهشت و جهنّم به او واگذار شود.( 1
از طریق اهل سنّت نقل می کند: « الیقین » 99 - سیّد بن طاووس رحمه الله در کتاب / 192
امیرالمؤمنین علیه السلام در مکّه بر صفا قدم می زد ناگهان پرنده اي را که شبیه کبک است دید که روي زمین راه می رود،
وقتی در مقابل امیرالمؤمنین علیه السلام قرار گرفت، حضرت علی علیه السلام به او سلام کرد، پرنده عرض کرد: سلام بر شما
و رحمت و برکات خداوند بر شما باد اي امیر مؤمنان. فرمود:
اي پرنده ؛ اینجا چه می کنی؟
عرض کرد: اي امیر مؤمنان ؛ من چهار صد سال است در این مکان خدا را تسبیح می گویم و به تقدیس و تمجید اومشغولم و
او را به طور کامل عبادت می کنم.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اي پرنده ؛ صفا سرزمینی است که در آن خوردنی و آشامیدنی نیست، براي تهیّه آن چه می
کنی؟عرض کرد:
وقرابتک من رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم یا أمیرالمؤمنین إنّی کلّما جعت دعوت اللَّه لشیعتک ومحبّیک فأشبع، وإذا
ضمئت دعوت اللَّه علی مبغضیک وغاصبیک فأروي.
به خویشاوندي شما با رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم قسم، هر گاه گرسنه می شوم براي شیعیان و دوستان شما دعا می
کنم سیر می شوم، وهر گاه تشنه می شوم
316 ح 14 به نقل / 337 ح 24 و 27 / 455 ح 1، بحار الأنوار: 7 / 526 ح 19 ، تفسیر برهان: 4 / 159 ح 154 ، الوافی: 5 / -1 الکافی: 8
. از محتضر: 155
ص: 304
( دشمنان شما و غاصبین حق شما را نفرین می کنم سیراب می شوم.( 1
از امام باقر علیه السلام نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه وآله « امالی » 100 - شیخ طوسی قدس سره در کتاب / 193
وسلم فرمود:
کیف بک یا علیّ إذا وقفت علی شفیر جهنّم وقدمت الصراط وقیل للناس: جوزوا وقلت لجهنّم: هذا لی وهذالک؟
اي علی ؛ چگونه خواهی بود وقتی که بر لبه جهنّم بایستی و مردم را دستور دهند که بر صراط عبور کنند، آنگاه به جهنّم
بگوئی: این براي تو، و این دیگري براي من، یعنی عدّه اي را به جهنّم حواله کنی و عدّه اي را از جهنّم نجات دهی؟
علی علیه السلام عرض کرد: اي رسول خدا ؛ آنها که به سلامت عبور می کنند چه کسانی هستند؟ فرمود:
اُولئک شیعتک معک حیث کنت.
( آنها شیعیان تو می باشند که هر کجا باشی با تو خواهند بود.( 2
و شاعر چه نیکو سروده است:
أباحسن ولاؤك لی أمان
إذا زفرت علی الخلق الجحیم
وکیف یخاف حرّ النار عبد
یوالیکم وأنت لها قسیم
اي علی دوستی و ولایت تو براي من امان است، وقتی که جهنّم بر آدمیان شعله کشد.
و چگونه از حرارت آتش بترسد بنده اي که شما را دوست داشته باشد، زیرا تو قسمت کننده آن هستی.
101 - شیخ صدوق رحمه الله از امام صادق علیه السلام از طریق پدرانش - که درود خدا بر آنها باد - نقل کرده است / 194
که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به علی علیه السلام فرمود:
. 235 ح 6 / -1 الیقین: 72 ب 92 ، الفضائل: 162 ، الروضه: 36 ، بحار الأنوار: 41
. 197 ح 8 / -2 امالی طوسی: 94 ح 55 مجلس 3، بحار الأنوار: 39
ص: 305
اي علی ؛ امّتم در عالم ذر به من نشان داده شدند و برایم آشکار گردیدند به طوري که کوچک و بزرگ آنها را دیدم در
حالی که روح بودند و اجساد آنها هنوز آفریده نشده بود، در آنجا من به تو و شیعیانت عبور کردم و براي شما طلب مغفرت
کردم.
علی علیه السلام عرض کرد: اي رسول خدا ! در مورد شیعیانم بیشتر برایم بگو.
فرمود: یا علیّ ؛ تخرج أنت وشیعتک من قبورکم ووجوهکم کالقمر لیله البدر، قد فرّجت عنکم الشدائد، وذهبت عنکم
الأحزان، تستظلّون تحت العرش، یخاف الناس ولاتخافون، ویحزن الناس ولاتحزنون، وتوضع لکم مائده، والناس فی المحاسبه.
اي علی ؛ تو و شیعیانت از میان قبرهاي خود بیرون می آئید در حالیکه چهره هایتان مثل ماه شب چهارده می درخشد، سختی
ها از شما برطرف شده و غم ها و غصّه ها از شما زایل گشته است، عرش الهی بر شما سایه می افکند، مردمان دیگر می ترسند
وشما نمی ترسید، آنها غمناکند و شما هیچگونه غمی ندارید، و براي شما سفره بگسترانند در حالیکه مردم مشغول حساب
( هستند.( 1
از ابن مسعود نقل می کند که رسول خدا صلی الله « مناقب » 102 - خوارزمی که از علماي اهل سنّت است در کتاب / 195
علیه وآله وسلم فرمود:
اوّل کسی که از اهل آسمان علی علیه السلام را براي خود برادر گرفت اسرافیل بود، و بعد از او میکائیل و جبرئیل بودند و اوّل
کسانی که از اهل آسمان به دوستی علی علیه السلام مفتخر گردیده اند فرشتگانی هستند که عرش الهی را به دوش دارند، بعد
ازآنها رضوان است که خزانه دار بهشت است و بعد از او فرشته قبض روح یعنی عزرائیل است.
وإنّ ملک الموت یترحّم علی محبّی علیّ بن أبی طالب علیه السلام کما یترحّم علی الأنبیاء علیهم السلام .
. 27 ح 50 ، بصائر الدرجات: 84 ح 5 / 180 ح 20 ، و 68 / -1 فضائل الشیعه: 68 ح 27 ، بحار الأنوار: 7
ص: 306
( و او به دوستان علیّ بن ابی طالب علیه السلام رحم می کند همانطور که بر پیامبران ترحّم می نماید.( 1
103 - امام عسکري علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل می کند که فرمود: / 196
معاشر عباد اللَّه علیکم بخدمه من أکرمه اللَّه بالإرتضاء، وحباه بالإصطفاء، وجعله أفضل أهل الارض والسماء بعد محمّد سیّد
الأنبیاء علیّ بن أبی طالب علیه السلام، وبموالاه أولیائه ومعاداه أعدائه.
اي بندگان خدا ؛ بر شما باد به خدمت کردن کسی که خدا او را اکرام کرد و گرامی داشت، به اینکه اورا پسندید و از میان
خلق خود برگزید و به او رتبه اصطفاء عطا کرد، و او را بهترین اهل آسمانها و زمین بعد از محمّد صلی الله علیه وآله وسلم که
سرور انبیاء است قرار داد،و بر شما باد به دوستی کردن با دوستان آن حضرت یعنی علیّ بن ابی طالب علیه السلام و دشمنی
کردن با دشمنان او.
و کلام خود را ادامه داد تا اینکه فرمود :
فرداي قیامت یکی از شیعیان او را می آورند در حالیکه خداوند در کفّه گناهان او گناهانی بزرگتر و سنگین تر از کوههاي
استوار و دریاهاي موّاج قرار داده است، مردمی که آن را نظاره می کنند می گویند: این بنده خدا هلاك شد و شکّی ندارند
که از نابودشدگان است و در عذاب الهی براي همیشه باید گرفتار باشد.
آنگاه از پیشگاه پروردگار ندائی رسد: اي بنده خطاکار ؛ اینها گناهانی است که ترا به هلاکت افکنده است، آیا در مقابل آن
حسنات و خوبی هائی داري که ترا به آنها پاداش دهم و به رحمت خود وارد بهشت کنم؟
آن بنده خدا با سرافکندگی گوید: خدایا نمی دانم.
دوباره منادي پروردگار گوید: خداوند تبارك و تعالی می فرماید: در این صحنه پهناور قیامت فریاد بزن و بگو: من فلانی پسر
فلانی و اهل فلان شهر هستم، اسیر گناهان خود که مانند کوهها و دریاها سنگین است
، 103 ، غایه المرام: 580 ح 26 / 32 ، ینابیع المودّه: 133 ، کشف الغمّه: 1 / -1 مناقب خوارزمی: 72 ح 49 ، مناقب ابن شهراشوب: 2
. 110 ح 17 ، مائه منقبه: 132 منقبت 64 / 335 ضمن ح 10 ، و 39 / 50 ، بحار الأنوار: 38 / إرشاد القلوب: 2
ص: 307
شده ام و کارهاي خوبی درمقابل آنها ندارم، کدامیک از شما در میان این محشر هستید که من به او احسانی یا بخششی کرده
باشم، به پاداش آن اکنون به فریاد من برسد، زیرا الآن وقت احتیاج من به آن است.
آن بنده خدا هم طبق فرمان الهی چنین فریادي در آنجا بزند، اوّل کسی که در میان اهل محشر به او جواب دهد علیّ بن ابی
طالب علیه السلام است، می فرماید:
لبّیک لبّیک أیّها الممتحن فی محبّتی، المظلوم بعداوتی.
لبیّک لبیّک ؛ اي کسی که در محبّت و دوستی من امتحان شدي و به خاطر دشمنی با من مورد ظلم و ستم دشمنانم واقع شدي.
سپس امام علیه السلام با عدّه زیادي به فریاد او می رسند گرچه عدّه آنها از طلبکاران او کمتر است. آنگاه آن گروهی که
همراه علی علیه السلام آمده اند به آن حضرت می گویند: ما برادران ایمانی این شخص هستیم، او به ما نیکی می کرد و ما را
اکرام واحترام می نمود و در معاشرت و برخوردهایش با ما با همه احسان و بخششی که داشت تواضع می کرد، ما از همه
طاعتها وثوابهاي خود گذشتیم و آنها را به او بخشیدیم.
علی علیه السلام گوید: پس شما خودتان چگونه و به چه عملی وارد بهشت می شوید؟
عرض می کنند: ما به رحمت بی نهایت الهی که هر کس شما را دوست داشته باشد شامل حال او می گردد.
مرتبه دیگر از ناحیه پروردگار ندائی رسد که اي برادر رسول خدا، اینها برادران مؤمن او بودند و به او چنین بخششی کردند
تو چه احسانی به او می کنی؟ من که بین او و گناهانش حاکم هستم گناهان او را که بین من و او بوده به خاطر دوستی اش با
تو بخشیدم، امّا گناهانی که بین او و بندگانم صورت گرفته و ستمی که به آنها کرده و بدهکاریش به آنها باید بررسی شود و
محاکمه گردد و تا از آنها خلاص نشود نجات پیدا نمی کند.
علی علیه السلام گوید: خداوندا ؛ آنچه مرا دستور دهی انجام خواهم داد.
خداوند تبارك و تعالی می فرماید: براي آنها که طرف دعوا هستند و با او
ص: 308
نزاع دارند ضمانت کن که ستمی که به آنها شده جبران کنی. علی علیه السلام نیز چنین کند و به آنها بفرماید آنچه از ثواب و
پاداش در مقابل ستمی که به شما شده از من بخواهید عطا کنم. آنها می گویند:
یا أخا رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم تجعل لنا بإزاء ظلاماتنا قبله ثواب نفس من أنفاسک لیله بیتوتتک علی فراش محمّد
صلی الله علیه وآله وسلم.
اي برادر رسول خدا ؛ فقط ثواب یک نفس کشیدن تو را در آن شبی که در جایگاه پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم
خوابیدي تا جان او را حفظ کنی از تو درخواست می کنیم.
امیرالمؤمنین علیه السلام آن را می پذیرد و ثواب یک نفس کشیدن خود را در آن شب به آنها می بخشد.
آنگاه خداوند تبارك و تعالی به آنها می فرماید: اکنون اي بندگان من ؛ نگاه کنید به آن مقاماتی که نائل شدید از ناحیه علی
علیه السلام در مقابل آن ستمی که به شما شده بود، و قصرهاي بهشتی را به ایشان نشان دهد، و چون آن ها مراتب و منازل
خودرا که نه چشمی آنها را دیده و نه گوشی اوصافش را شنیده و نه به قلب بشري خطور کرده ببینند عرض کنند: خداوندا ؛
آیا از بهشت تو چیزي باقی مانده است؟ و بعد از این بخششی که به ما کردي و قصرها و جایگاههائی که در اختیار ما
قراردادي بقیّه بندگان مؤمن و انبیاء و صدّیقین و شهداء و صلحاء کجا وارد می شوند؟ و آنها خیال می کنند که بهشت به طور
کامل در تصرّف آنها درآمده است.
سپس ندائی از ناحیه پروردگار به گوش آنها رسد که اي بندگان من، آنچه مشاهده کردید ثواب یک نفَس از نفَسهاي علی
علیه السلام است که شما از او درخواست کردید و او به شما بخشید، اکنون به برکت آن وارد بهشت شوید و آنها را در
تصرّف خود درآورید، آنگاه در آنجا می بینند مقداري که خداوند به ممالک علی علیه السلام افزوده و آن چندین برابر آن
است که علی علیه السلام ازطرف آن به طلبکاران او بخشیده است و اندازه اش را جز خداوند کسی نمی داند.
أ ذلکَ خَیْرٌ نُزُلًا أمْ شَجَرَهُ » : سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود
ص: 309
1)، آیا این مقام عالی بهتر است یا شجره زقّوم که براي مخالفین برادر و جانشینم علی بن ابی طالب علیه السلام آماده )« الزقُّوم
( شده است.( 2
ازحذیفه « امالی » و همچنین شیخ طوسی رحمه الله در کتاب « بصائر » 104 - محمّد بن حسن صفّار رحمه الله در کتاب / 197
رحمه الله نقل می کند که گفت:
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمود:
( ما من عبد ولا أمه یموت وفی قلبه مثقال حبّه خردل من حبّ علیّ علیه السلام إلّا أدخله اللَّه عزّوجلّ الجنّه.( 3
هر مرد یا زنی بمیرد و در دلش به اندازه دانه خردلی از دوستی علی علیه السلام باشد خداوند تبارك و تعالی او را داخل
بهشت می گرداند.
105 - بُرسی رحمه الله از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل می کند که فرمود: / 198
حبّ علیّ بن أبی طالب علیه السلام شجره أصلها فی الجنّه وأغصانها فی الدنیا، فمن تعلّق بغصن منها جرّه إلی الجنّه.
محبت و دوستی علیّ بن ابی طالب علیه السلام همانند درختی است که ریشه آن در بهشت و شاخه هایش در دنیا باشد، هر
کس به شاخه اي از آن بیاویزد، او را به بهشت بکشاند.
و در روایتی فرموده است:
إنّ حبّ علیّ سیّد الأعمال.
( دوستی علی بهترین عمل و سرور همه اعمال است.( 4
از ابن عبّاس نقل می کند که « روضه الفضائل » 106 - ابن شاذان رحمه الله در کتاب / 199
. -1 سوره صافّات، آیه 62
، 90 ح 78 / 106 ح 20 ، تأویل الآیات: 1 / 59 ح 82 ، و 68 / -2 تفسیر منسوب به امام عسکري علیه السلام: 127 ، بحار الأنوار: 8
. 155 ح 1 / 64 ح 1، حلیه الأبرار: 2 / تفسیر برهان: 1
. 246 ح 2 / -3 امالی طوسی: 330 ح 107 مجلس 11 ، بحار الأنوار: 39
46 ح 83 ، مناقب خوارزمی: 324 ، مدینه المعاجز: / -4 فضائل ابن شاذان: 148 سطر 5، الروضه فی الفضائل: 27 ، بحار الأنوار: 40
. 365/2 ضمن ح 607
ص: 310
گفت: علیّ بن ابی طالب علیه السلام نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمد، به آن حضرت عرض کردند: امیرالمؤمنین
علیه السلام آمد. پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
إنّ علیّاً سمّی بأمیرالمؤمنین من قبلی.
نامیده شده است. « امیرالمؤمنین » او قبل از من به این نام یعنی
عرض کردند: قبل از شما اي رسول خدا؟
فرمود: و پیش از عیسی و موسی.
عرض کردند: پیش از عیسی و موسی اي رسول خدا؟
فرمود: و پیش از سلیمان بن داود.
و هر یک از پیامبران را تا حضرت آدم علیه السلام نام برد، سپس فرمود:
خداوند هنگامی که گِل آدم را سرشت، در مقابل چشمان او مروارید درشتی را آویزان کرد که تسبیح و تقدیس خدا می
کرد، فرمود:
لاُسکنّنک رجلًا أجعله أمیرالمؤمنین أجمعین فلمّا خلق اللَّه علیّ بن أبی طالب علیه السلام أسکنه فی الدرّه فسمّی أمیرالمؤمنین
قبل خلق آدم علیه السلام.
مردي را در تو ساکن می کنم که او را امیر همه مؤمنان قرار می دهم، و وقتی که علیّ بن ابی طالب علیه السلام را آفرید او را
( نامیده شد.( 1 « امیرالمؤمنین » در آن مروارید قرار داد، پس قبل از آفرینش آدم، علی علیه السلام
از طریق اهل سنّت از بلال بن حمامه نقل می کند که گفت: « تاریخ بغداد » 107 - در کتاب / 200
روزي پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نزد ما تشریف آورد در حالیکه چهره مبارکش مانند ماه می درخشید، ابن عوف
عرض کرد: اي رسول خدا ؛ چهره شما را شادمان می بینم. فرمود:
13 ح 4، غایه / 71 ح 21 ، حلیه الأبرار: 2 / 337 ح 77 ، مدینه المعاجز: 1 / -1 فضائل ابن شاذان: 104 ، الروضه: 5، بحار الأنوار: 37
المرام: 26 ح 31 . در حدیث دیگري، حذیفه از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده است که فرمود: حضرت علی
.«77/ بحار الأنوار: 40 » . نامیده شد در حالی که آدم هنوز بین روح و جسد بود « امیرالمؤمنین » علیه السلام
ص: 311
مژده و بشارتی درباره برادر و پسر عمّم علی علیه السلام و دخترم فاطمه علیها السلام از طرف پروردگار به من رسیده است و
آن اینست که خداوند علی علیه السلام را به فاطمه علیها السلام تزویج نمود، و رضوان خزانه دار بهشت را دستور داد که
درخت طوبی را تکان دهد، و آن برگه ها و کاغذهائی به عدد دوستان اهل بیت بار آورد و از پائین درخت فرشتگانی را از
نور آفرید، و به هر یک از آنها سند و قباله اي مرحمت فرمود.
فإذا استوت القیامه بأهلها، نادت الملائکه فی الخلائق، فلا تلقی محبّاً لنا أهل البیت إلاّ دفعت إلیه صکّاً.
قیامت که برپا گردد، آنها در میان مردم ندا کنند و به هر یک از دوستان اهل بیت که برخورد کنند یکی از آن قباله ها (که
( مربوطبه آزادي آنها از آتش است) مرحمت کنند.( 1
و در روایتی فرموده اند:
أنّه یکون فی الصکوك براءه من العلیّ الجبّار لشیعه علیّ وفاطمه علیهما السلام من النار.
این قباله ها سند رهائی شیعیان علی و فاطمه علیهما السلام از آتش است که خداوند آن را امضاء کرده است.
از عمّار بن یاسر رضی الله عنه روایت کرده است که گفت: « فضائل » 108 - شاذان بن جبرئیل قمی قدس سره در کتاب / 201
وارد شد وعرض کرد: من یکی « صفوان اکحل » امیرالمؤمنین علیه السلام در سکّو و جایگاه قضاوت نشسته بود که شخصی بنام
از شیعیان شما هستم و گناهانی را مرتکب شده ام، اکنون می خواهم مرا از آنها پاك کنی تا هنگامی که به آخرت منتقل می
شوم گناهی به همراه نداشته باشم.
امام علیه السلام فرمود: بزرگترین گناه تو چیست؟
. 117 ح 96 / 210 ح 1897 ، مائه منقبه: 166 منقبت 92 ، بحار الأنوار: 27 / -1 تاریخ بغداد: 4
ص: 312
عرض کرد: من با کودکان و پسربچّه ها لواط می کنم. فرمود:
کدامیک را بیشتر دوست داري؟ یک ضربت که با ذوالفقار( 1) بر تو وارد آورم یا دیواري را به رویت خراب کنم و یا تو را
درآتش افکنم، این پاداش کسی است که چنین معصیتی را مرتکب شود.
عرض کرد: اي مولاي من ؛ مرا در آتش بسوزان تا از آتش آخرت نجات پیدا کنم. علی علیه السلام به عمّار فرمود:
هزار دسته از شاخه هاي نی جمع آوري کن تا فردا آتش را افروخته کنیم و او را در آن آتش بیندازیم و به آن شخص فرمود:
برو وصیّتهاي خود را نسبت به آنچه باید بگیري یا بپردازي انجام بده.
او رفت و دستور امام علیه السلام را عمل کرد، اموالش را بین فرزندان خود تقسیم کرد، و هر کس حقّی بر اوداشت آن را به
او رسانید، سپس در حجره امیرالمؤمنین علیه السلام که در خانه نوح قسمت شرقی مسجد کوفه است شب را بیتوته کرد.
صبح هنگامی که امیرالمؤمنین علیه السلام نمازش را خواند به عمّار فرمود:
در میان کوفه صدا بزن تا مردم از خانه ها خارج شوند و ببینند امیرالمؤمنین چگونه حکم خدا را اجرا می کند.
عدّه اي گفتند: چگونه علی علیه السلام می خواهد یکی از شیعیان و دوستان خود را بسوزاند، او هم اکنون می خواهد این
شخص را به آتش بسوزاند و با این کار امامت او باطل می گردد. این مطلب به گوش امیرالمؤمنین علیه السلام رسید.
عمّار گوید: امام علیه السلام آن شخص را گرفت و هزار شاخه نی را روي او ریخت و به او سنگ چخماق وگوگرد داد و
فرمود:
اقدح وأحرق نفسک، فإن کنت من شیعتی ومحبّی وعارفی، فإنّک
-1 نام شمشیر آن حضرت بوده است.
ص: 313
لاتحترق بالنار، وإن کنت من المخالفین المکذّبین فالنار تأکل لحمک وتکسر عظمک.
خودت را با اینها آتش بزن، اگر از شیعیان و دوستان من باشی و نسبت به من معرفت داشته باشی در آتش نخواهی سوخت
واگر از مخالفین و تکذیب کنندگان باشی آتش گوشت تو را از بین می برد و استخوانت را می شکند.
آن شخص آتش را برافروخت و شاخه هاي نی آتش گرفتند، ولی او در زیر آتش ها سالم ماند حتّی به پیراهن سفیدي که
پوشیده بود آتش اثر نکرد و دود آن را سیاه نکرد. امام علیه السلام فرمود:
آنهائی که از صراط مستقیم الهی منحرف شدند دروغ گفتند و به بیراهه رفتند و دچار گمراهی شدند. سپس فرمود:
إنّ شیعتنا منّا وأنا قسیم الجنّه والنار، شهد لی بذلک رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم فی مواطن کثیره.
شیعیان ما از ما هستند، و من تقسیم کننده بهشت و دوزخم، و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در موارد بسیاري به آن
( گواهی داده است.( 1
شاعر گفته است:
علیّ حبّه جُنّه
قسیم النار والجنّه
وصیّ المصطفی حقّاً
إمام الإنس والجنّه
محبّت و دوستی علی علیه السلام سپر بلاست، و او تقسیم کننده جهنّم و بهشت است.
او به حقیقت وصیّ و جانشین رسول خدا است، و پیشواي آدمیان و پریان است.
از سلمان فارسی رحمه الله « منهج التحقیق إلی سواء الطریق » 109 - مؤلّف کتاب / 202
.160/ 258 ح 165 الدمعه الساکبه: 2 / 43 ح 16 ، مدینه المعاجز: 1 / -1 فضائل ابن شاذان: 74 ، بحار الأنوار: 42
ص: 314
نقل کرده است که گفت:
من و امام حسن و امام حسین علیهما السلام و محمّد بن حنفیّه و محمّد بن ابوبکر و عمّار یاسر و مقداد درمحضر امیرالمؤمنین
علیه السلام شرفیاب بودیم، فرزندش امام حسن علیه السلام به آن حضرت عرض کرد:
اي امیر مؤمنان ؛ سلیمان از خداوند سلطنتی را درخواست کرد که هیچ کس بعد از او لایق و سزاوار آن نباشد، و خداوند به او
مرحمت فرمود، آیا شما هم از آن پادشاهی و سلطنت بهره اي دارید؟
امام علیه السلام فرمود:
والّذي فلق الحبّه وبرأ النسمه إنّ سلیمان بن داود سأل اللَّه عزّوجلّ الملک فأعطاه، وإنّ أباك ملک ما لم یملکه - بعد جدّك
رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم - أحد قبله ولایملکه أحد بعده.
قسم به آن کسی که دانه را شکافت و خلق را آفرید، سلیمان بن داود از خداوند سلطنتی آنگونه درخواست کرد و خداوند به
اوعطا کرد، و همانا پدرت سلطنت دارد بر آنچه جز جدّت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم هیچ کس قبل از او و بعد از او
نداشته و نخواهدداشت.
امام حسن علیه السلام عرض کرد: می خواهیم از کراماتی که خداوند به تو بخشیده و تو را به آن برتري داده به ما نشان دهی.
فرمود: اگر خداي تبارك و تعالی بخواهد این کار را می کنم.
آنگاه برخاست، وضو گرفت، دو رکعت نماز خواند و خداوند را به دعاهائی خواند که آن را کسی نفهمید، سپس به طرف
غرب اشاره اي کرد، فوراً ابري از آن ناحیه آمد و بالاي سر ما ظاهر شد و کنارآن ابر دیگري پدیدار گشت. امیرالمؤمنین علیه
السلام فرمود:
اي ابر، به اذن پروردگار متعال فرود آي.
پس ابر پائین آمد در حالی که می گفت:
أشهد أن لا إله إلّا اللَّه وأنّ محمّداً رسول اللَّه وأنّک خلیفته ووصیّه، [من شکّ فیک فقد ضلّ عن سبیل النجاه].
ص: 315
شهادت می دهم که خدائی جز خداوند یکتا نیست، و محمّد فرستاده وتو جانشین و وصیّ او هستی، هر کس درباره تو شکّ
کند از راه نجات و رستگاري دور افتاده است.
امام حسن علیه السلام می فرماید: سپس آن ابر روي زمین گسترده گردید مانند آنکه سفره اي را پهن کرده باشند و
امیرالمؤمنین علیه السلام به آن جمع فرمود: روي این ابر بنشینید، هر کدام در جائی از آن نشستیم.
بعد به ابر دیگري اشاره فرمود، او هم پائین آمد و همان گفتار ابر اوّل را گفت، امیرالمؤمنین علیه السلام تنها در آن نشست
سپس کلماتی فرمود، و جهت مسیر را که به طرف مغرب بود اشاره کرد، ناگهان بادي در زیر ابرها پدیدار شد و آنها را با
ملایمت بالا برد.
من نگاهی به امیرالمؤمنین علیه السلام کردم، دیدم روي تختی نشسته است و نور از چهره مبارك او به حدّي می درخشد که
چشم طاقت دیدارش را ندارد.
امام حسن علیه السلام عرض کرد: اي امیر مؤمنان، سلیمان بن داود انگشتري داشت که به خاطر آن همه چیز از او فرمانبرداري
می کردند، شما چه چیزي دارید تا به آن وسیله از شما اطاعت کنند. فرمود:
أنا عین اللَّه فی أرضه، أنا لسانه الناطق فی خلقه، أنا نوراللَّه الّذي لایطفی، أنا باب اللَّه الّذي یؤتی منه وحجّته علی عباده.
من چشم بیناي خداوند بر روي زمینم، و زبان گویاي او در میان مردمان هستم، من آن نور خداوندي هستم که خاموشی
ندارد، من آن درِ رحمت الهی هستم که باید از آن وارد شوند، و من حجّت خداوند بر بندگانم.
سپس فرمود: آیا دوست دارید انگشتر سلیمان بن داود را به شما نشان دهم؟
عرض کردیم: بلی. امام علیه السلام دست مبارك خود را میان جیبش کرد و انگشتري را که از طلا بود و نگین یاقوت سرخ
بیرون آورد. « محمّد و علی » : داشت بر روي آن نوشته شده بود
سلمان گوید: ما از مشاهده آن تعجّب کردیم. فرمود:
ص: 316
از چه چیزي تعجّب می کنید؟ از مثل من نشان دادن این چیزها عجیب نیست، امروز چیزهائی که هرگز ندیده اید به شمانشان
خواهم داد.
و حدیث را ادامه داد تا اینکه فرمود: آیا می خواهید سلیمان بن داود را ببینید؟
عرض کردیم: بلی.
امام علیه السلام برخاست و ما به دنبال او به راه افتادیم تا اینکه ما را وارد باغی کرد که زیباتر از آن چشم ماندیده بود، در
آنجا انواع میوه ها و انگورها بود، نهرها جریان داشت و پرندگان بر روي درختان باهم گفتگو می کردند، و وقتی آن حضرت
را دیدند اطراف او می چرخیدند و بالهاي خود را می جنباندند تا وسط آن باغ رسیدیم، به تختی برخورد کردیم که بر روي
آن جوانی آرمیده و دست خود را بر سینه اش نهاده بود.
امیرالمؤمنین علیه السلام انگشتر را از جیب خود بیرون آورد و در انگشت او که سلیمان بن داود بود قرار داد، فوراً حرکتی
کرد و از جا برخاست وعرض کرد:
السلام علیک یا أمیرالمؤمنین، ووصیّ رسول ربّ العالمین، أنت واللَّه الصدّیق الأکبر والفاروق الأعظم، قدأفلح من تمسّک
بک، وقد خاب وخسر من تخلّف عنک، وإنّی سألت اللَّه بکم أهل البیت فاُعطیت ذلک الملک.
سلام بر تو اي امیر مؤمنان، و اي وصیّ فرستاده پروردگار عالمیان، بخدا قسم تو بزرگترین راستگو، و بزرگترین جداکننده حقّ
از باطل هستی، هر کس دامن تو را گرفت رستگار شد و هر کس تو را رها کرد و از تو روي برگردانید زیانکار شد و به
مقصد نرسید، من خدا را به واسطه شما اهل بیت خواندم و آن پادشاهی و سلطنت را به من عطا کرد.
سلمان گوید: همینکه گفتار سلیمان را شنیدم نتوانستم خود را نگهدارم، بر روي قدمهاي امیرمؤمنان افتادم، آنها را می بوسیدم
و خداوند
ص: 317
را سپاس می گفتم که به من لطف فرموده و مرا به ولایت اهل بیت همان کسانی که خدا هر گونه پلیدي را از آنها دور ساخته
( و وجود مبارك آنها را از هر جهت پاك وپاکیزه آفریده هدایت نموده است.( 1
این حدیث را به طور مفصّل تر نقل کرده به طوري « مجموع الرائق » مؤلّف رحمه الله گوید: سیّد هبه اللَّه قدس سره در کتاب
که این حدیث و حدیث بعدي را شامل می شود و در آن ذکر شده است که:
یأجوج و مأجوج را به آنها نشان داد، هر کدام از آنها 120 ذراع قد داشتند و بعضی از آنها شصت ذراع بودند، برخی از آنها
یک گوش خود را زیر خود فرش کرده و گوش دیگر را لحاف خود کرده بود، وآن سدّي که بین ما و آنها قرار داشت
دیدند، درختی را که امیرالمؤمنین علیه السلام هر صبحگاه دو رکعت نماز زیر آن می خواند مشاهده کردند و با آنها صحبت
کرد و گفت: چهل صبحگاه است که ایشان نیامده و اینجا نماز نخوانده است، و نیز فرشته اي را که موکّل است به تاریکی
شب، و یک دست اودر مغرب و دیگري در مشرق بود دیدند، و در آن حدیث علم امیر المؤمنین علیه السلام به ماوراي کوه
قاف بیان شده، و نیز باقی مانده قوم عاد و هلاکت ایشان را بعد از اختیار که به آنها نشان داد ذکر شده است.
و در آخر حدیث علی علیه السلام به آنها فرموده است:
آیا می خواهید شگفت انگیزتر از آنچه دیدید به شما نشان دهم؟
( عرض کردیم: هیچ کدام از ما بیشتر از این تحمّل نداریم.( 2
مؤلّف رحمه الله گوید: سلمان سلام اللَّه علیه کسی است که در مرتبه دهم ایمان قرار داشته، به بلاها و مرگ و میرها دانا بوده،
اسم اعظم می دانسته، و وقتی نزد امام صادق صلوات اللَّه علیه یادي از او به میان می آمد در حقّش می فرمود:
. 244 ح 155 / -1 مدینه المعاجز: 1
.117 - 33 ح 5، نفس الرحمان: 119 / 71 ، بحار الأنوار: 27 - 549 ح 351 ، محتضر: 74 / -2 مدینه المعاجز: 1
ص: 318
صلوات اللَّه علی سلمان.
درود خدا و رحمت او بر سلمان.
او با همه این اوصاف طاقت ندارد که مناقب او را آنگونه ببیند و تحمّل کند، ما که ذرّه هاي بی مقداربلکه کمتر از آن هستیم
و امثال ما چگونه ظرفیّت پذیرش مناقب او را خواهیم داشت؟
از خداوند تبارك و تعالی درخواست می کنم که توفیق تصدیق و قابلیّت پذیرش آن معارف رامرحمت فرماید و به او پناه می
برم از وسوسه هاي شیطان، و از ناسپاسی کردن و کفران.
110 - مقام و شخصیّت علی علیه السلام نسبت به صالح پیامبر علیه السلام: در ذیل حدیث سلمان رضوان اللَّه علیه نقل / 203
شده است: سپس امیرالمؤمنین علیه السلام برخاست و ما ناگهان جوانی را روي کوه دیدیم که در میان دو قبر ایستاده و نماز
می خواند.
عرض کردیم: اي امیرمؤمنان، این جوان کیست؟ فرمود:
این صالح پیغمبر است و این دو قبر یکی از پدرش و دیگري از مادرش می باشد، و او در میان آن دو قبر به عبادت پروردگار
مشغول است.
صالح هنگامی که نگاهش به علی علیه السلام افتاد نتوانست خود را نگهدارد، شروع به گریه کردن نمود و با دست به
امیرالمؤمنین علیه السلام اشاره کرد سپس آن را روي سینه نهاد در حالیکه گریه می کرد.
امیرالمؤمنین علیه السلام نزد او ایستاد تا نمازش را تمام کرد، ما به او گفتیم: چرا گریه می کنی؟ صالح گفت:
إنّ أمیرالمؤمنین علیه السلام کان یمرّ بی عند کلّ غداه فیجلس فتزداد عبادتی بنظره فقطع ذلک منذ عشره أیّام فأقلقنی ذلک.
امیرالمؤمنین علیه السلام هر صبحگاه به من سري می زد و کنار من می نشست و من با نگاهی که به او می کردم به نیرو و
نشاط عبادتم افزوده می شد، مدّت ده
ص: 319
روز است که اینجا نیامده و مرا مضطرب و پریشان نموده است.
( ما از مشاهده او و گفتارش بسیار تعجّب کردیم.( 1
از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که فرمود: « اختصاص » 111 - شیخ مفید قدس سره در کتاب / 204
هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به غار حراء بالا رفت، علیّ بن ابی طالب علیه السلام به دنبال او و به
جستجوي او به راه افتاد وترسید که مشرکین نیرنگ زده و او را به قتل رسانند، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بالاي حرا
قرار داشت، پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم او را دید و فرمود: اي « ثبیر » بود و علی علیه السلام روي کوه دیگري به نام
علی ؛ تو را چه شده است؟
عرض کرد: پدر و مادرم فدایت ترسیدم مشرکین حیله اي بکار برده و ترا بکشند لذا به جستجویت به راه افتادم.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
ناولنی یدك یا علیّ، فرجف الجبل حتّی تخطی برجله إلی الجبل الآخر، ثمّ رجع الجبل إلی قراره.
اي علی؛ دستت را به من بده. پس کوه تکان سختی خورد تا اینکه آن حضرت قدم به کوه دیگر گذاشت و دو مرتبه به حال
( اوّل برگشت و آرام گرفت.( 2
112 - در تفسیر امام حسن عسکري علیه السلام از آن حضرت نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم / 205
فرمود:
کدامیک از شما دیشب با به خطر انداختن جان خودش جان مؤمنی را حفظ کرده است.
علی علیه السلام عرض کرد: اي رسول خدا ؛ من بوده ام و جان ثابت بن قیس را از خطر نجات داده ام.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: قضیّه ات را براي برادران مؤمن خود بگو بدون اینکه از نام منافقینی که مکر و
حیله کردند پرده برداري و آن ها را افشا
-1 همان مدرك.
. 127 ح 9 / 70 ح 21 ، تفسیر برهان: 2 / -2 الإختصاص: 318 ، بصائر الدرجات: 407 ح 9، بحار الأنوار: 19
ص: 320
کنی، براستی خداوند تو را از شرّ آن ها کفایت کرد و آن ها را مهلت داد براي توبه کردن، شاید بخود آیند و متوجّه عواقب
کار خود شوند.
علی علیه السلام فرمود: در محلّه بنی فلان خارج از مدینه راه می رفتم و پیشاپیش من ثابت بن قیس می رفت، او نزدیک
چاهی رسید که بسیار گود بود و از پائین تا بالا خیلی فاصله داشت، و در آنجا عدّه اي از منافقین کمین کرده بودند، ثابت را
به سرعت جلو راندند تا او را در میان چاه اندازند، او خودش را نگهداشت، دوباره یکی از آنها برگشت و ثابت را هُل داد، و
در حالیکه مرا ندیده بود، به او رسیدم، دوست نداشتم منافقین را تعقیب کنم، زیرا ثابت میان چاه افتاده بود و بر جان او نگران
بودم، فوراً خود را میان چاه انداختم و از او سریعتر به تهِ چاه رسیدم.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: چگونه سبقت نگیري در حالیکه تو از او سنگین تري و باوقارتري؟ و اگر از
سنگینی تو نبود جزآنچه در باطن از علم اوّلین و آخرین داري که خدا به رسول خود و رسولش آن را به تو سپرده هر آینه
سزاوار بود که از هرچیز سنگین تر باشی؟
سپس فرمود: بقیّه قصّه را بگو. در آنجا به تو و ثابت چه گذشت؟
عرض کرد: اي رسول خدا ؛ به انتهاي چاه که رسیدم ایستاده در آنجا قرار گرفتم و این براي من آسانتر از آن بود که بخواهم
چند قدم راه بروم، سپس دستهاي خود را گشودم، و ثابت که از بالا افتاد روي دستهاي من واقع شد، می ترسید م که سقوط او
به من یا به خود او ضرري بزند، ولی مانند آن بود که شاخه گلی را با دست بگیرم.
آنگاه نگاه کردم، دیدم آن منافق با رفیقانش لب چاه ایستاده اند و می گویند: یکی را خواستیم در چاه بیندازیم دو تا شد،
سپس سنگی را آوردند که اندازه 200 من وزن آن بود، آن را در چاه رها کردند، ترسیدم که سنگ به ثابت اصابت کند، او
رازیر بال خود گرفتم، سنگ به پائین سر من خورد مثل اینکه کسی خود را در شدّت گرماي تابستان به وسیله بادبزنی بادبزند،
سپس سنگ دیگري را آوردند که به اندازه 300 من بود، آن را میان چاه رها کردند و من دوباره ثابت را به همانگونه حفظ
کردم، سنگ به پائین سر من برخورد کرد مثل اینکه در روز گرمی کسی
ص: 321
آبی را بر سر و بدن خود بریزد، آنها براي بار سوّم سنگی را آوردند که به اندازه 500 من بود، آن را روي زمین می غلطاندند
و نمی توانستند آن را زیر و رو کنند، به هر شکلی بود آن را میان چاه انداختند، و من این بار هم ثابت را در پناه خود گرفتم،
سنگ به پائین سر و پشت من اصابت کرد مثل اینکه لباس نرمی را بپوشم.
و آنها بعد از اینکه سنگها را ریختند شنیدم به یکدیگر می گفتند: اگر پسر ابی طالب و پسر قیس صد هزار روح می داشتند،
یکی از آنها از بلاي این سنگها در امان نمی ماند، و پس از آن برگشتند و خداوند شرّ آنها را از ما برطرف کرد.
آنگاه خداوند به لبه چاه دستور داد که پائین آید، و به ته چاه دستور داد که بالا آید، و هر دو در یک سطح مستوي قرارگیرند
و وقتی چنین شد ما به راحتی خارج شدیم.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: اي اباالحسن، خداوند به خاطر آن فداکاري که کردي به اندازه اي پاداش و »
فضیلت به تو مرحمت فرمود که کسی جز او نمی داند.
روز قیامت نداکننده اي بانگ زند: دوستان علی بن ابی طالب علیه السلام کجا هستند؟ گروهی از افراد صالح و نیکوکار بپا
خیزند، به آنها گفته شود: در این صحراي قیامت جستجو کنید و هر که را می خواهید دستش را گرفته و به بهشت وارد کنید،
(1).» درمیان آنها آن کس که بهره شفاعت او از دیگران کمتر است به شفاعت او یک میلیون نفر نجات پیدا می کنند
سپس آن نداکننده فریاد زند: بقیّه دوستان امیرالمؤمنین علیه السلام کجا هستند؟ گروهی برخیزند که از نظر اعمال صالح رتبه »
متوسّطی دارند، به آنها گفته می شود: هر چه می خواهید از خدا تمّنا کنید، آنها آرزوهائی که دارند بگویند و خدا به هر یک
از آنها خواسته اش را مرحمت فرماید و سپس آن را صد هزار برابر کند.
مرتبه سوّم آن ندا کننده صدا می زند: باقی مانده دوستان علیّ بن ابی طالب علیه السلام کجا هستند؟ عدّه اي برخیزند که بر
خود ظلم کرده و گناهان
-1 این قسمت قبلًا در حدیث 190 ذکر شده است.
ص: 322
آنها زیاد است، آنگاه دشمنان علیّ بن ابی طالب علیه السلام را حاضر کنند در حالیکه تعدادشان بسیار زیاداست، و گفته شود:
ما هر هزار نفر از اینها را فداي یکی از دوستان امیرالمؤمنین علیه السلام می کنیم تا به این وسیله آنها وارد بهشت شوند، پس
خداوند دوستان تو را نجات می دهد و دشمنانت را فداي آنها می گرداند. سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
هذا الأفضل الأکرم، محبّه محبّ اللَّه ومحبّ رسوله، ومبغضه مبغض اللَّه ومبغض رسوله، هم خیار خلق اللَّه من اُمّه محمّد صلی
الله علیه وآله وسلم.
علی علیه السلام نزد خدا برتر و گرامی تر از اینها است، کسی که او را دوست دارد خدا و رسول او را دوست دارد، و کسی
که دشمن اواست دشمن خدا و رسول او می باشد، دوستان او بهترین آفریدگان خدا از امّت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم
(2) . (1)» هستند
از امام صادق علیه افضل الصلاه والسلام و آن حضرت از طریق « مائه منقبه » 113 - ابن شاذان رحمه الله در کتاب / 206
پدرانش علیهم السلام از امام حسین علیه السلام نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
هنگامی که در آسمان سیر داده شدم به حجابهاي نور که رسیدم پروردگارم با من گفتگو کرد و فرمود:
یا محمّد ؛ بلّغ علیّ بن أبی طالب منّی السلام، وأعلمه أنّه حجّتی بعدك علی خلقی، به أسقی عبادي الغیث، وبه أدفع عنهم
السوء، وبه احتجّ علیهم یوم یلقونی.
اي محمّد ؛ به علیّ بن ابی طالب سلام برسان، و به او خبر بده که او حجّت من بعد از تو بر بندگان من است، باران رحمت
خودرا به واسطه او بر بندگانم نازل می کنم و بدیها را از آنها برطرف می کنم، و روزي که مرا
-1 این قسمت قبلًا در حدیث 143 ذکر شده است.
118 ح 439 ، تفسیر / 27 ضمن ح 7، مدینه المعاجز: 2 / -2 تفسیر منسوب به امام عسکري علیه السلام: 108 ، بحار الأنوار: 42
از ابن عبّاس نقل کرده است. « مشارق الأنوار: 155 » 58 ح 2، و برسی رحمه الله ذیل حدیث را در کتاب / برهان: 1
ص: 323
ملاقات کنند به سبب او بر آنها احتجاج می کنم.
پس او را باید اطاعت کنند، و آنچه را دستور می دهد اجرا کنند و از آنچه نهی می کند اجتناب ورزند، تا آنها را نزد خودم
درجایگاه صدق قرار دهم و بهشتم را براي ایشان مباح گردانم، و اگر چنین نکنند آنها را با تبه کاران و دشمنانم در آتش
( وعذابم جاي دهم و هیچ باکی نداشته باشم.( 1
2)،اشاره به معراج )« لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَق » 114 - ابن شهراشوب رحمه الله از ابن عبّاس نقل کرده است که آیه شریفه / 207
دارد که در شب معراج رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از آسمانی به آسمان دیگر بالا رفت. سپس رسول خدا صلی الله
علیه وآله وسلم فرمود:
در شب معراج آنگاه که فاصله من به خداوند به اندازه فاصله دو کمان و یا نزدیکتر از آن شد فرمود:
یا محمّد؛ السلام علیک منّی، إقرأ منّی علیّ بن أبی طالب السلام، وقل له: إنّی اُحبّه واُحبّ من یحبّه.
یا محمّد ؛ من حبّی لعلیّ بن أبی طالب اشتققت له إسماً من أسمائی، فأنا العلیّ العظیم، وهو علیّ، وأناالمحمود وأنت محمّد.
اي محمّد ؛ سلام من بر تو باد، علیّ بن ابی طالب را از طرف من سلام برسان و به او بگو که من او را دوست دارم و دوستان او
رانیز دوست دارم.
اي محمّد ؛ به خاطر محبّتی که به او دارم نامی از نامهاي خود را براي او برگزیدم، من علیّ عظیم یعنی بلندمرتبه بزرگ هستم
واو علی یعنی بلندمرتبه است، من محمود هستم و تو احمد هستی.
اي محمّد ؛ اگر بنده اي از بندگانم مرا 950 سال عبادت کند - و چهار مرتبه آن را تکرار کرد - روز قیامت که مرا ملاقات
کند همه اعمال او به اندازه یک حسنه از حسنات و خوبیهاي علی علیه السلام ارزش ندارد.
یعنی چرا این فضیلت رابراي ،« چرا منافقین ایمان نمی آورند » (3)« فَما لَهُم لایُؤْمِنُون » : خداي تبارك و تعالی فرموده است
. 138 ح 99 / -1 مائه منقبه: 54 ، بشاره المصطفی: 79 ، بحار الأنوار: 38
. -2 سوره إنشقاق، آیه 19 و 20
. -3 سوره إنشقاق، آیه 19 و 20
ص: 324
( امیرالمؤمنین علیه السلام تصدیق نمی کنند و نمی پذیرند.( 1
و احمد جامی عارف مشهور نیکو سروده است:
گر منظر افلاك شود منزل تو
وز کوثر اگر سرشته باشد گل تو
چون مهر علی نباشد اندر دل تو
مسکین تو و سعیهاي بی حاصل تو
از محمّد بن سنان نقل می کند که گفت: برامام صادق « مدینه المعاجز » 115 - سیّد هاشم بحرانی قدس سره در کتاب / 208
علیه السلام وارد شدم، به من فرمود:
چه کسی کنار در است؟ عرض کردم: مردي است که از چین آمده است.
فرمود: او را راه دهید.
وقتی آن شخص به حضور امام علیه السلام شرفیاب شد آن حضرت به او فرمود:
آیا شما ما را در آن سرزمین می شناسید؟
عرض کرد: بلی اي سرور من.
فرمود: به چه وسیله و چگونه ما را می شناسید؟
عرض کرد: اي فرزند رسول خدا، در آنجا درختی است که هر سال بر آن گلی می روید، و آن گل در روز دو بار تغییر رنگ
می دهد، اوّل روز می بینیم که بر آن نوشته شده:
.« خدائی جز خداي یکتا نیست، محمّد فرستاده خداوند است » ،« لا إله إلّا اللَّه، محمّد رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم »
و در آخر روز می بینیم که نوشته شده:
خدائی جز خداوند یگانه نیست، علی جانشین رسول خدا » ،« لا إله إلّا اللَّه، علیّ خلیفه رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم »
(2).« است
116 - برسی رحمه الله از محدّثین اهل کوفه روایت کرده است: / 209
هنگامی که امام حسن و امام حسین علیهما السلام جنازه امیرالمؤمنین علیه السلام را روي دوش داشتند و به طرف آن قبري که
از پیش آماده شده بود در نجف
. 158 ح 4 / 405 ح 629 ، حلیه الأبرار: 2 / 444 ح 9، مدینه المعاجز: 2 / -1 تفسیر برهان: 4
. 18 ح 4 / 569 ح 25 ، بحار الأنوار: 42 / 460 ح 679 ، الخرائج: 2 / -2 مدینه المعاجز: 2
ص: 325
می بردند ناگاه اسب سواري را دیدند که بوي عطر از او به شدّت در فضا منتشر می شد و بر آن دو بزرگوار سلام کرد، سپس
به امام حسن علیه السلام فرمود:
تو حسن بن علی هستی که از سرچشمه وحی و قرآن سیراب گشته اي و در دامان علم و شرف پرورش یافته اي، وجانشین
امیرالمؤمنین و سرور اوصیاء هستی؟ عرض کرد: بلی.
سپس فرمود: و این یکی حسین بن علی نوه پیامبر رحمت است که از پستان عصمت آشامیده، پدر ائمّه طاهرین و جویباردانش
و حکمت است؟ عرض کرد: بلی.
فرمود: جنازه را به من واگذارید و در پناه خداوند بروید.
امام حسن علیه السلام عرض کرد: پدرم وصیّت فرموده است که جنازه را جز به یکی از این دو نفر واگذار نکنیم ؛ جبرئیل یا
خضر، تو کدامیک از این دو هستی؟ او نقاب را که از چهره کنار زد، دیدند امیرالمؤمنین علیه السلام است.
بعد به امام حسن علیه السلام فرمود:
یا أبامحمّد؛ لاتموت نفس إلّا ویشهدها، أفما یشهد جسده؟
( اي ابامحمّد ؛ شخصی که هر کس بمیرد نزد او حاضر می شود چگونه کنار جسد خود حضور نداشته باشد؟( 1
از عمر بن خطّاب نقل می کند که گفت: از ابوبکر پسرابوقحافه شنیدم « مائه منقبه » 117 - ابن شاذان رحمه الله در کتاب / 210
و او از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم شنید که آن حضرت فرمود:
إنّ اللَّه تعالی خلق من نور وجه علیّ بن أبی طالب علیه السلام ملائکه یسبّحون ویقدّسون، ویکتبون ذلک لمحبّیه ومحبّی ولده
علیهم السلام.
خداوند تبارك و تعالی از نور جمال علی بن ابی طالب علیه السلام فرشتگانی( 2) را آفریده است که آنها تسبیح و تقدیس
( خدا کنند وثوابش را براي دوستان آن حضرت و دوستان فرزندانش بنویسند.( 3
. 60 ح 724 / 300 ذیل حدیث 78 ، مدینه المعاجز: 3 / -1 بحار الأنوار: 42
70 هزار هزار فرشته ذکر کرده است. » بحار الأنوار » -2 در
. 118 ح 98 / -3 مائه منقبه: 148 منقبت 80 ، بحار الأنوار: 27
ص: 326
نقل کرده است که حضرت ابوطالب علیه السلام به فاطمه بنت اسد - « خرائج » 118 - قطب راوندي رحمه الله در کتاب / 211
در حالیکه علی علیه السلام در سنین کودکی بود - فرمود: علی علیه السلام را دیدم که بتها را می شکند، ترسیدم بزرگان
قریش باخبر شوند.
فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: عجیب تر از این برایت بگویم: آن وقتی که علی علیه السلام را در
شکم داشتم می خواستم از آن محلّی که بتها را در آنجا گذاشته بودند عبور کنم پاهاي خود را به شدّت تکان می داد و رها
نمی کرد تا به آنجا نزدیک نشوم، در حالیکه من براي پرستش پروردگار درخانه خدا طواف می کردم و توجّهی به بتها
( نداشتم.( 1
از عبداللَّه بن عجلان نقل می کند که گفت: ازامام باقر « تأویل الآیات » 119 - شرف الدین نجفی رحمه الله در کتاب / 212
علیه السلام شنیدم که فرمود:
بیت علیّ وفاطمه علیهما السلام من حجره رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم، وسقف بیتهم عرش ربّ العالمین، وفی قعر بیتهم
فرجه مکشوطه إلی العرش معراج الوحی، والملائکه تنزل علیهم بالوحی صباحاً ومساء وفی کلّ ساعه وطرفه عین، والملائکه
لاینقطع فوجهم فوج ینزل وفوج یصعد.
مسکن علی و فاطمه علیهما السلام خانه رسول خدا است و سقف خانه ایشان عرش پروردگار جهانیان است. و در ته آن خانه
روزنه وشکافی است که تا عرش الهی پیداست، فرشتگان هر صبح و شام و هر ساعت بلکه هر لحظه با وحی الهی بر آنها نازل
می شوند و دائماً در رفت و آمدند، گروهی فرود می آیند و عدّه اي بالا می روند.
خداوند تبارك و تعالی براي ابراهیم پرده را از آسمانها کنار زد و قدرت بینائی او را افزود تا عرش را ببیند، و همانا خداوند به
قدرت بینائی
. 148 ح 804 / 18 ح 5، مدینه المعاجز: 3 / 741 ح 57 ، بحار الأنوار: 42 / -1 الخرائج: 2
ص: 327
محمّد، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام افزوده است و آنها همواره عرش را می بینند، و براي خانه هاي ایشان سقفی
جز عرش نیست، پس خانه هاي آنها به عرش پروردگار پوشیده شده است، و آنجا محلّ عروج ملائکه وروح است و آن بطور
پیوسته و گروه گروه صورت می پذیرد، و خانه اي نیست از خانه هاي ائمّه طاهرین مگر اینکه در آنجا معراج فرشتگان است و
دلیل آن این آیه شریفه است:
یعنی فرشتگان و روح به اذن پروردگار به هر امر و دستوري بر آنها » ،« تنزّل الملائکه والروح فیها بإذن ربّهم بکلّ أمر سلام »
.« نازل گردند
است، یعنی از هر امر و « من کلّ أمر » راوي که عبداللَّه بن عجلان است می گوید: به امام علیه السلام عرض کردم: در آیه
دستوري است.
است. « بکلّ أمر » : امام علیه السلام فرمود
عرض کردم: آیا این تنزیل است؟ یعنی اینگونه نازل شده است؟
(2) . ( فرمود: بلی ( 1
از بکر بن احنف نقل شده است که گفت: « مسلسلات » 120 - در کتاب / 213
فاطمه دختر حضرت رضا علیهما السلام به ما خبر داد و او از فاطمیّات به طور پیوسته نقل کرد تا سند را به حضرت فاطمه دختر
رسول خدا علیهما السلام رسانید که آن حضرت فرمود: از پدرم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمود:
هنگامی که در آسمان سیر داده شدم داخل بهشت گردیدم، و در آنجا قصري دیدم از مرواریدهاي سفیدرنگ و توخالی،دري
داشت که به تاجی از درّ و یاقوت مزیّن شده بود و بر آن پرده اي آویزان بود، سرم را بلند کردم دیدم بر روي درنوشته شده:
.« لا إله إلّا اللَّه، محمّد رسول اللَّه، علیّ ولیّ القوم »
.« خدائی جز خداوند یکتا نیست، محمّد فرستاده خدا است، علی سرپرست و اختیاردار مردمان است »
-1 و شاید معنایش این است که مراد و مقصود آیه اینگونه است گرچه لفظش همان باشد.
. 449 ح 674 / 487 ح 25 ، مدینه المعاجز: 2 / 97 ح 71 ، تفسیر برهان: 4 / 818 ح 4، بحار الأنوار: 25 / -2 تأویل الآیات: 2
ص: 328
.«؟ بخّ بخّ، مَن مثل شیعه علیّ » : و بر روي پرده نوشته شده بود
.« به به، آفرین، کیست مانند شیعیان علیّ بن ابی طالب »
در آنجا وارد شدم قصري دیدم از عقیق سرخ رنگ میان تهی، و آن دري داشت از نقره که به تاجی از زبرجد سبزرنگ زینت
محمّد رسول اللَّه، علیّ » : داده شده بود، و بر آن پرده اي آویزان بود، سر خود را که بلند کردم دیدم روي در نوشته شده است
.« وصیّ المصطفی
.« محمّد فرستاده خدا است، علی وصیّ آن پیغمبر برگزیده شده است »
.« بشّر شیعه علیّ بطیب المولد » : و بر روي پرده نوشته شده است
.« شیعیان علی را به پاکی ولادت بشارت بده »
در آنجا وارد شدم قصر دیگري دیدم از زمرّد سبزرنگ میان تهی که زیباتر از آن ندیده ام، دري داشت از یاقوت سرخ رنگ
که با جواهرات زینت داده شده بود، و بر آن پرده اي آویزان بود، سر خود را بلند کردم دیدم بر آن نوشته شده است:
.« شیعیان علی علیه السلام گروه رستگاران هستند » ،« شیعه علیّ هم الفائزون »
به جبرئیل گفتم: اي حبیب من ؛ این قصر از کیست؟ عرض کرد:
یا محمّد، لابن عمّک ووصیّک علیّ بن أبی طالب علیه السلام یحشر الناس کلّهم [ یوم القیامه ] حفاه عراه إلّا شیعهعلیّ علیه
السلام ویدعی الناس بأسماء اُمّهاتهم ماخلا شیعه علیّ علیه السلام فإنّهم یدعون بأسماء آبائهم.
از پسر عمو و وصیّ تو علی بن ابی طالب علیه السلام است، مردم همگی در قیامت با پاي برهنه و بدن عریان محشور می شوند
جزشیعیان علیّ بن ابی طالب علیه السلام و همه را به نام مادرانشان بخوانند جز شیعیان علی علیه السلام که آنها را به نام
پدرانشان صدا بزنند.
به جبرئیل گفتم: اي دوست من چرا اینگونه است؟
( عرض کرد: به خاطر اینکه شیعیان علی علیه السلام او را دوست دارند، حلال زاده اند و پاك به دنیا آمده اند.( 1
76 ح 136 و در ذیل حدیث فرموده است: شاید معنایش این است که چون خداوند از ارواح ایشان می / -1 بحار الأنوار: 68
دانست که آنها علی علیه السلام رادوست دارند و در میثاق به ولایت او اقرار کردند محلّ ولادت اجسادشان را پاك گردانید.
ص: 329
از امام هادي علیه السلام از پدرانش علیهم السلام « امالی » 121 - شیخ ابو علی پسر شیخ طوسی قدّس سرّهما در کتاب / 214
نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
یا علیّ؛ إنّ اللَّه عزّوجلّ قد غفر لک ولشیعتک ولمحبّی شیعتک ومحبّی محبّی شیعتک فأبشر فإنّک الأنزع البطین منزوع من
( الشرك، بطین من العلم.( 1
اي علی ؛ خداوند تبارك و تعالی تو و شیعیانت و دوستان شیعیانت و دوستان آنها را آمرزید، ترا بشارت باد، همانا تو اَنزع
وبطین( 2) هستی یعنی از شرك فاصله داشته اي و و کناره گرفته اي و از علم پر هستی.
از حمران نقل کرده است که گفت: از امام باقر علیه السلام درباره « کنز الفوائد » 122 - کراجکی رحمه الله در کتاب / 215
3) سئوال کردم، فرمود: )« فَکانَ قابَ قَوْسَیْن أوْ أدْنی × ثُمَّ دَنی فَتَدَلّی » آیه شریفه
خداوند حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم را به خود نزدیک گردانید به حدي که گویا خوشه اي از مروارید بین او و
آن حضرت بود، درآنجا فرشی از طلا گسترده بودند که می درخشید و بر روي آن تصویري مشاهده کرد، گفته شد:
یا محمّد ؛ أتعرف هذه الصوره؟ فقال: نعم، هذه صوره علیّ بن أبی طالب علیه السلام، فأوحی اللَّه إلیه أن زوّجه فاطمه علیها
السلام واتّخذه وصیّاً.
اي محمّد ؛ آیا می دانی این تصویر کیست؟
فرمود: بلی، این شمایل علیّ بن ابی طالب علیه السلام است. خداوند تبارك و
47 ح 182 / 101 ح 9، و در کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام: 2 / -1 امالی طوسی: 293 ح 17 مجلس 11 ، بحار الأنوار: 68
52/ 79 ح 13 و 35 / آن را حضرت رضا از پدرانش علیهم السلام نقل کرده اند، و مجلسی رحمه الله در کتاب بحار الأنوار: 27
83 ، و قندوزي در ینابیع المودّه: 270 / ح 6 به نقل از آن کتاب آورده است، دیلمی رحمه الله آن را در کتاب ارشادالقلوب: 2
ذکر کرده اند.
137 می نویسد: انزع به کسی گفته می شود که موهاي جلو سر و دو طرف پیشانی اش ریخته / -2 جزري در کتاب نهایه: 4
شده است، و در توصیف امیرمؤمنان علی علیه السلام وارد شده است که موي دو طرف پیشانی آن حضرت ریخته شده و شکم
یعنی از شرك اجتناب کرده و فاصله گرفته است، « انزع » مبارکش برآمده بوده است، و گفته شده که این کنایه است ومراد از
یعنی باطن او سرشار از علم و ایمان بوده است. « بطین » و مقصود از
. -3 سوره نجم، آیه 8 و 9
ص: 330
( تعالی فرمود: فاطمه را براي او تزویج کن، و او را وصیّ وجانشین خودت قرار بده.( 1
از امام صادق علیه السلام و آن حضرت از امیرالمؤمنین صلوات اللَّه « اختصاص » 123 - شیخ مفید قدس سره در کتاب / 216
علیه نقل کرده است که فرمود:
روزي به خارج شهر کوفه رفتم و قنبر به همراه من بود، به او گفتم: آیا آنچه من می بینم تو نیز می بینی؟
قنبر عرض کرد: خداوند براي شما روشن و آشکار نموده آنچه را که چشمان ما نسبت به آنها نابینا است، بعد رو به اصحاب
کردم و به آنها گفتم: شما چطور؟ آیا شما می بینید آنچه را من مشاهده می کنم؟ آنها هم همان گفته قنبر را عرض کردند.
آنگاه گفتم: بحقّ آن کسی که دانه را شکافت و بشر را آفرید هر آینه او را می بینید همان طور که من می بینم و کلام او را
می شنوید همان طور که من می شنوم، خیلی نگذشت که یکباره پیرمردي ظاهر گشت که سري بزرگ و قدّ طویلی داشت و
دو چشم او به طول بود.
عرض کرد: سلام و درود بر شما اي امیر مؤمنان، و رحمت خدا و برکات او شامل حال شما باشد.
به او گفتم: اي لعین از کجا آمدي؟ عرض کرد: از طرف مردم آمده ام.
گفتم: کجا می خواهی بروي؟ عرض کرد: به طرف مردم می روم.
گفتم: تو بد پیرمردي هستی. عرض کرد: چرا چنین می گوئی اي امیر مؤمنان؟ بخدا قسم حدیثی براي شما بگویم که بین من و
خدا صورت گرفته و ثالثی در بین نبوده است.
گفتم: اي لعین، حدیث را تو از خداوند نقل می کنی و نفر سوّمی در بین نبوده است؟ عرض کرد: بلی. هنگامی که به خاطر
نافرمانی و سرپیچی از دستور الهی به آسمان چهارم سقوط کردم، عرض کردم: اي خداي من و اي سرور من؛ خیال نمی کنم
بدبخت تر از من کسی را آفریده باشی؟
410 ح 122 و ص 302 ح 6 به نقل از محتضر: / 250 ح 11 ، بحار الأنوار: 18 / 625 ح 8، تفسیر برهان: 4 / -1 تأویل الآیات: 2
.125
ص: 331
خداوند تبارك و تعالی پیغام داد که بدبخت تر از تو آفریده ام، اگر می خواهی او را ببینی نزد مالک که فرشته مأمور دوزخ
است برو تا به تو نشان دهد، نزد او رفتم و گفتم: خداوند تبارك و تعالی بر تو سلام می رساند و می فرماید: به من نشان بده
کسی را که از من بیچاره تر و بدبخت تر است، او مرا با خود میان دوزخ برد، سرپوش را از طبقه بالائی جهنّم برداشت، آتش
سیاه رنگی از آن خارج شد و بحدّي شعله کشید که گمان کردم من و مالک را بلعید.
مالک به آتش دستور داد که آرام بگیر و آن آرام گرفت، مرا به طبقه دوّم برد و در آنجا آتشی شعله کشید که سیاه تر
وسوزنده تر از اوّلی بود، به آن هم دستور داد که خاموش باش و آن خاموش گردید، و طبقات را یکی بعد از دیگري پائین
رفتیم تا به طبقه هفتم رسیدیم و هر طبقه اي آتش آن شدیدتر از قبلی بود، سرپوش طبقه هفتم را که برداشت آتشی خارج شد
که گمان کردم من و مالک و هرچه را که خدا آفریده از بین برد، دستهایم را روي چشمانم گذاشتم و گفتم:
اي مالک ؛ دستور بده خاموش شود و گرنه چراغ عمر من الآن خاموش می شود. گفت: تو تا آن وقت معلومی که خدا مهلت
داده است از بین نخواهی رفت، آنگاه مالک به آتش دستور داد خاموش شود و آن خاموش گردید، در آنجا دو نفر رادیدم
که زنجیرهاي آتشین در گردن آنها است و با آن به بالا آویزان شده اند.
به مالک گفتم: این دو نفر کیستند؟ گفت: قبلًا بر ساق عرش مگر نخواندي، آنجا چه چیزي نوشته شده بود؟ و من هزارسال
قبل از آنکه خداوند دنیا را بیافریند بر ساق عرش خوانده بودم که نوشته شده بود:
.« لا إله إلّا اللَّه محمّد رسول اللَّه، أیّدته ونصرته بعلیّ »
.« خدائی جز خداي یکتا نیست، محمّد فرستاده خداست، او را به سبب علی علیه السلام کمک و یاري نمودم »
مالک گفت: این دو نفر از دشمنان ایشان یا از ستمگران به آنها هستند - تردید از راوي حدیث است، او مردّد است که امام
( علیه السلام دشمنان فرموده اند یا ستمکاران - .( 1
.122/ 315 ح 95 ، مدینه المعاجز: 1 / -1 الإختصاص: 105 ،بحار الأنوار: 8
ص: 332
از عبداللَّه بن مسعود روایت شده است که گفت: روزي درخدمت رسول خدا صلی الله « ثاقب المناقب » 124 - در کتاب / 217
علیه وآله وسلم بودیم که علیّ بن ابی طالب صلوات اللَّه علیه وارد شد، پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
یا أباالحسن؛ أتحبّ أن نریک کرامتک علی اللَّه؟
اي اباالحسن ؛ آیا دوست داري کرامت و بزرگواري تو را در پیشگاه خداوند به تو نشان دهیم؟
علی علیه السلام عرض کرد: بلی اي رسول خدا ؛ پدر و مادرم فداي شما.
فرمود: فردا به همراه من به طرف خورشید روان شو، او به اذن پروردگار با تو سخن خواهد گفت.
فردا صبح پس از آنکه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نمازش را خواند دست علی علیه السلام را گرفت و از مسجد
بیرون آمد و در محلّی به انتظار بیرون آمدن خورشید نشستند، همینکه خورشید آشکار شد رسول خدا صلی الله علیه وآله
وسلم فرمود:
اي علی ؛ با او سخن بگو، همانا او مأمور است که با تو گفتگو کند.
علی علیه السلام فرمود:
السلام علیک ورحمه اللَّه وبرکاته أیّها الخلق السامع المطیع.
سلام بر تو، و رحمت و برکات الهی شامل حال تو باد اي مخلوقی که شنونده و فرمانبردار هستی.
خورشید پاسخ داد:
وعلیک السلام ورحمه اللَّه وبرکاته یا خیر الأوصیاء، لقد اُعطیت فی الدنیا والآخره ما لا عین رأت ولا اُذن سمعت.
سلام و رحمت و برکات خدا بر شما باد اي سرور اوصیاء الهی، براستی در دنیا و آخرت به شما چیزي عطا شده است که نه
چشمی دیده و نه گوشی شنیده است.
علی علیه السلام فرمود: آنچه به من عطا شده است چیست؟
عرض کرد: به من اجازه داده نشده است که آن را نقل کنم مبادا مردم در فتنه افتند، ولی همان علم و حکمتی که در دنیا
وآخرت به تو بخشیده شده گوارایت باد، تو از کسانی هستی که خداوند درباره آنها فرموده است:
ص: 333
(1).« فَلاتَعْلَمُ نَفْسٌ ما أخْفی لَهُمْ مِنْ قُرَّه أعْیُن جَزاءً بما کانُوا یَعْمَلُون »
کسی نمی داند به خاطر اعمال خوبی که آنها انجام داده اند چه مقدار نعمتها و لذّتها که باعث چشم روشنی آنها شود براي
ایشان ذخیره گردیده است.
و تو از کسانی هستی که خداوند تبارك و تعالی درباره آنها فرموده است:
(2).« أفَمَنْ کانَ مُؤْمناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لایَسْتَوُون »
آیا کسی که ایمان آورده مانند فاجر تبهکاري است که پاي بند دین نیست، هرگز ایندو یکسان نخواهند بود.
تو آن ایمان آورنده اي هستی که خداوند تو را به ایمان اختصاص و امتیاز داده است.
( و روایت شده است که: خورشید سه مرتبه با آن حضرت گفتگو کرده است.( 3
از انس بن مالک نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم « مائه منقبه » 125 - ابن شاذان رحمه الله در کتاب / 218
فرموده است:
خلق اللَّه تعالی من نور وجه علیّ بن أبی طالب سبعین ألف ملک یستغفرون له ولمحبّیه إلی یوم القیامه.
خداوند تبارك و تعالی از نور جمال علیّ بن ابی طالب علیه السلام هفتاد هزار فرشته آفریده است که براي او و دوستان آن
حضرت تاروز قیامت استغفار می کنند.
( خوارزمی که از علماي اهل سنّت است این حدیث را همین گونه از طریق مخالفین روایت کرده است.( 4
. -1 و 2. سوره سجده، آیه 17 و 18
… -2
185 (با کمی اختلاف)، فضائل ابن شاذان: / 220 ح 137 ، فرائد السمطین: 1 / -3 الثاقب فی المناقب: 255 ح 3، مدینه المعاجز: 1
.163
36 ح 700 ، ارشاد القلوب: 49 و 140 ، مناقب / -4 مائه منقبه: 42 منقبت 19 ، غایه المرام: 585 ح 75 ، مدینه المعاجز: 3
275/ 103 به نقل از مناقب خوارزمی: 71 ح 47 ، بحار الأنوار: 39 / المرتضویّه: 202 ، ارجح المطالب: 463 و 525 ، کشف الغمّه: 1
به نقل از کشف الغمّه.
ص: 334
از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: « محاسن » 126 - برقی رحمه الله در کتاب / 219
( ذکرنا أهل البیت شفاء من الوعک والأسقام ووسواس الریب، وحبّنا رضی الربّ تبارك وتعالی.( 1
یاد ما اهل بیت شفابخش تب و همه دردهاي جسمی و روحی است، و دوستی ما باعث خشنودي پروردگار تبارك و تعالی
است.
مؤلّف رحمه الله گوید: حرارت تب شعبه اي از گرماي جهنّم است همانطور که در حدیث وارد گردیده است،( 2) و چون
آتش جهنّم دوستان علی علیه السلام را نمی سوزاند، حرارت تب که فرع آن باشد به طریق اولی با یاد اهل بیت علیهم السلام
از بین خواهد رفت و آنها را نخواهد سوزاند.
127 - برسی رحمه الله به سند مفصّل از سلمان فارسی رضوان اللَّه علیه نقل می کند که گفت: محضر رسول خدا صلی / 220
الله علیه وآله وسلم شرفیاب بودیم که ناگهان عربی وارد شد، ابتدا ایستاد و بر ما سلام کرد و ما به او پاسخ گفتیم، سپس
سئوال کرد: کدامیک از شما ماه تابان و چراغ فروزنده در تاریکی ها یعنی محمّد فرستاده خداوند مقتدر و دانا است؟ آیا این
زیباچهره است؟
فرمود: بلی اي برادر عرب، بنشین.
عرض کرد: اي محمّد ؛ به تو ایمان آوردم در حالیکه تو را ندیده بودم، و تو را تصدیق کردم پیش از آنکه ترا ملاقات کنم،
جدیداً مطلبی از شما به من رسیده است.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: چه مطلبی؟ عرض کرد: ما را به شهادت دادن به یکتائی پروردگار و رسالت
خودت خواندي، اجابت کردیم، فرمودي: نماز بخوانیم، زکات مال خود را بپردازیم، روزه بگیریم، حجّ برویم، و
. 227 ح 2 / 145 ح 10 و 26 / -1 المحاسن: 47 ح 107 ، بحار الأنوار: 2
103 ح / بحار الأنوار: 62 »... -2 رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرموده است: حرارت تب از گرماي سوزنده جهنّم است
.«34
ص: 335
در جهاد شرکت کنیم، همه اینها را پذیرفتیم سپس به این مقدار راضی و خشنود نشدي تا اینکه ما را به داشتن ولایت پسر
عمویت علیّ بن ابی طالب علیه السلام و دوستی با او دعوت کردي، آیا این تکلیفی است که خودت آن را بر ما واجب کرده
اي یا امري آسمانی است و خداوند آن را واجب نموده است؟
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
بلکه خداوند آن را بر اهل آسمانها و زمین واجب کرده است.
عرب همینکه کلام رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را شنید عرض کرد: سمعاً و طاعهً، آنچه فرمودي به جان پذیرفتم و آن
حقّ است. پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
یا أخا العرب اُعطی علیّ خمساً واحده منهنّ خیر من الدنیا وما فیها، ألا اُنبّئک بها یا أخا العرب؟
اي برادر عرب ؛ به علی علیه السلام پنج چیز عنایت شده است که یکی از آنها بهتر است از دنیا و آنچه در دنیا می باشد، می
خواهی برایت آنها را بگویم؟
عرض کرد: بلی اي رسول خدا.
فرمود: اي برادر عرب ؛ روز بدر نشسته بودم و جنگ به پایان رسیده بود، جبرئیل فرود آمد و عرض کرد: خداوند تبارك
وتعالی به شما سلام رسانده است و می فرماید:
یا محمّد ؛ آلیت علی نفسی وأقسمت علیّ أنّی اُلهم حبّ علیّ من اُحبّه أنا، فمن أحبّنی ألهمته حبّ علیّ، ومن أبغضته ألهمته
بغض علیّ.
اي محمّد ؛ من عهد کرده ام و قسم یاد نموده ام که هر کس را دوست داشته باشم دوستی علی علیه السلام را به او الهام بخشم
و به دل او بیندازم، پس هر که مرا دوست داشته باشد دوستی علی علیه السلام را به او از طریق الهام عنایت کنم، و هر که را
دشمن باشم دشمنی علی را به دلش بیندازم.
سپس فرمود: اي برادر عرب ؛ عنایت دوّمی را که به علی علیه السلام شده برایت بگویم؟ عرض کرد: بلی اي رسول خدا.
ص: 336
فرمود: بعد از آنکه ساز و برگ عمویم حمزه را فراهم کردم نشسته بودم که جبرئیل فرود آمد و عرض کرد: اي محمّد ؛
خداوند سلام می رساند و فرموده است: من نماز را واجب گردانیدم و آن را نسبت به بعضی از افراد مثل زنانی که مبتلا به
حیض یا نفاس هستند و دیوانگان و کودکان نخواستم، روزه را واجب کردم و آن را از مسافر نخواستم، حجّ را واجب کردم و
از کسی که استطاعت ندارد نخواستم، زکات را واجب کردم و از کسی که مالی ندارد تکلیف را برداشتم.
وفرضت حبّ علیّ بن أبی طالب علی أهل السماوات والأرض فلم اُعط فیه رخصه.
ولی دوستی علیّ بن ابی طالب را به اهل آسمانها و زمین واجب کردم و هیچکس را از آن معاف نکردم، و اجازه ندادم که
کسی نسبت به آن بی تفاوت باشد و تکلیف نداشته باشد.
بعد فرمود: اي برادر عرب ؛ آیا عنایت سوّم پروردگار را برایت بگویم؟ عرض کرد: بلی اي رسول خدا.
فرمود: خداوند تبارك و تعالی که مخلوقاتش را آفرید براي هر نوعی از آنها سرور و بزرگی قرار داد، کرکس در میان
پرندگان سرور آنها است، گاو سرور چهارپایان است، شیر سرور درندگان، روز جمعه سرور روزها، ماه رمضان سرور ماه ها،
اسرافیل سرور فرشتگان، حضرت آدم سرور آدمیان، من سرور تمامی پیغمبران، و علی علیه السلام سرور همه اوصیاء است.
سپس فرمود: عنایت چهارم را به تو خبر دهم؟ عرض کرد: بلی اي مولاي من. فرمود:
حبّ علیّ بن أبی طالب شجره أصلها فی الجنّه وأغصانها فی الدنیا، فمن تعلّق بغصن منها فی الدنیا أدّاه إلی الجنّه، وبغض علیّ
بن أبی طالب شجره أصلها فی النار وأغصانها فی الدنیا، فمن تعلّق بغصن من أغصانها أدخلته النار.
دوستی علیّ بن ابی طالب درختی است که ریشه آن در بهشت و
ص: 337
شاخه هایش در دنیا است، هر کس به شاخه اي از آن شاخه ها که در دنیاست بیاویزد او را به بهشت می کشاند، و دشمنی
علیّ بن ابی طالب علیه السلام درختی است که ریشه آن در آتش و شاخه هایش در دنیا است، هر کس به شاخه اي از آن
بیاویزد او را به آتش وارد خواهد کرد.
سپس فرمود: می خواهی از پنجمین عنایت پروردگار به علی علیه السلام به تو خبر دهم؟ عرض کرد: بلی اي رسول خدا.
فرمود: هنگامی که قیامت فرا رسد براي من منبري در طرف راست عرش قرار دهند، بعد براي ابراهیم علیه السلام منبر دیگري
در موازات و راستاي منبر من در همان طرف راست عرش قرار دهند، سپس تخت بلند و برآمده و درخشنده اي که به تخت
کرامت معروف است بین آن دو منبر گذارند.
من و ابراهیم هر کدام روي منبر خود و پسر عمویم علی بن ابی طالب بر تخت کرامت قرار گیرد، و چه زیبا است بود ن یک
دوست در میان دو یار، که زیباتر از آن چشمی ندیده است.
سپس فرمود: اي اعرابی ؛ علی را دوست بدار، دوستی علی علیه السلام حقّ و ثابت است، خداوند تبارك و تعالی دوست او
رادوست دارد، علی علیه السلام با من در میان یک قصر خواهد بود.
فرمانبردار خدا و رسول او و پسرعمویت علی علیه السلام ،« سمعاً وطاعهً للَّه ولرسوله ولابن عمّک » : در این هنگام عرب گفت
( هستم.( 1
از ابوسعید خدري نقل کرده است که گفت: « کشف الیقین » 128 - علّامه حلّی قدس سره در کتاب / 221
روزي پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در ابطح که زمین ریگزاري است نشسته بودند و نزد آن حضرت عدّه اي
ازاصحاب حضور داشتند، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم براي آنها حدیث می فرمود که ناگهان نظر مبارك او به
گردبادي افتاد که بالا
. 363 ح 608 / 46 ح 83 ، مدینه المعاجز: 2 / -1 الفضائل: 147 ، الروضه: 27 )مخطوط(، بحار الأنوار: 40
ص: 338
می رفت و گرد و غباري برانگیخته بود، و آن کم کم نزدیک می شد تا مقابل پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم قرار
گرفت، شخصی که در میان آن بود به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سلام کرد، سپس عرض کرد:
اي رسول خدا ؛ من فرستاده طایفه اي هستم که به شما پناه آورده ایم، ما را پناه دهید و یک نفر ازطرف خودتان به سوي آن
جمعیّت بفرستید تا از نزدیک اوضاع ما را بررسی کند، زیرا عدّه اي از آنهابه ما ستم کرده اند و از حدّ خود تجاوز نموده اند،
نماینده شما بین ما و آنها به حکم خدا و قرآن داوري و قضاوت نماید و من عهد و پیمان محکم با شما می بندم که او را فردا
سالم برگردانم مگر اینکه حادثه غیر مترقّبه اي از طرف خداوند پیش آید.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به او فرمودند: تو کیستی و از چه طایفه اي هستی؟
عرض کرد: من عرفطه بن شمراخ یکی از طایفه بنی کاخ هستم که آنها جنّیان مؤمن اند، قبلًا به همراه عدّه اي از بستگانم
استراق سمع می کردیم، یعنی پوشیده از دیگران و پنهانی مطالب را گوش فرا می دادیم تا اینکه ما را از آن منع کردند، و شما
را خداوند به پیغمبري برانگیخت، ما به رسالت شما ایمان آوردیم و گفتار شما را تصدیق کرده و آن را پذیرفتیم، عدّه اي با ما
مخالفت کردند و بر همان روش سابق خود پافشاري نمودند، لذا بین ما و آنها اختلاف افتاد و آنها چون از نظر جمعیّت و
نیروبر ما برتري دارند بر آب و همه چراگاهها چیره گشته اند و آنها را در اختیار خود گرفته اند، و با این کار به ما و
چهارپایان ما خسارت زیادي وارد کرده اند، و اکنون از شما تقاضا دارم یک نفر را با من همراه کنید تا بیاید و بین ما و آنها به
حق داوري کند.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به او فرمودند:
نقاب را از چهره ات کنار بزن تا همه ما تو را به آن شکلی که داري ببینیم.
ص: 339
همینکه صورت خود را گشود و به او نگاه کردیم دیدیم پیرمردي است با موي بسیار زیاد، سري بلندو طولانی و دو چشم او
در طول سرش قرار گرفته، حدقه چشمانش کوچک و دندانهائی که در دهان دارد همانند دندان درندگان است، آنگاه رسول
خدا صلی الله علیه وآله وسلم از او عهد و پیمان گرفت که فردا کسی را که با او همراه می کند برگرداند و بعد از آن رو کرد
به ابوبکر و فرمود:
به همراه این برادر ما عرفطه برو و طایفه او را از نزدیک ببین و در کار آنها تأمّل کن و آنگاه بین ایشان به حق قضاوت کن.
عرض کرد: اي رسول خدا ؛ آنها کجا هستند؟
فرمود: جایگاه آنها زیرزمین است.
ابوبکر عرض کرد: چگونه توانایی پائین رفتن در زمین را دارم؟ و چگونه بین آنها حکم کنم درحالیکه با لغت آنها و کلام
آنها آشنا نیستم؟
ابوبکر که به پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم جواب ردّ داد، آن حضرت به عمر بن خطّاب رو کرد و فرمود: تو همراه او
برو. او هم جوابی مثل پاسخ رفیقش داد.
آنگاه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از علی علیه السلام درخواست نمود و فرمود:
یا علیّ سر مع أخینا عرفطه وتشرّف علی قومه وتنظّر إلی ما هم علیه، وتحکم بینهم بالحقّ.
تو همراه عرفطه برو و قوم او را از نزدیک ببین و بعد از بررسی و اندیشه بین آنها داوري کن.
علی علیه السلام فوراً برخاست، شمشیر خود را حمایل کرد و با عرفطه به راه افتاد، ابوسعید خدري و سلمان فارسی هم به دنبال
آنها به راه افتادند و گفتند: ما به همراه آنها رفتیم تا به درّه اي رسیدیم، در وسط آن درّه علی علیه السلام به ما نگاهی کرد و
فرمود:
ص: 340
خداوند به شما جزاي خیر دهد، از اینجا برگردید.
ما همانجا ایستاده بودیم و نگاه می کردیم، دیدیم زمین شگافته گردید و آنها داخل شدند، سپس زمین به شکل اوّل خود
برگشت، ما به حسرت و ندامت فراوان و تأسّف زیادي که به حال علی علیه السلام می خوردیم برگشتیم.
فردا صبح رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نماز را با مردم خواندند و بعد از آن آمدند و بر صفا نشستند، اصحاب هم گرد
آن وجود شریف جمع بودند، روز بالا آمد و چند ساعتی از روز گذشت، چشمان همه انتظاربرگشتن علی علیه السلام را
داشت و او تأخیر کرده بود، عدّه اي از منافقین باهم می گفتند: عرفطه جنّی بر پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نیرنگ زد
و ما را از وجود ابوتراب راحت کرد و دیگر پیغمبر به پسرعمویش بر ما افتخار نمی کند، و از این قبیل صحبت ها می کردند تا
وقت نماز شد، و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نماز ظهر را باجماعت برگزار کرد، و بعد از نماز دوباره به مکان خود
برگشت و بر بالاي صفا نشست، اصحاب به گفتگو بودند تا وقت فضیلت نماز عصر فرا رسید، و نماز را رسول خدا صلی الله
علیه وآله وسلم با آن جمعیّت خواند وبار دیگر به جایگاه خود قرار گرفت، کم کم همه دچار ناامیدي می شدند و خورشید به
غروب خودنزدیک می شد و منافقین شماتت و سرزنش خود را اظهار می کردند و آن قدر در آمدن علی علیه السلام
تأخیرشد که یقین کردند او هلاك شده است.
در همین اثناء ناگهان زمین شکافته شد و جمال دل آراي علی علیه السلام ظاهر گشت در حالیکه از شمشیري که در دست
داشت خون می چکید و عرفطه به همراه او آمده بود.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با دیدن علی علیه السلام از جا برخاست، او را دربرگرفت و پیشانیش را بوسید و فرمود:
چه شد که تا این زمان تأخیر کردي و دیر آمدي؟
عرض کرد: با خلق بسیاري روبرو شدم که آنها بر عرفطه و همدستان او ظلم کرده و آنها را از حق خود محروم نموده بودند،
آن گروه را به سه
ص: 341
چیز دعوت کردم و آنها از قبول آن خودداري کردند.
گفتم: ایمان به خداوند و رسالت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم آورید، قبول نکردند: گفتم: جزیه بپردازید، قبول
نکردند، از آنها خواستم با عرفطه و دوستانش سازش کنند و مقداري از آب و چراگاه را در اختیار آنها بگذارند نپذیرفتند،
شمشیر را کشیدم و با آنهابه جنگ پرداختم و جمعیّت فراوانی از آنها را که حدود هشتاد هزار نفر می شد به قتل رساندم، بقیّه
آنها که چنین دیدند طلب امان و تقاضاي صلح کردند، سپس ایمان آوردند و اختلاف از میان آنها برطرف شد و اخوّت و
برادري در بین ایشان برقرار گردید و تا این ساعت با آنها بودم و به کارهایشان رسیدگی می کردم.
عرفطه عرض کرد: اي رسول خدا ؛ خداوند به شما و علی علیه السلام جزاي خیر دهد، و سپس با خوشحالی برگشت، (و این
( روز مصادف با نوروز فارسی بوده است).( 1
می گوید: از امام صادق جعفر بن محمّد علیهما السلام روایت شده « شرح نهج البلاغه » 129 - ابن ابی الحدید در کتاب / 222
است که فرمود:
علی علیه السلام قبل از رسالت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به همراه آن حضرت نور می دید و صدا را می شنید که
( دیگران از دیدن و شنیدن آن عاجز بودند.( 2
و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به او فرمود:
لولا أنّی خاتم الأنبیاء لکنت شریکاً فی النبوّه، فإن لم تکن نبیّاً فإنّک وصیّ نبیّ ووارثه، بل أنت سیّدالأوصیاء وإمام المتّقین.
اگر این تقدیر نبود که من آخرین پیغمبران باشم تو در نبوّت هم با من شرکت داشتی ولی اکنون اگر پیغمبر نیستی وصیّ
( پیغمبر و وارث او بوده بلکه سرور همه اوصیاء و پیشواي همه پرهیزکاران هستی.( 3
، 89 ح 4 / 168 ح 9 به نقل از آن کتاب، و ج: 18 / 68 باب 90 ، بحار الأنوار: 39 - -1 الیقین فی إمره أمیرالمؤمنین علیه السلام: 70
97 ح 8، فضائل ابن شاذان: 60 . و بین قوسین را در نسخه / 37 ، حلیه الأبرار: 2 - 90 ح 45 به نقل از عیون المعجزات: 39 / و 63
ها نیافتم.
. 91 سطر 9 / 375 ، بحار الأنوار: 40 / -2 شرح نهج البلاغه: 3
.210/ -3 شرح نهج البلاغه: 13
ص: 342
از انس نقل کرده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه « فضائل » 130 - خوارزمی از علماي اهل سنّت در کتاب / 223
وآله وسلم فرموده است:
إذا کان یوم القیامه ینادي علیّ بن أبی طالب علیه السلام بسبعه أسماء: یا صدّیق، یا دالّ، یا عابد، یا هادي، یا مهديّ، یا فتی، یا
( علیّ مر أنت وشیعتک إلی الجنّه بغیر حساب.( 1
هنگامی که قیامت برپا شود علیّ بن ابی طالب علیه السلام را با هفت صفت و اسم ندا کنند: اي درست کردار و راست گفتار،
اي راهنما، اي عبادت پیشه، اي هدایت کننده، اي هدایت شده، اي جوانمرد، اي علی تو و شیعیانت بدون حساب وارد بهشت
شوید.
روایت کرده است که: « تفسیر برهان » 131 - سیّد هاشم بحرانی قدس سره در / 224
2) سئوال کرد. )« وَإنّا لَنَحنُ المُسَبِّحُون × وَإنّا لَنَحْنُ الصافُّون » : ابن مهران از عبداللَّه بن عبّاس از تفسیر این فرمایش پروردگار
ابن عبّاس گفت: در خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بودیم که علیّ بن ابی طالب علیه السلام وارد شد، همینکه
چشم پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به علی علیه السلام افتاد در چهره او تبسّم کرد و فرمود:
مرحباً بمن خلقه اللَّه قبل آدم بأربعین ألف عام.
خوش آمدي اي کسی که خداوند او را چهل هزار سال قبل از آفرینش آدم آفریده است.
عرض کردم: اي رسول خدا ؛ آیا فرزندي قبل از پدر به وجود آمده است؟ فرمود:
بلی، خداي تبارك و تعالی من و علی را پیش از آفرینش آدم به آن مدّتی که ذکر شد آفرید، و آن هم به این شکل بود که:
-1 مائه منقبه: 150 منقبت 83 ، مناقب خوارزمی: 319 ، غایه المرام: 587 ح 88 ، مشارق الأنوار: 68 (با کمی اختلاف) به نقل از
. 83/ کتاب الأربعین، إرشاد القلوب: 2
. -2 سوره صافّات، آیه 165 و 166
ص: 343
نوري آفرید و آن را به دو نیم تقسیم کرد، مرا از نیمی از آن و علی را از نیم دیگر آن قبل از هر چیز آفرید، سپس عالم هستی
را بنا نهاد و موجودات را آفرید، و ظلمت و تاریکی را به نور من و علی علیه السلام برطرف کرد، بعد از آن ما را در دو طرف
راست عرش قرار داد، آنگاه فرشتگان را آفرید، ما تسبیح خدا گفتیم، و آنها تسبیح گفتند، ما تهلیل گفتیم یعنی به یکتائی خدا
گفتیم، آنها تکبیر گفتند، و اینها را از من و علی علیه السلام « اللَّه اکبر » اعتراف کردیم، آنها تهلیل گفتند، ما تکبیر یعنی
آموختند.
وکان ذلک فی علم اللَّه السابق أن لایدخل النار محبّ لی ولعلیّ ولایدخل الجنّه مبغض لی ولعلیّ.
و از ابتدا در علم ازلی پروردگار این بود که دوستان من و علی علیه السلام را به دوزخ نیندازد، و دشمنان من و علی علیه
السلام را به بهشت راه ندهد.
بدانید خداوند تبارك و تعالی فرشتگانی را آفریده است که در دست، آفتابه هاي سیمین و نقره اي دارند که پر از آب حیات
از فردوس برین است.
هر یک از شیعیان علیّ بن ابی طالب علیه السلام پدر و مادري پاکدامن و پرهیزکار و پاکیزه و مؤمن دارد و توفیق الهی شامل
حال ایشان است.
پس زمانی که پدر یکی از آن ها بخواهد با همسر خود همبستر شود فرشته اي از آن فرشتگان که در دست آنها آفتابه اي از
آب بهشت است می آید و در ظرفی که می خواهد از آن آب بیاشامد از این آب بهشتی می ریزد و بر اثر آن ایمان درقلب او
رویش پیدا می کند و شکوفا می گردد همانطور که زراعت از زمین می روید و رشد می کند.
و آنان از طرف پروردگارشان و پیغمبرش، و وصیّ پیغمبر و دخترم زهرا علیها السلام و امام حسن و امام حسین و سایر امامان
پاك علیهم السلام از فرزندان امام حسین علیه السلام دلیل و برهان روشن دارند.
ابن عبّاس عرض کرد: اي رسول خدا ؛ مقصودت از امامان چه کسانی هستند؟ فرمود:
أحد عشر منّی وأبوهم علیّ بن أبی طالب علیه السلام.
ص: 344
آنها یازده نفر از فرزندان من هستند که پدر آنها علیّ بن ابی طالب است.
سپس فرمود: الحمدللَّه الّذي جعل محبّه علیّ علیه السلام والإیمان سببین یعنی سبباً لدخول الجنّه وسبباً للفوز من النار.
سپاس و ستایش سزاوار خداوندي است که دوستی علی علیه السلام و ایمان را دو سبب و دست آویز قرار داد ؛ سببی براي
( داخل شدن در بهشت و سببی براي نجات یافتن از آتش.( 1
از امام صادق علیه السلام و آن حضرت از پدرش امام باقر علیه السلام روایت کرده « قرب الإسناد » 132 - در کتاب / 225
است که فرمود:
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم علی علیه السلام را به یکی از جنگها فرستاد سپس کاري برایش پیش آمد کرد که لازم
بود به او مراجعه کند، مقداد ؛ را به سوي او روانه کرد و فرمود:
مبادا از پشت سر یا از طرف راست و چپ او را صدا بزنی، مقداري از او عبور کن سپس برگرد و روبروي او که قرار گرفتی
( بگو: رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم چنین و چنان فرموده است.( 2
مؤلّف رحمه الله گوید: از این روایت استفاده می شود - بعد از اعتقاد به اینکه فرقی بین دوران حیات و بعد ازوفات ایشان
نیست - سلام کردن بر آنها از هر جهت و ناحیه مگر از جهت مقابل زشت است وکراهت دارد، مگر در مواردي که منصوص
است و روایتی از خود آنها رسیده است.
133 - شیخ صدوق قدس سره از امام صادق علیه افضل الصلاه والسلام و آن حضرت از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل / 226
کرده است که فرمود:
أنا علم اللَّه، وأنا قلب اللَّه الواعی، ولسان اللَّه الناطق، وعین اللَّه
29 ح 25 به نقل از تأویل الآیات: / 88 ح 4، و 35 / 11 ح 3، بحار الأنوار: 24 / 39 ذیل ح 3، حلیه الأبرار: 2 / -1 تفسیر برهان: 4
.298/ 345 ح 18 به نقل از ارشاد القلوب: 2 / 501/2 ح 20 ، و ج: 26
. 223 ح 3، و 325 ح 2 / -2 قرب الإسناد: 123 ، بحار الأنوار: 76
ص: 345
( الناظره، وأنا جنب اللَّه وأنا ید اللَّه.( 1
من مظهر و نمایش دهنده علم خداوندم، و قلب خدا هستم که اسرار و علوم خود را در آن نگهداشته است، لسان گویاي
پروردگار و چشم بیناي او هستم، و من جنب اللّهم یعنی جانب او هستم که تمام خلق امر شده اند به آن جانب توجّه کنند،
وقرب خداوند جز با تقرّب به من براي کسی حاصل نشود، و من دست تواناي حق تعالی می باشم.
مؤلّف رحمه الله گوید: نسبت هائی که در حدیث ذکر شده جنبه تشریفات و احترامات دارد و گرنه ذات مقدّس پروردگار
منزّه از اعضاء و اجزاء است.
از ابو هریره نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم « مائه منقبه » 134 - ابن شاذان رحمه الله در کتاب / 227
فرمود:
خداوند تبارك و تعالی در آسمان چهارم صد هزار فرشته و در آسمان پنجم سیصد هزار، و در آسمان هفتم فرشته اي را
آفرید که سرش زیر عرش الهی و پاهایش زیر زمین است، و نیز فرشتگانی را آفرید که عدد آنها از دو طایفه بزرگ عربِ آن
روز بنام ربیعه و مضر بیشتر است.
لیس لهم طعام ولا شراب إلّا الصلاه علی أمیرالمؤمنین علیّ بن أبی طالب علیه السلام ومحبّیه، والإستغفار لشیعته المذنبین
وموالیه.
خوراك آنها و نوشیدنی ایشان چیزي جز صلوات فرستادن بر امیرالمؤمنین علیه السلام و دوستانش و استغفار کردن براي
( شیعیان گنهکار و موالیانش نیست.( 2
135 - ابن شاذان رحمه الله از حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام و آن حضرت از پدرانش علیهم السلام نقل کرده / 228
است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
هنگامی که خداوند تبارك و تعالی بهشت عَدَن را آفرید به او دستور داد
. 198 ح 25 / -1 التوحید: 164 ح 1 و در ذیل آن شرحی براي حدیث ذکر شده است، بحار الأنوار: 24
. 349 ح 22 ، غایه المرام: 19 ح 21 / -2 مائه منقبه: 163 منقبت 88 ، بحار الأنوار: 26
ص: 346
خودت را زینت بده و آراسته کن، او هم خود راآراسته کرد و آنگاه ناز کرد و نخوت و تکبّر بخود کرد.
خداوند رحمان به او فرمود: آرام بگیر، به عزّت و جلالم قسم ترا براي مؤمنین آفریده ام، پس خوشا بحال تو و آنهائی که در
تو ساکن گردند.
سپس فرمود: یا علیّ ؛ ما خلقت عدن إلّا لک ولشیعتک.
( اي علی ؛ بهشت عدن را خداوند جز براي تو و شیعیانت نیافریده است.( 1
از ابن عبّاس نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: « مناقب » 136 - خوارزمی در کتاب / 229
من صافح علیّاً فکأنّما صافحنی، ومن صافحنی فکأنّما صافح أرکان العرش، ومن عانقه فکأنّما عانقنی، ومن عانقنی فکأنّما عانق
( الأنبیاء کلّهم، ومن صافح محبّاً لعلیّ غفر اللَّه له الذنوب وأدخله الجنّه بغیر حساب.( 2
هر کس با علی علیه السلام مصافحه کند یعنی به او دست دهد گویا با من مصافحه کرده و کسی که با من مصافحه کند گویا
با ارکان عرش مصافحه نموده است. و هر کس با علی علیه السلام معانقه کند یعنی او را در بر بگیرد و دست در گردن او
افکند گویا با من معانقه کرده است و کسی که با من معانقه کند گویا همه انبیاء را دربرگرفته است. و کسی که به یکی از
دوستان علی علیه السلام از روي محبّت و لطف دست دهد خداوند گناهان او را بیامرزد، و او را بدون محاسبه وارد بهشت
فرماید.
از سلطان سریر ارتضاء علیّ بن موسی الرضا علیه افضل الصلاه والسلام « امالی » 137 - شیخ صدوق قدس سره در کتاب / 230
و آن حضرت از پدرانش علیهم السلام، از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و او از جبرئیل، از میکائیل، از اسرافیل، ازلوح،
از قلم، هر یک
. -1 مائه منقبه: 165 منقبت 90 ، غایه المرام: 587 ح 90
115 ح 90 ، ارشاد / -2 مناقب خوارزمی: 316 ح 317 ، غایه المرام: 583 ح 47 ، مائه منقبه: 69 منقبت 39 ، بحار الأنوار: 27
.82/ القلوب: 2
ص: 347
به ترتیب از دیگري نقل کرده اند که خداوند تبارك و تعالی فرموده است:
ولایه علیّ بن أبی طالب حصنی، فمن دخل حصنی أمن من ناري.
ولایت علیّ بن ابی طالب علیه السلام حصار و قلعه محکم من است و هر کس که در آن داخل شود از عذاب من ایمن خواهد
( بود.( 1
138 - و نیز در همان کتاب از ابن عبّاس، و او از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده است که خداوند / 231
تبارك و تعالی فرموده است:
( لو اجتمع الناس کلّهم علی ولایه علیّ لما خلقت النار.( 2
اگر مردمان همگی بر ولایت علیّ بن ابی طالب علیه السلام اتّفاق داشتند من هرگز دوزخ را نمی آفریدم.
مؤلّف رحمه الله گوید: از این حدیث شریف فهمیده می شود که عذاب و آتش فقط براي مخالفین یعنی دشمنان امیرالمؤمنین
و ائمّه طاهرین علیهم السلام آفریده شده است، و ما خداوند را بر نعمت ولایتی که به ما ارزانی داشته سپاس می گوئیم و از او
افزایش این نعمت و ثابت بودن در مسیر ولایت را درخواست می کنیم.
از طریق عامّه از ابن عبّاس نقل کرده است که گفت: « فضائل » 139 - ابن شهراشوب رحمه الله در کتاب / 232
به پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم عرض کردم: آیا گذشتن از آتش برگه عبور و گذرنامه لازم دارد؟
فرمود: بلی، سئوال کردم: آن چیست؟
فرمود:
، 135 ح 1، معانی الأخبار: 353 ح 1 / -1 امالی صدوق: 195 ح 9 مجلس 41 ، جامع الأخبار: 115 ، عیون اخبار الرضا علیه السلام: 2
363 مجلس 12 ، الدمعه الساکبه: / 247 ح 3 به نقل از امالی طوسی: 1 / 246 ح 1 به نقل از معانی و ج: 39 / بحار الأنوار: 39
93 ح 83 به نقل از امالی صدوق. / 102/2 ، تأویل الآیات: 1
. 247 ح 4 / -2 امالی صدوق: 523 ح 7 مجلس 94 ، بحار الأنوار: 39
ص: 348
حبّ علیّ بن أبی طالب علیه السلام.
( محبّت و دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام.( 1
می گوید: « بحار الأنوار » 140 - علّامه مجلسی رحمه الله در کتاب شریف / 233
روایت شده است که امیرالمؤمنین علیه السلام در حال نبرد با یکی از مشرکین بود و او در اثناء جنگ از آن حضرت شمشیرش
را تقاضا کرد، علی علیه السلام فوراً آن را مرحمت فرمود.
آن شخص مشرك تعجّب کرد و عرض کرد: اي پسر ابو طالب ؛ در مانند چنین وقتی در بحبوحه جنگ به من شمشیر خود را
می بخشی؟ فرمود:
یا هذا ؛ إنّک مددت ید المسأله إلیّ، ولیس من الکرم أن یردّ السائل.
فلانی، تو دست نیاز و مسألت نزد من دراز کردي، و از کرم و بزرگواري به دور است که انسان درخواست کننده و نیازمندي
رارد کند.
کافر با مشاهده رفتار او و شیندن گفتارش به احترام آن حضرت خود را روي زمین انداخت و گفت:واقعاً این روش اهل دیانت
( و شیوه مردمان دیندار است، سپس دست مبارك او را بوسید و مسلمان گشت.( 2
141 - خوارزمی از انس بن مالک نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: / 234
( حبّ علیّ بن أبی طالب حسنه لاتضرّ معها سیّئه، وبغضه سیّئه لاتنفع معها حسنه.( 3
.202/ 156 ، بحار الأنوار: 39 / -1 مناقب ابن شهراشوب: 2
.69/ 87 ، بحار الأنوار: 41 / -2 مناقب ابن شهراشوب: 2
-3 مناقب خوارزمی: 75 ح 56 ، مصباح الأنوار: 127 (مخطوط)، ینابیع المودّه: 91 . این روایت را ابن شیرویه دیلمی در کتاب
304/ 48 ، بحارالأنوار: 39 / 93 ، ارشاد القلوب: 2 / از معاذ نقل کرده است، و کشف الغمّه: 1 « 227 ح 2725 / فردوس الأخبار: 2 »
ضمن ح 118 ، ینابیع المودّه: 239 وص 252 به نقل از فرودس روایت کرده اند، منتجب الدین در کتاب اربعین: 44 ح 19 ، و
266 ح / ابن شاذان در کتاب فضائل: 100 و روضه: 2 و 3 از ابن عبّاس نقل کرده اند، و مجلسی رحمه الله در بحار الأنوار: 39
40 به نقل از فضائل و روضه روایت کرده است.
ص: 349
محبّت و دوستی علیّ بن ابی طالب کار نیکی است که گناه و بدي با وجود آن ضرري نزند، و دشمنی آن حضرت گناهی
است که با وجود آن نیکی و ثواب نفعی و فایده اي نبخشد.
مؤلّف رحمه الله گوید: در حدیث نهم بیان زمخشري و آنچه مناسب این مقام است گذشت، به آنجا مراجعه کنید.
از جابر بن عبداللَّه انصاري نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه « امالی » 142 - شیخ طوسی رحمه الله در کتاب / 235
وآله وسلم فرمود:
من أحبّ أن یجاور الجلیل فی داره ویأمن حرّ ناره فلیتولّ علیّ بن أبی طالب علیه السلام.
هر که دوست دارد در جوار رحمت خداوند در خانه او یعنی بهشت قرار گیرد، و از آتش دوزخ در امان باشد باید ولایت
( علیّ بن ابی طالب علیه السلام را بپذیرد.( 1
از ابن عبّاس نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم « امالی » 143 - شیخ صدوق رحمه الله در کتاب / 236
فرمود:
( من سرّه أن یجمع اللَّه له الخیر کلّه فلیوال علیّاً بعدي ولیوال أولیاءه ولیعاد أعداءه.( 2
کسی که خشنود می شود خداوند تبارك و تعالی تمام خوبیها را براي او فراهم کند باید ولایت علی علیه السلام و سرپرستی
او را بعداز من قبول کند، دوستان او را دوست داشته باشد و با دشمنان او دشمنی کند.
. 247 ح 6، بشاره المصطفی: 187 / -1 امالی طوسی: 295 ح 27 مجلس 11 ، بحار الأنوار: 39
. 55 ح 9، بشاره المصطفی: 150 و 176 / -2 امالی صدوق: 560 ح 7 مجلس 72 ، بحار الأنوار: 27
ص: 350
از صالح بن میثم تمّار رحمه الله نقل کرده است که گفت: در کتاب میثم « امالی » 144 - شیخ طوسی رحمه الله در کتاب / 237
رضوان اللَّه علیه این حدیث را یافتم که گفته است: شبی در محضر امیرالمؤمنین علیه السلام بودیم، به ما فرمود:
لیس من عبد امتحن اللَّه قلبه بالإیمان إلّا أصبح یجد مودّتنا علی قلبه، ولا أصبح عبد ممّن سخط اللَّه علیه إلّاأصبح یجد بغضنا
علی قلبه.
بنده اي نیست که خداوند قلب او را براي ایمان امتحان کرده باشد مگر اینکه دوستی ما را در قلب خود می یابد و احساس می
کند، و بنده اي نیست که خداوند بر او غضب کرده باشد جز اینکه دشمنی ما را در قلب خود می یابد.
ما به دوستی دوستان خود خشنود و دشمنی دشمنان خود را می دانیم، و دوستان ما به خاطر دوستی ما به رحمت خداوند که
هر روز انتظار آن را دارند خرسند و شادمان می باشند، و دشمنان ما بناي خود را بر پایه هاي سستی در کناره رودي که آب
آن را خورده باشد و زیر آن خالی باشد بنا نهاده اند، و گویا این کناره در آتش جهنّم فرو ریخته شده است.
و گویا درهاي رحمت الهی براي اهل رحمت باز شده است، گوارا باد بر آنها رحمت پروردگار، و بدا به حال اهل آتش
ازجایگاه بدي که دارند.
همانا بنده اي از بندگان خدا نیست که در محبّت ما کوتاهی کند و آن به خاطر خیري باشد که خدا در قلب او قرار داده
است، و هرگز ما را دوست ندارد کسی که با دشمن ما دوستی کند، زیرا در یک دل نمی توان هر دو را جمع کرد،
همانطورکه در قرآن می فرماید:
.(1)« وَما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُل مِنْ قَلْبَیْن فی جَوْفِه »
خداوند دو قلب در درون کسی قرار نداده است که با یکی قومی را و با دیگري دشمنان آنها را دوست بدارد.
و کسی که ما را دوست دارد محبّت خود را به ما خالص می کند، مثل طلائی که خالص شده و هیچگونه آلودگی و ناخالصی
در آن نیست.
ما قومی بخشنده و بزرگوار هستیم و فرزندان ما اولاد پیامبران هستند،
. -1 سوره احزاب، آیه 4
ص: 351
من وصی اوصیاء الهی هستم که امور آنها به من واگذار شده است، و من حزب خدا و رسول هستم، و آن گروه طغیانگر و
ستم پیشه حزب شیطان اند.
إنّ اللَّه » فمن أحبّ أن یعلم حاله فی حبّنا فلیمتحن قلبه، فإن وجد فیه حبّ من ألّب علینا فلیعلم أنّ اللَّه عدوّه وجبرئیل ومیکائیل و
.(1)« عدوّ للکافرین
و هر کس می خواهد حال خود را در محبّت ما بداند باید قلبش را آزمایش کند، اگر در آن دوستی کسانی که بر علیه ما
خداوند دشمن کافران » مردم را دور خود جمع کرده اند باشد، باید بداند که خدا و جبرئیل و میکائیل دشمن او هستند و
(2).» است
از طریق عامّه از ابوذر رحمه الله نقل کرده است که گفت: پیغمبراکرم « مائه منقبه » 145 - ابن شاذان رحمه الله در کتاب / 238
صلی الله علیه وآله وسلم نگاهی به امیرالمؤمنین علیه السلام کرد و با اشاره به او فرمود:
هذا خیر الأوّلین من أهل السماوات والأرضین، هذا سیّد الصادقین، هذا سیّد الوصیّین وإمام المتّقین وقائدالغرّ المحجّلین.
این شخص در میان پیشینیان و آیندگان و در میان اهل آسمانها و زمین از همگان بهتر و برتر است، سرور راستگویان است،
سرور اوصیاء و پیشواي پرهیزکاران و رهبر روسفیدان است.
هنگامی که قیامت برپا گردد، علی علیه السلام در حالیکه بر شتري از شترهاي بهشتی سوار است وارد گردد و صحراي قیامت
را بانور خود روشن گرداند، بر روي سر مبارکش تاجی است که با زبرجد و یاقوت آراسته شده است.
فرشتگان با مشاهده او گویند: این یکی از فرشتگان مقرّب است،
. -1 سوره بقره، آیه 98
317 ح 23 به نقل از تأویل الآیات: / 83 ح 24 به نقل از امالی، و ج: 24 / -2 امالی طوسی: 148 ح 56 مجلس 5، بحار الأنوار: 27
. 290 ح 1، بشاره المصطفی: 87 / 385 ، تفسیر برهان: 3 / 446/2 ح 1، کشف الغمّه: 1
ص: 352
پیامبران می گویند: این یکی از پیغمبران مرسل است، ازدرون عرش ندائی برمی خیزد که:
هذا الصدّیق الأکبر هذا وصیّ حبیب اللَّه، هذا علیّ بن أبی طالب.
این راستگوي برتر است، این وصیّ دوست خدا یعنی محمّد است، این علیّ بن ابی طالب است.
پس روي جهنّم قرار می گیرد و دوستانش را از آن خارج، و دشمنان خود را در آن وارد می کند، بعد کنار درهاي بهشت می
( آید و آنهائی را که ولایت او را پذیرفته اند بدون محاسبه داخل بهشت می نماید.( 1
از امام باقر علیه السلام و آن حضرت از پدرانش علیهم السلام نقل می « امالی » 146 - شیخ صدوق رحمه الله در کتاب / 239
کند که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است:
من سرّه أن یجوز علی الصراط کالریح العاصف، ویلج الجنّه بغیر حساب فلیتولّ ولیّی وصاحبی وخلیفتی علی أهلی واُمّتی علیّ
بن أبی طالب علیه السلام ومن سرّه أن یلج النار فلیترك ولایته.
( فوعزّه ربّی وجلاله أنّه لباب اللَّه الذّي لایؤتی إلّا منه، وأنّه الصراط المستقیم، وأنّه الّذي یسأل اللَّه عن ولایته یوم القیامه.( 2
کسی که خشنود می شود از روي صراط مثل بادي شدید عبور کند و بدون حساب وارد بهشت گردد باید ولایت ولی و یاور
وجانشین من بر همه اهل و امّتم یعنی علیّ بن ابی طالب را بپذیرد، و هر که دوست دارد به جهنّم وارد شود ولایت او را ترك
کند و ارتباطش را با او قطع کند.
به عزّت و جلالم قسم او درِ رحمت الهی است که باید از آن وارد شد، و غیر آن آدمی را به مقصد نمی رساند، و او راه
راست هدایت است، و او کسی است که فرداي قیامت از ولایتش خداوند پرسش می کند.
از ابن عبّاس نقل می کند که « مائه منقبه » 147 - ابن شاذان رحمه الله در کتاب / 240
. 315 ح 13 / -1 مائه منقبه: 88 منقبت 55 ، بحار الأنوار: 27
. 97 ح 16 / -2 امالی صدوق: 363 ح 4 مجلس 48 ، بحار الأنوار: 38
ص: 353
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به علی علیه السلام فرمود:
اي علی ؛ جبرئیل درباره تو خبري برایم آورده که چشمم را روشن و قلب مرا شادمان نموده است، او برایم نقل کرد که
خداوند تبارك و تعالی فرموده است: از طرف من به محمّد سلام برسان، و او را خبر بده که:
أنّ علیّاً إمام الهدي ومصباح الدجی والحجّه علی أهل الدنیا، فإنّه الصدّیق الأکبر، والفاروق الأعظم وأنّی آلیت بعزّتی أن لا
اُدخل النار أحداً تولاّه وسلّم له وللأوصیاء من بعده ولا اُدخل الجنّه من ترك ولایته والتسلیم له وللأوصیاء من بعده، حقّ القول
منّی لأملأنّ جهنّم وأطباقها من أعدائه، ولأملأنّ الجنّه من أولیائه وشیعته.
علی علیه السلام پیشواي هدایت، و چراغ فروزنده در تاریکی ها و حجّت الهی بر اهل دنیا است، او راستگوي برتر و بزرگترین
جداکننده حق از باطل است، و من به عزّت خودم قسم یاد کرده ام که هر کس ولایت او را بپذیرد و تسلیم فرمان او و
جانشینان بعد از او باشد او را در آتش دوزخ وارد نکنم، و هر کس ولایت او را رها کند و در مقابل دستورات او و جانشینان
بعد از او سرتسلیم فرود نیاورد او را وارد بهشت نسازم، و این قول حتمی و ثابت من است که جهنّم و همه طبقه هاي آن را از
( دشمنان او، وبهشت و درجات رفیع آن را از دوستان و شیعیان او پر می کنم.( 1
از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده است که فرمود: « مائه منقبه » 148 - ابوالحسن بن شاذان قدس سره در کتاب / 241
واللَّه لقد خلّفنی رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم فی اُمّته، فأنا حجّه اللَّه علیهم بعد نبیّه، وإنّ ولایتی لتلزم أهل السماء کما
تلزم أهل الأرض، وإنّ الملائکه لتتذاکر فضلی وذلک تسبیحها عند اللَّه.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مرا در میان امّتش جانشین خود ساخت، لذا من بعد از او حجّت خدا بر آنها هستم، و
همانا ولایت من بر اهل آسمان واجب گردیده
. 113 ح 88 ، غایه المرام: 45 ح 52 وص 166 ح 53 / -1 مائه منقبه: 57 منقبت 31 ، بحار الأنوار: 27
ص: 354
است همان طور که بر اهل زمین واجب شده است، و فرشتگان ذکر فضائل ما می کنند و این نزد خدا تسبیح آنها به حساب
می آید.
اي مردم ؛ از من پیروي کنید تا شما را به راهی که در آن رشد و کمال شما است راهنمائی کنم، به چپ و راست گرایش پیدا
نکنید که باعث گمراهی شما می شود، من وصیّ پیغمبر شما و جانشین او هستم، پیشواي مؤمنین و فرمانرواي ایشان و اختیار
دار آنها می باشم، من شیعیانم را به بهشت رهبري می کنم و دشمنانم را به سوي آتش می کشانم، من شمشیرانتقام خدا بر
دشمنان اویم، و رحمت الهی بر دوستانش می باشم، من صاحب حوض رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و پرچم او هستم
ومقام شفاعت او را مالکم.
أنا والحسن والحسین وتسعه من ولد الحسین خلفاء اللَّه فی أرضه وحجج اللَّه علی بریّته.
( من و حسن و حسین و نه نفر از فرزندان او جانشینان خدا بر روي زمین و حجّت هاي الهی بر آفریدگان او هستیم.( 1
149 - و در همان کتاب از طریق عامّه از سلمان رضوان اللَّه علیه و ابن عبّاس نقل کرده است که گفتند: رسول خدا / 242
صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
به پروردگارم نزدیک شدم بحدّي که فاصله من با او به اندازه فاصله دو کمان یا کمتر از آن بود و با من گفتگو کرد، و
درآنجا دو کوه عقیق بود.
فرمود: یا أحمد، إنّی خلقتک وعلیّاً من نوري، وخلقت هذین الجبلین من نور وجه علیّ بن أبی طالب علیه السلام، فوعزّتی
وجلالی لقد خلقتهما علامه بین خلقی، یعرف بها المؤمنون، ولقد أقسمت علی نفسی أن اُحرّم علی جسم لابسه النار إذا تولّی
علیّ بن أبی طالب علیه السلام.
اي احمد ؛ من تو و علی را از نور خودم خلق کردم و این دو کوه را از نور جمال علیّ بن ابی طالب علیه السلام آفریدم، به
عزّت و جلال م قسم این دو را
. -1 مائه منقبه: 59 منقبت 32 ، غایه المرام: 18 ح 14 ، و ص 45 ح 53
ص: 355
آفریدم تا علامتی باشند در میان بندگانم و با آن مؤمنان شناخته شوند، و قسم یاد کرده ام بر خودم هر بدنی که آن را بپوشد
( آتش را بر او حرام سازم به شرط اینکه ولایت علیّ بن ابی طالب علیه السلام را دارا باشد.( 1
از حسن بن یحیی دهقان نقل کرده است که گفت: « امالی » 150 - شیخ صدوق قدس سره در کتاب / 243
در بغداد نزد قاضی آن شهر که اسمش سماعه بود حضور داشتم، مردي از بزرگان اهل بغداد بر اووارد شد و گفت: خداوند
امر قاضی را اصلاح کند، من در سالهاي گذشته به حجّ مشرّف شده بودم ودر بازگشت عبورم به کوفه افتاد و در مسجد آن
وارد شدم، در آنجا ایستاده بودم که نماز بخوانم ناگهان در مقابلم زنی از عربهاي بادیه نشین با گیسوهاي رها شده در حالیکه
پیراهن بلندي به تن داشت ظاهر گردید، و با صداي بلند می گفت:
اي کسی که در آسمانها مشهور و بر روي زمین معروف، و در آخرت بلند آوازه، و در دنیا نیز مشهورهستی، طغیانگران و ستم
پیشه گان و پادشاهان تلاش کردند که نور تو را خاموش کنند و یادت را متوقّف سازند، امّا خداوند یاد تو و آوازه تو را بالا
برد، و نورت را روشنی و کمال بیشتر مرحمت فرمود گرچه مشرکین آن را نپسندند.
به او گفتم: اي کنیز خدا ؛ چه کسی را با این اوصاف توصیف کردي؟
گفت: مقصودم امیرالمؤمنین علیه السلام است.
به او گفتم: کدام امیرالمؤمنین را در نظر داري؟
علیّ بن ابی طالب علیه السلام همان کسی که ،« علیّ بن أبی طالب علیه السلام الّذي لایجوز التوحید إلّا به وبولایته » : گفت
توحید بدون اعتراف به او و ولایت او محقّق نمی شود و کامل نمی گردد.
. -1 مائه منقبه: 168 منقبت 93 ، غایه المرام: 7 ح 13
ص: 356
( راوي می گوید: بعد از این گفتگو به طرف او برگشتم تا نگاهی کنم، کسی را ندیدم.( 1
از ابن عبّاس نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم « کنز الفوائد » 151 - کراجکی قدس سره در کتاب / 244
فرمود:
هنگامی که قیامت فرا رسد خداوند به مالک که فرشته موکّل بر دوزخ است دستور دهد تا آتش جهنّم هاي هفتگانه را شعله
ور گرداند، و به رضوان که دربان بهشت است فرمان دهد که بهشتهاي هشتگانه را زینت دهد و آراسته کند، و به میکائیل
فرماید: صراط را بر روي جهنّم بکشد، و به جبرئیل گوید: میزان عدالت را در زیر عرش برقرار کند، و به حضرت محمّد صلی
الله علیه وآله وسلم می فرماید: امّت خود را براي حساب آماده کن و آنها را نزدیک گردان.
سپس خداوند تبارك و تعالی دستور دهد که بر صراط هفت پل بنا کنند که طول هر پل هفده هزار فرسخ باشد، و بر هریک
از آنها هفتاد هزار فرشته بایستند.
یسألون هذه الاُمّه نساءهم ورجالهم علی القنطره الاُولی عن ولایه أمیرالمؤمنین وحبّ أهل بیت محمّد علیهم السلام فمن أتی به
جاز القنطره الاُولی کالبرق الخاطف، ومن لایحبّ أهل بیته سقط علی اُمّ رأسه فی قعر جهنّم، ولوکان معه من أعمال البرّ عمل
سبعین صدّیقاً.
آن فرشتگانی که در پل صراط مستقرّند از زن و مرد این امّت از ولایت علیّ ابن ابی طالب علیه السلام و دوستی اهل بیت
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم سئوال کنند، هر کس بتواند به آنها جواب مثبت دهد مثل برقی شتابان عبور کند، و کسی
که از دوستی اهل بیت علیهم السلام بی بهره باشد با سر در ته جهنّم سرنگون گردد، گرچه به اندازه هفتاد صدّیق کارهاي
( خوب انجام داده باشد.( 2
. 163 ح 2، روضه الواعظین: 120 / -1 امالی صدوق: 493 ح 13 مجلس 63 ، بحار الأنوار: 39
17 ح 6 به نقل از مناقب ابن / 110 ح 82 ، تفسیر برهان: 4 / 331 ح 12 و 27 / 494 ح 4، بحار الأنوار: 7 / -2 تأویل الآیات: 2
.152/ شهراشوب: 2
ص: 357
152 - محمّد بن علیّ حکیم ترمذي که از علماي بزرگ اهل سنّت است از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل / 245
کرده است که فرمود:
ما رآنی فی هذه الدنیا علی الحقیقه الّتی خلقنی اللَّه علیها غیر علیّ بن أبی طالب علیه السلام.
هیچکس در این عالم مرا به آن حقیقتی که خدایم آفریده جز علیّ بن ابی طالب علیه السلام ندیده است.
،« منتخب البصائر » و حسن بن سلیمان رحمه الله در کتاب ،« تأویل الآیات » 153 - شرف الدین نجفی رحمه الله در کتاب / 246
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل کرده اند که آن حضرت فرمود: « مشارق الأنوار » و برسی رحمه الله در کتاب
( یا علیّ ما عرف اللَّه إلّا أنا وأنت، وما عرفنی إلّا اللَّه وأنت، وما عرفک إلّا اللَّه وأنا.( 1
اي علی ؛ خداوند یکتا را جز من و تو کسی نشناخته است، و مرا جز خدا و تو کسی نشناخته است، و تو را غیر از خدا و من
کسی نشناخته است.
مؤلّف رحمه الله گوید: این حدیث می تواند تفسیر و تأویل حدیث قبلی باشد.
154 - محمّد بن العبّاس از جابر بن عبداللَّه انصاري نقل کرده است که گفت: در محضر پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله / 247
وسلم نشسته بودم که ناگاه علیّ بن ابی طالب علیه السلام وارد شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم او را نزدیک خود
نشانید و با جامه اي که پوشیده بود به چهره مبارك او کشید و فرمود:
اي ابوالحسن ؛ تو را به بشارتی که جبرئیل به من خبر داده بشارت و مژده دهم؟ عرض کرد: بلی یا رسول اللَّه. فرمود:
یخرج منها نهران، لو أنّ بهما « تسنیم » إنّ فی الجنّه عیناً یقال لها
. 439 ح 663 / 221 ح 15 ، مختصر البصائر: 125 ، مشارق الأنوار: 112 ، محتضر: 165 ، مدینه المعاجز: 2 / -1 تأویل الآیات: 1
ص: 358
سفن الدنیا لجرت، [ وعلی شاطئ التسنیم أشجار] قضبانها من اللؤلو والمرجان الرطب، وحشیشها من الزعفران علی حافتیها
کراسیّ من نور علیها اُناس جلوس، مکتوب علی جباههم بالنور: [هولاء المؤمنون] هؤلاء محبّوا علیّ بن أبی طالب علیه السلام.
نامیده می شود و از آن دو نهر خارج می گردد، آن قدر وسیع است که اگر همه « تسنیم » همانا در بهشت چشمه اي است که
و ساحل آن درختهائی است که شاخه هایش از « تسنیم » کشتی هاي دنیا در آن قرار گیرند می توانند حرکت کنند و در کناره
مروارید و مرجان تازه، و برگهایش از زعفران است، و در کنار درختان آن تختهائی از نور است و بر آن مردمانی نشسته اند
( که بر پیشانی آنها با نور نوشته شده است: اینها دوستان علیّ بن ابی طالب می باشند.( 1
پس در آن » (2)« فَیَوْمَئذٍ لایُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِه إنْسٌ وَلا جانّ » 155 - عیّاشی رحمه الله در کتاب تفسیرش در ذیل آیه شریفه / 248
گفته است: ،« روز از گناه آدمیان و پریان پرسش نشود
هر کس ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام را بپذیرد و از دشمنان او اظهار بیزاري کند، و حلال او را حلال وحرامش را حرام
بداند، و با این وصف گناهانی را مرتکب شده و از آنها توبه نکرده باشد، در عالم برزخ گرفتار عذاب می شود و در قیامت
( هنگامی که از قبر خود خارج می شود گناهی بر او نمانده است تا از آن سئوال شود.( 3
از شریح قاضی نقل کرده است که گفت: « سفینه البحار » 156 - شیخ عبّاس قمی قدس سره در کتاب / 249
از طرف عمر بن خطّاب منصب قضاوت داشتم، روزي شخصی نزد
. 440 ح 10 ، غایه المرام: 586 ح 78 / -1 مائه منقبه: 55 منقبت 29 ، تفسیر برهان: 4
. -2 سوره الرحمن، آیه 39
. 268 ح 1 / 246 ح 77 ، تفسیر برهان: 4 / 345 ، بحار الأنوار: 6 / -3 تفسیر قمی: 2
ص: 359
من آمد و گفت: اي ابا امیّه ؛ مردي دو زن را که یکی آزاد و دیگري کنیز بود نزد من امانت گذاشته بود، و من آن دو را در
اطاقی جاي داده بودم، امروز یک پسر و یک دختر به دنیا آورده اند، و هر کدام از آن دو زن ادعّا می کند پسربچّه مال من
است و دختر را براي خود انکار می کند، تو بین این دو قضاوت کن.
می گوید: من نتوانستم قضاوت کنم و حلّ این مشکل را ندانستم، لذا نزد عمر آمدم و قصّه را به اوگفتم. عمر گفت: تو
چگونه قضاوت کردي؟ گفتم: اگر آن را می دانستم نزد تو نمی آمدم، عمر تمام اصحاب پیغمبر را که حاضر بودند جمع
کرد، و من براي آنها قصّه را گفتم، آنها هم اظهار عجز وناتوانی کردند و حلّ آن را به من و او حواله می کردند. عمر گفت:
ولی من می دانم چاره این کار نزد کیست؟
گفتند: گویا علیّ بن ابی طالب علیه السلام را در نظر داري؟ گفت: بلی، چگونه می توان او را پیدا کرد؟ گفتند: کسی را به
سوي او بفرست تا بیاید.
گفت: نه، او نسب و رفعت و جلالت هاشمی دارد، باقیمانده ها و آثار علم و دانش و ذخیره هاي علمی نزد او است، باید به
خدمت او رسید، همه برخیزید و با من به سوي او آئید.
به طرف امیرالمؤمنین علیه السلام روانه شدیم تا او را در باغی یافتیم که با بیل خود مشغول کندن زمین بود، واین آیه را
تلاوت می فرمود:
.(1)« أیَحْسَبُ الإنْسانُ أنْ یُتْرَكَ سُدي »
آیا آدمی می پندارد او را مهمل و بیهوده آفریده اند و غرضی در خلقت او منظور نشده است؟
این آیه را می خواند و گریه می کرد، مدّتی صبر کردند تا آرام گرفت، آنگاه از او رخصت طلبیدند واجازه خواستند.
. -1 سوره قیامه، آیه 36
ص: 360
آن حضرت نزد آنها آمد و پیراهنی پوشیده بود که آستین هاي آن را نصف کرده بود، عمر را مخاطب ساخت و فرمود:
اي امیر مؤمنان (تو که خود را امیر و فرمانرواي مؤمنان می دانی !!) چه باعث شده اینجا آمده اي؟
عرض کرد: کاري پیش آمده و آنگاه به من دستور داد قضیّه را براي آن حضرت نقل کنم. من جریان را عرض کردم.
فرمود: تو چگونه درباره این مسأله حکم کردي؟
گفتم: حکم آن را ندانستم و چیزي به نظرم نرسید. وقتی چنین گفت علی علیه السلام از زمین چیزي را برداشت و فرمود:
الحکم فیها أهون من هذا.
حکم کردن درباره این مسأله از برداشتن این چیز آسان تر و راحت تر است.
بعد دستور داد آن دو زن را حاضر کردند، ظرفی را به یکی از آن دو زن داد و فرمود: در آن از شیر خود بدوش، وقتی شیرش
را در آن دوشید آن را وزن کرد و سپس ظرف را به زن دوّم داد و فرمود:
حالا تو شیرت را در آن بدوش، و بعد از آن دوباره آن را وزن کرد. آنگاه به زنی که شیرش سبک تر بود فرمود: دخترت
رابگیر، و به آن دیگري که شیرش سنگین تر بود فرمود: پسرت را بردار.
سپس به عمر رو کرده و فرمود:
أما علمت أنّ اللَّه تعالی حطّ المرأه عن الرجل، فجعل عقلها ومیراثها دون عقله ومیراثه، وکذلک لبنها دون لبنه.
مگر نمی دانی که خداوند مرتبه زن را پائین تر از مرد آورده، عقل و میراث او را کمتر و شیر او را سبکتر از شیر مرد قرار داده
است؟
عمر گفت: اي اباالحسن ؛ حق تعالی تو را اراده فرمود که حاکم بر مردم باشی، ولی ملّت آن را نپذیرفتند.
علی علیه السلام فرمود:
اي ابا حفص ؛ ساکت باش. و سپس این آیه را تلاوت فرمود:
ص: 361
( 1)، روز فصل که در آن فصل خصومتها می شود یعنی روز قیامت وعده گاه خلائق است.( 2 )« إنَّ یَوْمَ الفَصْل کانَ میقاتاً »
از ابوهریره نقل کرده است که گفت: شخصی خدمت رسول خدا صلی « امالی » 157 - شیخ صدوق رحمه الله در کتاب / 250
الله علیه وآله وسلم شرفیاب شد و عرض کرد: اي رسول خدا ؛ فلانی با یک سفر دریائی و با یک سرمایه کمی به چین رفت و
خیلی زود برگشت در حالی که سود بسیار زیادي نصیب او گردید بطوري که خویشان و نزدیکان و دوستانش به او حسد
ورزیدند.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
ثروت دنیا هرچه زیادتر گردد براي صاحبش جز گرفتاري ببار نمی آورد، به دارندگان مال و ثروت غبطه نخورید مگر آنهائی
که ثروت خود را در راه خدا بذل و بخشش می کنند.
آیا به شما خبر ندهم از کسی که سرمایه اش خیلی کمتر از سرمایه رفیق شما، و برگشت او خیلی سریعتر، و بهره اي که برده
بسیار زیادتر بوده است، و آنچه خدا براي او از خوبی ها فراهم کرده در خزانه هاي عرش الهی نگهداري می شود؟
عرض کردند: اي رسول خدا ؛ او را به ما معرّفی کن.
فرمود: به این شخصی که می آید نگاه کنید.
وقتی نگاه کردیم دیدیم مردي از انصار است، لباسهاي کهنه به تن داشت و قیافه اش خیلی جلب توجّه نمی کرد.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:
إنّ هذا لقد صعد له فی هذا الیوم إلی العلوّ من الخیرات والطاعات ما لو قسّم علی جمیع أهل السماوات والأرض لکان نصیب
أقلّهم منه غفران ذنوبه ووجوب الجنّه له.
. -1 سوره نبأ، آیه 17
.435/ -2 سفینه البحار: 2
ص: 362
این بنده خدا خوبیها و طاعت هائی که امروز از او بالا رفته اگر بر اهل آسمان و زمین تقسیم شود کمترین بهره هر یک از آنها
اینستکه گناهانش آمرزیده شود و داخل بهشت گردد.
اصحاب تعجّب نمودند و عرض کردند: اي رسول خدا ؛ او چه کاري کرده است؟
فرمود: از خودش سئوال کنید کاري را که امروز انجام داده خواهد گفت.
آنگاه همگی به او روي آوردند و گفتند: اي بنده خدا ؛ گوارایت باد آنچه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم براي تو
بشارت داده است، امروز چه عملی انجام داده اي که براي تو آن مقدار ثواب و پاداش نوشته اند؟
گفت: فکر نمی کنم کاري کرده باشم جز اینکه از خانه ام به قصد کاري خارج شدم، و چون مقداري تأخیر کردم احتمال
دادم که وقت آن دیر شده باشد، و به مقصد نرسم، با خود گفتم: حالا که چنین شده خوب است به جاي آن بروم به چهره
دلربا و جمال نورانی علیّ بن ابی طالب علیه السلام نگاهی کنم، زیرا از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیده ام که
فرمود:
النظر إلی وجه علیّ عباده. نگاه کردن به چهره علی علیه السلام عبادت است.
در این هنگام رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: أي واللَّه عباده، وأيّ عباده.
بلی، بخدا قسم عبادت است و چه عبادت با ارزشی.
تو اي بنده خدا از خانه بیرون آمدي تا دیناري چند براي مخارج عائله ات بدست آوري، و آن از دستت رفت، با خود گفتی:
بجاي آن بروم به چهره علی علیه السلام نگاه کنم، تو این کار را کردي در حالیکه او را دوست داري و به فضائلش معتقدي، و
این براي تو بهتر است از آنکه به اندازه یک دنیا پر از طلاي سرخ می داشتی و آن را در راه خدا انفاق می کردي، و بدان به
عدد هر نفسی که در مسیر راهت کشیده اي درباره هزار نفر می توانی شفاعت کنی و خدا به شفاعت تو آنها را از آتش دوزخ
( نجات دهد.( 1
. 866 ح 5 / 197 ح 5، بشاره المصطفی: 57 ، تأویل الآیات: 2 / -1 امالی صدوق: 443 ح 1 مجلس 58 ، بحار الأنوار: 38
ص: 363
مؤلّف رحمه الله گوید: بعضی از اساتید بزرگوار ما که رحمت خدا بر آنها باد با این روایت فتوا داده اند که نگاه کردن به
ضریح مقدّس آن حضرت مستحبّ است به توضیحی که در ذیل روایت 122 گذشت به آنجا مراجعه کنید.
نقل کرده است: « فضائل » 158 - شیخ فقیه ابوالفضل شاذان بن جبرئیل قمی رحمه الله در کتاب / 251
در خبري وارد شده است که امیرالمؤمنین علیه السلام روزي با حضرت زهرا علیها السلام نشسته بودند و خرما تناول می
نمودند، بین آن دو بزرگوار گفتگوئی جالب و شنیدنی صورت گرفت که آن را ذکر می کنیم:
علی علیه السلام فرمود:
اي فاطمه ؛ همانا پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم مرا بیشتر از تو دوست دارد.
فاطمه علیها السلام فرمود: این عجیب است، چگونه شما را بیشتر دوست دارد در حالیکه من میوه قلب او و شاخه اي از
شاخسار اوهستم، و آن حضرت فرزندي غیر از من ندارد؟!
علی علیه السلام فرمود: اي فاطمه ؛ اگر گفته مرا نمی پذیري و مرا تصدیق نمی کنی به همراه من نزد پدرت رسول خدا صلی
الله علیه وآله وسلم بیابرویم تا از خودش پرسش کنیم.
آن دو بزرگوار به اتّفاق محضر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم رسیدند، صدّیقه کبري علیها السلام شروع به سخن کرد و
عرض کرد: اي رسول خدا ؛ کدامیک از ما دو نفر را بیشتر دوست داري، مرا یا علی را؟
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: أنت أحبّ وعلیّ أعزّ منک.
تو نزد من محبوب تر و علی علیه السلام عزیزتر است.
در این هنگام سرور و مولاي ما علی علیه السلام فرمود: آیا برایت نگفتم: من فرزند فاطمه باتقوا هستم؟
فاطمه علیها السلام فرمود: و من دختر خدیجه کبري هستم.
علی علیه السلام فرمود: من فرزند صفایم.
فاطمه علیها السلام فرمود: من دختر سدره المنتهایم که بالاترین مکان در بهشت است.
ص: 364
علی علیه السلام فرمود: من افتخار عالمیان هستم.
فاطمه علیها السلام فرمود: من دختر کسی هستم که نزد خدا آن قدر تقرّب یافت که فاصله اش با او به قدر فاصله دو کمان یا
کمتراز آن بود.
علی علیه السلام فرمود: من فرزند زنهاي پاکدامن هستم.
فاطمه علیها السلام فرمود: من دختر زنان صالحه و مؤمنه ام.
علی علیه السلام فرمود: خادم و خدمتگزار من جبرئیل است.
فاطمه علیها السلام فرمود: خطبه عقد مرا در آسمان راحیل خوانده است، و فرشتگان گروهی بعد از گروه دیگر به من خدمت
می کنند.
علی علیه السلام فرمود: من در محلّ دور دست و بلندمرتبه اي تولّد یافته ام.
فاطمه علیها السلام فرمود: و من در رفیع اعلی تزویج شدم و عقدم در آسمان واقع شد.
علی علیه السلام فرمود: من لواء حمد را به دوش دارم.
فاطمه علیها السلام فرمود: و من دختر کسی هستم که او را به آسمانها بالا بردند.
علی علیه السلام فرمود: من فرزند آن مرد نیکوکار و درست کردار از میان مؤمنان هستم.
فاطمه علیها السلام فرمود: و من دختر آخرین پیامبر الهی هستم.
علی علیه السلام فرمود: من طبق ظاهر قرآن و فرمان آن شمشیر کشیده و با کافران جنگیده ام.
فاطمه علیها السلام فرمود: و من دارنده علوم باطن قرآن هستم.
علی علیه السلام فرمود: من درختی هستم که از طور سینا خارج شد.
[فاطمه علیها السلام فرمود: من مقصود از آن شجره طیّبه هستم که همواره ثمره و میوه هاي گوارا دهد.
[( علی علیه السلام فرمود: و من گفتگو کننده با آن اژدها هستم.( 1
فاطمه علیها السلام فرمود: و من درختی هستم که ثمره و میوه اش حسن و حسین هستند.
علی علیه السلام فرمود: من مثانی یعنی سوره حمد و قرآن حکیم هستم.
فاطمه علیها السلام فرمود: و من دختر پیغمبر کریم و بزرگوارم.
-1 بین قوسین در مصدر حدیث نبود.
ص: 365
علی علیه السلام فرمود: من نبأ عظیم یعنی آن خبر بزرگ هستم.
فاطمه علیها السلام فرمود: و من دختر پیامبر راستگو و امین ام.
علی علیه السلام فرمود: من ریسمان محکم پروردگارم.
فاطمه علیها السلام فرمود: من دختر کسی هستم که از همه مردمان بهتر و برتر است.
علی علیه السلام فرمود: من شیر شجاع جنگها هستم.
فاطمه علیها السلام فرمود: من کسی هستم که خدا به خاطر او گناه بندگان را بیامرزد.
علی علیه السلام فرمود: من بخشنده آن انگشترم.
فاطمه علیها السلام فرمود: و من دختر سرور عالمیانم.
علی علیه السلام فرمود: من بزرگِ فرزندان هاشم و سرور آنها هستم.
فاطمه علیها السلام فرمود: من دختر محمّدم که خداوند او را از میان بندگانش برگزیده است.
علی علیه السلام فرمود: من آن پیشوائی هستم که خدا از او خشنود است.
فاطمه علیها السلام فرمود: من دختر سرور رسولان و فرستاده شدگان الهی هستم.
علی علیه السلام فرمود: من سرور اوصیاء و جانشینان رسولانم.
فاطمه علیها السلام فرمود: من دختر پیغمبر عربی هستم که از میان اعراب برانگیخته شد.
علی علیه السلام فرمود: من آن دلیر مردي هستم که شجاعان را به هلاکت افکنده ام.
فاطمه علیها السلام فرمود: و من دختر احمد هستم که پیامبر الهی است.
علی علیه السلام فرمود: من قهرمان باورع و پارسایم.
فاطمه علیها السلام فرمود: من دختر کسی هستم که شفاعت می کند و شفاعتش نزد خدا پذیرفته می گردد.
علی علیه السلام فرمود: من تقسیم کننده بهشت و دوزخم.
فاطمه علیها السلام فرمود: من دختر محمّدم که خدا او را به پیغمبري اختیار کرده است.
ص: 366
علی علیه السلام فرمود: من کشنده جنّیان سرکش هستم.
فاطمه علیها السلام فرمود: و من دختر فرستاده آن خداوند حاکم و فرمانرواي عالم هستم.
علی علیه السلام فرمود: من برگزیده خداوند مهربانم.
فاطمه علیها السلام فرمود: و من بهترینِ زنان و برگزیده شده از میان آنان می باشم.
علی علیه السلام فرمود: من گفتگو کننده با اصحاب رقیم هستم.
فاطمه علیها السلام فرمود: من دختر کسی هستم که رحمت الهی بود و براي اهل ایمان فرستاده شد و به آنها بسیار لطف
ومهربانی داشت.
علی علیه السلام فرمود: من کسی هستم که خداوند مرا در قرآن خود نفس محمّد صلی الله علیه وآله وسلم قرار داده است و
.(1)« وَأنْفُسَنا وَأنْفُسَکُم » : فرموده است
،(2)« وَنِساءَنا وَنِساءَکُم وَأبْناءَنا وَأبْناءَکُم » : فاطمه علیها السلام فرمود: و من کسی هستم که درباره اش در ضمن همان آیه فرمود
من هستم. « زنان خودمان » یعنی « نساءنا » مراد از
علی علیه السلام فرمود: من به شیعیانم قرآن آموخته ام.
فاطمه علیها السلام فرمود: و من کسی هستم که خدا دوستانم را از آتش رها می کند.
علی علیه السلام فرمود: من کسی هستم که شیعیانم از دانش من می نویسند.
فاطمه علیها السلام فرمود: و من کسی هستم که از دریاي دانش او با مشت برمی دارند.
علی علیه السلام فرمود: اسم مرا خداوند از اسم خود برگرفته است، او عالی یعنی بلندمرتبه و من علی هستم.
فاطمه علیها السلام فرمود: اسم من نیز از اسم خدا گرفته شده است، او فاطر یعنی آفریننده و من فاطمه ام.
علی علیه السلام فرمود: من مایه حیات و زندگی جان اهل عرفان و معرفتم.
فاطمه علیها السلام فرمود: من راه نجات آنها هستم که به خوبیها و معنویّات مایلند.
علی علیه السلام فرمود: من گنج بی نیازي ام.
. -1 سوره آل عمران، آیه 61
. -2 سوره آل عمران، آیه 61
ص: 367
فاطمه علیها السلام فرمود: من کلمه نیکو و مجموعه خوبی ها هستم.
یعنی سوره هائی که با حا و میم شروع می شود) هستم. ) « حوامیم » علی علیه السلام فرمود: من مراد از
یعنی سوره هائی که با طا و سین شروع می شود) می باشم. ) « طواسین » فاطمه علیها السلام فرمود: من دختر
علی علیه السلام فرمود: توبه آدم را خداوند به خاطر من از او پذیرفت.
فاطمه علیها السلام فرمود: مرا نیز آدم واسطه قرار داد تا خدا توبه اش را قبول کرد.
علی علیه السلام فرمود: من به منزله کشتی نوح هستم، هر کس به او پیوست نجات یافت.
فاطمه علیها السلام فرمود: من هم در این ادّعا با تو شریکم.
علی علیه السلام فرمود: من طوفان آن یعنی ریزش باران شدیدي که باعث غرق شدن و هلاکت آن گردید هستم.
فاطمه علیها السلام فرمود: و من خشم آن هستم که باعث تلاطم دریا و ایجاد جز و مدّ است.
علی علیه السلام فرمود: من آن نسیمی هستم که براي حفظ آن کشتی فرستاده شد.
فاطمه علیها السلام فرمود: من سرچشمه نهرهاي آب، شیر، شراب و عسل در بهشت هستم.
علی علیه السلام فرمود: من طور یعنی جبل سینا هستم که خدا با موسی در آنجا تکلّم فرمود و داراي رفعت و عظمت خاصّی
بوده است.
فاطمه علیها السلام فرمود: و من آن کتاب مسطور هستم که خدا با دست قدرتش در آن نوشته است.
علی علیه السلام فرمود: من آن صفحه گشوده شده ام.
فاطمه علیها السلام فرمود: و من بیت المعمورم که کعبه اهل آسمان است و در اطرافش فرشتگان طواف می کنند.
علی علیه السلام فرمود: من سقف مرفوع یعنی آسمان هستم در عظمت و بلندي مرتبه.
ص: 368
فاطمه علیها السلام فرمود: و من دریاي آتش بار هستم.
علی علیه السلام فرمود: من داراي علم تمام پیغمبرانم.
فاطمه علیها السلام فرمود: من دختر سرور همه رسولانم که از ابتداي آفرینش فرستاده شده اند.
علی علیه السلام فرمود: من آن چاه متروکه و آن قصر محکم بلند ارتفاع هستم.
فاطمه علیها السلام فرمود: شبّر و شبیر یعنی حسن و حسین علیهما السلام از من هستند.
علی علیه السلام فرمود: من بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بهترین مخلوق آفریدگارم.
فاطمه علیها السلام فرمود: من نیکوکار پارسا هستم.
در این هنگام پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به فاطمه علیها السلام فرمود:
با علی ؛ گفتگو مکن، او دلائل محکم و بیان روشن دارد.
فاطمه علیها السلام فرمود: من دختر کسی هستم که قرآن بر او نازل شده است.
علی علیه السلام فرمود: من پر از علم و بري از شرکم.
فاطمه علیها السلام فرمود: من ستاره اي هستم که می درخشد.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: علی علیه السلام صاحب مقام شفاعت در قیامت است.
فاطمه علیها السلام فرمود: و من بزرگ بانوي روز قیامت هستم، سپس به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم عرض کرد: شما
حمایت و پشتیبانی ازپسرعموي خود نکنید، و مرا با او واگذارید.
علی علیه السلام فرمود: من پدر فرزندان محمّد صلی الله علیه وآله وسلم و برگزیده او هستم.
فاطمه علیها السلام فرمود: و من گوشت و خون او هستم.
علی علیه السلام فرمود: من مجموعه صحیفه هاي آسمانی ام.
فاطمه علیها السلام فرمود: و من مجموعه شرافت و بزرگواري ام.
علی علیه السلام فرمود: من ولیّ پروردگارم.
فاطمه علیها السلام فرمود: و من لاغر اندامی نیکو هستم.
علی علیه السلام فرمود: من نور آفرینش و روشنائی آن هستم.
فاطمه علیها السلام فرمود: و من فاطمه زهرایم.
آنگاه پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به فاطمه اش فرمود:
یا فاطمه ؛ قومی وقبّلی رأس ابن عمّک، فهذا جبرئیل ومیکائیل
ص: 369
واسرافیل وعزرائیل مع أربعه آلاف من الملائکه یحامون لعلی علیه السلام وهذا أخی راحیل ودردائیل مع أربعه آلاف من
الملائکه ینظرون بأعینهم.
اي فاطمه ؛ برخیز و سر پسرعمویت علی علیه السلام را ببوس، در اینجا چهار فرشته مقرّب خداوند یعنی جبرئیل و میکائیل
واسرافیل و عزرائیل با چهار هزار فرشته حمایت از علی می نمایند و او را پشتیبانی می کنند، و این برادرم راحیل و دردائیل با
چهار هزار فرشته دیگر براي دیدن این مناظره اجتماع کرده اند.
بعد از فرمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، حضرت زهرا علیها السلام برخاست و سر مبارك امیرالمؤمنین علیّ بن ابی
طالب علیه السلام را در مقابل پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بوسید و گفت:
اي اباالحسن ؛ به حقّ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از پیشگاه پروردگار و از ساحت مقدّس شما و پسر عمویت
عذرخواهی می کنم.
( امام علیه السلام عذر آن حضرت را پذیرفتند و در خاتمه فاطمه علیها السلام دست پدر را بوسید.( 1
تذییل:
مؤلّف رحمه الله در پایان این باب چند فایده و مطلب را ذکر می کند:
از سیّد نعمه اللَّه جزائري نقل کرده است که گفت: « دار السلام » 1 - محدّث نوري رحمه الله در کتاب
یکی از مجتهدین را در خواب دیدم که با قیافه اي آراسته و شکل خوبی از زیارت قبر امام علیه السلام بیرون می آمد، از او
سئوال کردم: کدام عمل تو را به این مرتبه و مقام رسانده است، به من بگو تا من هم به آن مداومت کنم؟
. -1 فضائل ابن شاذان: 80
ص: 370
فرمود: اي شیخ ؛ آن اعمالی را که از ما مشاهده می کردي در اینجا بازارش رونقی ندارد و مشتري برایش نیست و چیزي که
واقعاً به ما سود بخشید و ما را به این مقامی که مشاهده می کنی رسانید محبّت و دوستی صاحب این قبر یعنی امیرالمؤمنین
( صلوات اللَّه علیه است.( 1
2 - شافعی در جواب کسی که از او درباره حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام سئوال کرد گفته است:
چه بگویم درباره مردي که دوستانش مناقب و کمالات او را از روي تقیّه و ترس پنهان کردند، ودشمنانش از روي کینه و
( عداوت پوشیده داشتند، و با این وصف، فضائل او مشرق و مغرب عالم راپر کرده است.( 2
و سیّد تاج الدین عاملی همین معنا را در ضمن شعر آورده است:
لقد کتمت آثار آل محمّد
محبّوهم خوفاً وأعداؤهم بغضاً
فأبرز من بین الفریقین نبذه
بها ملأ اللَّه السماوات والأرضا
آثار آل محمّد علیهم السلام را دوستانش از روي ترس، و دشمنانش به خاطر دشمنی پنهان داشتند.
از بین این دو گروه مقدار کمی از آن ظاهر گردید، و خداوند با همان مقدار کم آسمانها و زمین را پر کرده است.
به فضیلت و برتري امیرالمؤمنین علی علیه السلام اعتراف « الأبطال » فیلسوف بزرگ نصرانی در کتاب « توماس کارلیل » - 3
کرده و می گوید:
امّا نسبت به علی علیه السلام مجال نداریم جز این که او را دوست داشته باشیم و به او عشق ورزیم، همانا او جوانمردي است با
شرافت و بزرگوار که از وجدان پاکش رحمت و عطوفت و نیکی سرازیر می شود، و از قلب تپنده اش دلیري و مردانگی و
نبرد زبانه می کشد، و او از شیر بیشه کارزار
.47/ -1 دار السلام: 2
نقل کرده و آن را به نظم درآورده است. « مشارق الأنوار: 111 » -2 برسی رحمه الله این حدیث را در کتاب
ص: 371
شجاع تر بود امّا شجاعتی که با نرمی و لطف و مهربانی و وقار آمیخته بود، شایسته و سزاوار بود که شجاعان مسیحی در
جنگهاي صلیبی چنین باشند.
او در مسجد کوفه ناجوانمردانه کشته شد، و این کشته شدن را به خاطر عدالتش بجان پذیرفت، و قبل از این که روح ملکوتی
او از پیکر پاکش خارج شود وقتی درباره قاتلش با او گفتگو کردند فرمود:
إن أعش فالأمر إلیّ، وإن متّ فالأمر لکم، فإن آثرتم أن تقتصّوا فضربه بضربه وإن تعفوا أقرب إلی التقوي.
اگر زنده ماندم خودم می دانم با او چه کنم و اختیارش با من است، و اگر از دنیا رفتم اختیار با شما است، و اگر خواستید
قصاص کنید فقط ضربه اي به او بزنید در مقابل ضربه اي که او زده است، و اگر او را ببخشید به تقوي نزدیک تر است.
4 - به خلیل که استاد نحو است گفته شد: چه دلیلی است بر اینکه علی علیه السلام پیشواي همه در تمام زمان ها است؟
(1).« بهترین دلیل، نیازمندي و احتیاج همه به او وبی نیازي او از همه است » ؛ « احتیاج الکلّ إلیه واستغناؤه عن الکلّ » : جواب داد
5 - در بیان معجزه اي که طبق اطّلاعات من کسی آن را در کتابی ذکر
-1 عبقریّه الإمام (نوشته دکتر مهدي محبوبه): 138 ، الامام علیّ بن أبی طالب علیه السلام (نوشته دانشمند عالیقدر آقاي
همدانی): 91 . توضیح: در حدیث بعدي در ضمن خصالی که براي آن حضرت ذکر شده یکی از آنها این است که مردم
همگی به آن حضرت محتاج و نیازمندند و او از همه آنها بی نیاز است، هر کجا مردم دچار ظلمت و تاریکی و مشکلات
علمی می شدند جاي دیگري جز در خانه آن حضرت نبود که مشکل آنها را حلّ کند، همانطور که یهودیها هر گاه براي
پرسش و آزمایش نزد آن حضرت می آمدند امام علیه السلام به آنها از تورات و کتاب آسمانی که نزد آنها بود خبر می داد،
وچه بسیار از آنها که بر اثر آن اسلام آوردند و او باعث مسلمان شدن ایشان گردید. و امّا بی نیازي او از مردم از آنجا
پیداست که هیچگاه درِ خانه کسی نرفت که از او سئوالی کند و بخواهد مشکل خود را حلّ کند، و هرگز حرفی از آنها
مراجعه کنید. « 99 ح 117 / بحار الأنوار: 40 » نیاموخته و استفاده نکرده است. براي اطّلاع بیشتر از این مطلب به
ص: 372
نکرده است، و آن به وجود مبارك آن حضرت برگشت می کند.
شیخ مفید رحمه الله از بعضی از اصحاب نقل کرده است که در شخص شریف آن حضرت هفتاد « اختصاص » در کتاب
خصلت جمع شده بود، و یکی از آنها پوشیده بودن جراحاتی بود که از سر تا به قدم برجسم نازنین او وارد شد، و در حدود
( هزار جراحت بود و آنها را در راه خدا تحمّل کرد.( 1
بعد از ذکر این مطلب می گوئیم: این همه غزوات و جراحات باعث نگردیده است که در بدن شریف او زشتی خلق ایجاد شود
به خلاف بقیّه اصحاب، زیرا بعضی از آنها در اوّلین جنگ نوعی زشتی در پیکرشان ظاهر می شد و بعضی در جنگ دوّم به
این گونه زشتی مبتلا می شدند، ولی آن حضرت صلوات اللَّه علیه با آنکه در تمام جنگها چه آنهائی که پیامبر اکرم صلی الله
علیه وآله وسلم در آن حضور داشتند و چه آنهائی که پیامبر حضور نداشتند شرکت فعّال داشت، و با همه آن جراحاتی که
ذکر شد در عضوي از اعضاء مبارکش تشویه و زشتی پیدا نشد.
6 - ذکر نصیحت و اندرزي که به فرزند رشیدش امام حسن مجتبی صلوات اللَّه علیه در آخر عمر شریفش سفارش فرمود و آن
این گونه نقل کرده است: « کشف الغمّه » را اربلی رحمه الله در کتاب
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود:
بر پدرم علی علیه السلام در هنگامی که بر اثر ضربت شمشیر ابن ملجم (لعنه اللَّه) به خود می پیچید وارد شدم، با مشاهده او
طاقت نیاورده و اندوه خود را ظاهر ساختم، به من فرمود: آیا بی تابی می کنی؟
عرض کردم: چگونه شکیبا باشم و بی تابی نکنم در حالیکه شما را دچار این درد و مصیبت می بینم؟ فرمود:
ألا اُعلّمک خصالًا أربع إن أنت حفظتهنّ نلت بهنّ النجاه، وإن أنت
. 99 ح 117 / -1 الإختصاص: 140 (در ضمن حدیثی طولانی)، بحار الأنوار: 40
ص: 373
ضیّعتهنّ فاتک الداران؟
یا بنیّ ؛ لا غنی أکبر من العقل، ولا فقر مثل الجهل، ولا وحشه أشدّ من العجب، ولا عیش ألذّ من حسن الخلق.
می خواهی چهار خصلت به تو بیاموزم که اگر آنها را رعایت کنی نجات دائمی و سعادت همیشگی نصیب تو گردد، و اگر
آنهارا ضایع کردي و به کار نبستی از سعادت دنیا و آخرت خود را محروم نموده اي؟
اي پسرم ؛ ثروتی برتر و باارزش تر از داشتن عقل و خرد نیست، و فقري مانند جهالت نمی باشد، و وحشتی که باعث بریدن
( ازمردم شود شدیدتر از خودبینی نیست، و هیچ کس مانند آن که خوش اخلاق است از زندگی خود لذّت نمی برد.( 1
7 - بعضی از دوستان که از بزرگان اهل پاکستان است برایم نقل کرد: شخصی این شعر را می خواند وآن را زیاد تکرار می
کرد:
سرمد اگر معامله حشر با علیست
من ضامنم که تا بتوانی گناه کن
شخص بزرگوار و باعظمتی نزد او ظاهر گشت و به او دستور داد که مصرع دوّم را تغییر بده و این گونه بخوان:
سرمد اگر معامله حشر با علیست
شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن
و فوراً ناپدید گردید، و آنگاه فهمیده بود که آن شخص یا خود امیرالمؤمنین صلوات اللَّه علیه است و یاامام منتظر حضرت
مهدي ارواحنا فداه بوده است.
8 - لفظ علی علیه السلام با عدّه اي از اسامی عربی و فارسی از نظر عدد حروف هجائی مطابق است ؛ یعنی مجموع هر یک،
می شود. «110»
است، به خاطر این که اصحاب آن حضرت اصحاب « یمین » از آنها لفظ
. 111 ح 6 / 572 ، بحار الأنوار: 78 / -1 کشف الغمّه: 1
ص: 374
.(1)« فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحابِ الْیَمینِ × وَأَمّا إِنْ کانَ مِنْ أَصْحاب الْیَمین » : یمین هستند که در قرآن از آنها یاد شده است
است به معناي فرد ؛ زیرا او یگانه و بی نظیر است. « طاق » لفظ
است ؛ زیرا آن حضرت، حقیقت ذکر و تسبیح است. « تسبیح می کند » که به معناي « یسبّح » لفظ
به خاطر این که او با حقّ و حقّ با او است، و هر کجا او باشد حقّ گرداگرد او می چرخد. ؛ « حقّ » لفظ
مطابق است ؛ زیرا او نائب وجانشین پیغمبر اکرم صلی « علیّ بن ابی طالب » که کلمه اي فارسی است با لفظ « نائب مناب » کلمه
الله علیه وآله وسلم است.
زیرا او نسبت به دوستان و شیعیانش عطوف و مهربان است. ؛ « عطوف » لفظ
مطابق است. « حبّ علیّ بن ابی طالب » با لفظ « دین الإسلام » کلمه
مطابق است و این اشاره به همان فرقه ناجیه یعنی گروه رستگاران دارد که در حدیث پیغمبر اکرم « شیعه » با لفظ « فرقه » کلمه
صلی الله علیه وآله وسلم وارد شده است، آن حضرت فرموده اند:
( ستفترق امّتی بعدي ثلاث وسبعین فرقه، فرقه ناجیه والباقی فی النار.( 2
. -1 سوره واقعه، آیه 90 و 91
در یکی از احادیث این باب امام باقر علیه السلام .« 2 باب 1 / بحار الأنوار: 28 » -2 براي اطّلاع بیشتر رجوع کنید به کتاب شریف
تفرّقت هذه الاُمّه بعد نبیّها صلی الله علیه وآله وسلم علی ثلاث وسبعین فرقه، اثنتان وسبعون فرقه فی النار، » : چنین فرموده اند
وفرقه فی الجنّه ومن الثلاث وسبعین فرقه ثلاث عشره فرقه تنتحل ولایتنا ومودّتنا، اثنتا عشره فرقه منها فی النار، وفرقه فی الجنّه،
این امّت بعد از پیغمبر خود هفتاد و سه فرقه و گروه شدند که هفتاد و دو گروه از آنها » .« وستّون فرقه من سایر الناس فی النار
اهل آتش خواهند بود، از هفتاد و سه گروه، سیزده گروه هستند که ادّعاي ولایت و محبّت ما اهل بیت را دارند ولی دوازده
گروه از آنها اهل آتش خواهند بود و فقط یک گروه از این سیزده فرقه (که از نظر عقیده و عمل در صراط مستقیم ولایت
هستند و به امامت امامان دوازده گانه که اوّل آنها امیرالمؤمنین علیه السلام و آخر آنها مهدي موعود علیه السلام است که از
13 ح / دیدگان غایب است و به زودي ان شاء اللَّه ظهور خواهد کرد معتقد می باشند اهل بهشت خواهند بود). بحار الأنوار: 28
21
ص: 375
یعنی بعد از من امّت من گروه گروه می شوند، فقط یک گروه از آنها اهل نجات هستند و بقیّه اهل دوزخ و گرفتار آتش
خواهند بود.
که کلمه اي فارسی است از نظر عدد مطابق اند. « جنّت سرا » با لفظ « نجف الأشرف » کلمه
علیّ صراط » : و عجیب تر از اینها حروف مقطّعه اوائل سوره هاي قرآن است که بعد از حذف مکرّرات آن این جمله می شود
(1).« علی علیه السلام راه حق است و ما راهش را می پیمائیم » یعنی ،« حقّ نُمْسِکُه
2) فرمود: )« حافِظُوا عَلَی الصَلَوات وَالصلوه الوُسْطی وَقُومُوا للَّه قانِتین » 9 - امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه
که خداوند فرموده آن ها را حفظ کنید و حرمتش را نگهدارید محمّد صلی الله علیه وآله وسلم و « صلوات » مراد از
یعنی نماز وسط، امیرالمؤمنین علیه « صلاه وسطی » امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام هستند، و مقصود از
السلام است.
براي » ،« وقوموا للَّه قانتین » : بعد از آن خداي تبارك و تعالی فرموده است
-1 حروف مقطّعه که در ابتداي بعضی سوره هاي قرآن است بدون در نظر گرفتن حروف تکراري مجموعاً چهارده حرف به
عدد چهارده معصوم علیهم السلام می باشند. صورتهاي حروف مقطّعه چنین هستند: الم، المص، الر، المر، کهیعص، طه، طسم،
طس، یس، ص، حم، حمعسق، ق، ن. حروف اصلی که از این صورتها ترکیب یافته چهارده تا از حروف الفبا هستند که با
« صراط علیّ حقٌّ نمسکه » : کنار هم قرار دادن آنها این جملات ساخته می شوند که می توان گفت این ازاسرار قرآنی است
علیّ صراط »: یعنی راه علی علیه السلام حقّ است که ما به آن تمسّک جسته ایم، این جمله به این صورت هم خوانده می شود
یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام راه حقّی است که ما به آن چنگ زده ایم.یکی از فضلا و دانشمندان معاصر فرموده « حقٍّ نُمْسکه
است: خداوند تبارك و تعالی صورت هاي بسیار زیادي از ترکیب این حروف در اثبات حقّانیّت امیرالمؤمنین علیه السلام به
سرّ علیّ حقّ کما » ،« علیّ حقّ صراطه نُمسک » ،« علیّ حقّ نُمسک صراطه » : من الهام فرموده است که بعضی از آنها چنین هستند
،« علیّ حقّ صراطه مُسکن » ،« مسکن طه صار حقّ علیّ » ،« علیّ نُمسک صراط حقّه » ،« حقّ علیّ سرّ کما نصّ طه » ،« نصّ طه
.« نُمسک صراط علیّ حقّه »
. -2 سوره بقره، آیه 238
ص: 376
( مقصود فرمانبرداري از ائمّه معصومین علیهم السلام است.( 1 ،« خدا قیام کنید در حالی که فرمانبردار هستید
10 - آنچه شعراء از اشعار زیبا و نورانی درباره آن حضرت سروده اند بسیار زیاد است و ما به کمی ازآنها اکتفا می کنیم:
از آن جمله اشعاري است که سرور ما آیه اللَّه علّامه حاج میرزا اسماعیل شیرازي پسر عموي بزرگ طائفه آیه اللَّه میرزاي
شیرازي کبیر درباره ولادت باسعادت آن حضرت سروده است:
رغد العیش فزده رغدا
بسلاف منک تشفی سقمی
طرب الصبّ علی وصل الحبیب
وهنا العیش علی بعد الرقیب
وفنی من أکؤس الراح النصیب
واسقنیها توأماً لا مفردا
فالهنا کلّ الهنا فی التوأم
آتنی الصهباء ناراً ذائبه
کلّلتها قبسات لاهبه
واسقنیها والنّدامی قاطبه
فلعمري إنّها ريّ الصّدي
لفؤاد بالتصابی مضرم
ما أحیلی الراح من کفّ الملاح
هی رُوح هی رَوْح هی راح
فأدِرْها فی غدوّ ورواح
کذکاء تتجلّی صرخدا
رصعتها حبب کالأنجم
حبّذا آناء إنس أقبلت
أدرکت نفسی بها ما أمّلت
وضعت اُمّ العلی ما حملت
طاب أصلًا وتعالی محتِدا
مالکا ثقل ولاء الاُمم
آنَسَتْ نفسی من الکعبه نور
مثل ما آنس موسی نار طور
یوم غشّی الملأالأعلی سرور
قرع السمع نداء کنداء
شاطی ء الوادي طوي من حرم
. 231 ح 9 / -1 تفسیر برهان: 1
ص: 377
ولدت شمس الضّحی بَدْر التمام
فانجلت عنّا دیاجیر الظَّلام
نادیاً بُشراکم هذا غلام
وجهه فلقه بدر یهتدي
بسنا أنواره فی الظلم
هذه فاطمه بنت أسد
أقبلت تحمل لاهوت الأبد
فاسجدوا ذ  لا له فیمن سجد
فله الأملاك خرَّت سجَّدا
إذ تجلّی نوره فی آدم
کشف الستر عن الحقّ المبین
وتجلّی وجه ربّ العالمین
وبدا مصباح مشکوه الیقین
وَبَدت مشرقه شمس الهدي
فانجلی لیل الضّلال المظلم
هل درت اُمُّ العُلی ما وضعت؟
أم درت ثديُ النهی ما أرضعت؟
أم درت کفّ الهدي ما رفعت؟
أم دري ربّ الحجی ما وُلِدا؟
جلّ معناه فلمّا یعلم
سیّدٌ فاق عُلا کلَّ الأنام
کان إذ لا کائنٌ وهو إمام
شرَّف اللَّه به بیت الحرام
حین أضحی لسناه مولدا
فوطی تربته بالقدم
إن یکن یُجعل للَّه البَنون
وتعالَی اللَّه عمّا یصفون
فولید البیت أحري أن یکون
لولیّ البیت حقّاً ولدا
لاعزیرٌ لا ولا ابن مریم
هو بعد المصطفی خیر الوري
من ذري العرش إلی تحت الثري
قد کست علیاؤه اُمّ القري
غرَّهً تحمی حماها أبدا
حیث لایدنوه من لم یحرم
سبق الکون جمیعاً فی الوجود
وطوي عالم غَیبٍ وشهود
کلُّ ما فی الکون من یمناه جود
إذ هو الکائن للَّه یدا
وید اللَّه مدرُّ الأنعم
ص: 378
سیّدٌ حازت به الفضل مضر
بفخار قد سما کلّ البشر
وجهه فی فلک العلیا قمر
فبه لابالنجوم یهتدي
نحو مغناه لنیل المغنم
هو بدرٌ وذراریه بدور
عقمت عن مثلهم اُمُّ الدهور
کعبه الوفّاد فی کلِّ الشهور
فاز من نحو فناها وفدا
لمطاف منه أو مُستلم
ورثوا العلیاء قدماً من قُصیّ
ونزار ثمَّ فهر ولويّ
لایباري حیّهم قطّ بحیّ
وهم أزکی البرایا محتدا
وإلیهم کلُّ فخر ینتمی
أیّها المرجی لقاه فی الممات
کلّ موت فیه لقیاك حیاه
لیتما عجّل بی ما هو آت
علّنی ألقی حیایی فی الرَّدي
( فائزاً منه بأوفی النعم( 1
زندگی آسوده و راحت شد پس راحتی آن را زیادتر کن، به بهترین و خالص ترین شراب که شفاي بیماري من است.
اشتیاق به وصال دوست مرا به وجد و طرب آورده است، و زندگی به دوري رقیب گوارا گشته است.
از کاسه هاي شادي و خوشی سهم مرا پر کن، و آن را به من بیاشامان دوتائی دوتائی نه یکی یکی.
گوارائی کامل در دو تا نوشیدن است.
شرابی به من بده که آتش ذوب شده است، و آن را شعله هائی که زبانه می کشد احاطه کرده است.
به من و همه هم پیاله هاي من بیاشامان، که به جان خودم سیراب کننده تشنگی است.
براي قلبی که آتش اشتیاق آن را برافروخته کرده است.
.230/ 29 ، سفینه البحار: 2 / -1 الغدیر: 6
ص: 379
چقدر شادي آفرین است جام از دست آن نمکین گرفتن، جان است و راحتی و آسایش و شادمانی آفرین است.
.( پس آن را در صبحگاهان و شامگاهان پر کن و بچرخان، مثل خورشیدي که تجلّی می کند بر کوه صرخد( 1
حباب هائی مثل ستاره او را زینت بخشیده است.
چه خوش آیند است اوقات آرامش و شادمانی که روي آورد، و دل من آنچه را آرزو دارد به آن برسد.
بر زمین نهاده مادر کمالات و برتري ها آنچه دربرداشته است، اصل و اصالت آن پاك، و فرع و تابع آن بلندمرتبه است.
صاحب بار گران ولایت و زمامداري امّتها است.
جان من از کعبه نوري را مشاهده کرد، مثل آتشی که موسی علیه السلام در طور سینا مشاهده کرد.
روزي که ملکوت اعلی و آسمانهاي بالا را شادي پر کرده بود، ندائی به گوش من طنین انداخت مثل نداء.
کناره صحراي طوي از حریم مکّه معظّمه.
خورشید تا این ماه کامل را به دنیا آورد، از ما سیاهی و تاریکی ها را برطرف کرد.
ندا می کرد: بشارت می دهم شما را که این پسر بچه اي است، که چهره اش پاره ماه است و می شود راه را یافت.
به تابش انوار او در تاریکی ها.
این فاطمه بنت اسد است، که روي آورده و آینه تمام نماي الهی را دربرگرفته است.
از روي خشوع و تواضع او را در میان سجده کنان سجده کنید، براي او فرشتگان سجده کنان بر زمین افتادند.
هنگامی که نور او در وجود آدم تجلّی کرد.
از حقیقت آشکار پرده برداشته شد، و جمال پروردگار عالمیان ظاهر
-1 صرخد: از کوههاي مکّه می باشد.
ص: 380
گشت.
روشنی چراغ اهل یقین هویدا گردید، و محلّ اشراق خورشید هدایت پدیدار شد.
شب تاریک و ظلمانی به پایان رسید.
آیا مادر خوبیها و برتري ها می داند چه به دنیا آورده، و آیا پستان عقل و خرد می داند چه کسی را شیر می دهد؟
آیا آن کفّ باکفایت می داند چه کسی را برداشته و بالا برده، و آیا آن صاحب عقل و زیرکی می داند چه کسی از او متولّد
شده است؟
او حقیقتی برتر و بالاتر از فهم و تصوّر است و هنوز نمی دانند.
سروري که برتري یافت از نظر کمالات بر همه مردمان، او بود و هیچ مخلوقی نبود و او امام و پیشوا بود.
خداوند به سبب او خانه خود را شرافت بخشید، هنگامی که محلّ تولّد و زایشگاه او گردید.
و قدم مبارك خود را بر زمین آن نهاد.
اگر بنا باشد براي خداوند تبارك و تعالی فرزندي قرار دهند، در حالی که او منزّه است و برتر است از آنچه او را وصف می
کنند.
آن کس که در خانه او به دنیا آمده سزاوارتر است، که براي صاحب خانه فرزند باشد.
نه عزیر، و نه پسر مریم که یهود و نصاري گفته اند.
او بعد از حضرت مصطفی بهترین آفریده پروردگار است، از فوق عرش الهی گرفته تا پائین زمین.
مقام و مرتبه او به امّ القري یعنی مکّه معظّمه لباس عزّت پوشانیده، که همواره منع می کند کسی در قرقگاه آن وارد شود.
تا آن که بدون احرام کسی نزدیک آن نشود.
او از تمام عالم هستی در وجود پیشی گرفته است، و همه عالم پنهان و آشکار را پیموده و درهم نوردیده است.
و آنچه در آفرینش است از جود و بخشش او هستی یافته، زیرا او دست تواناي پروردگار است.
ص: 381
و دست خداست که نعمتها را بر خلق سرازیر می کند.
سیّد و سروري که قبیله مضر به خاطر او فضیلت و برتري یافت، به افتخاري که تمام بشر را فزونی گرفت.
چهره نورانی او در کره بالا ماه درخشنده است، و به سبب او هدایت حاصل می شود نه با ستارگان.
به طرف سرمنزل مقصود تا به منفعت و بهره فراوان نائل شوند.
او ماه کامل و فرزندانش همگی ماه کاملند، مادر روزگار از آوردن امثال آنها نازا و عاجز است.
کعبه و قبله کوچ ك نندگان است در همه ماهها، و هر کس به طرف او کوچ کرد و خود را به در خانه اش رسانید سعادتمند
شد.
براي گردیدن دور خانه اش یا تبرّك جستن به آن.
برتري را قدیماً از قصیّ، و نزار سپس فهر به وراثت برده اند.
هیچ یک از آنها با دیگري رقابت نکند، و ایشان از نظر پاك سرشتی پاکترین مردمان هستند.
و هر افتخار و کمالی به آنها نسبت داده می شود.
اي کسی که دیدار تو را در هنگام مردن امید داریم، هر مرگی با دیدار تو باشد عین زندگی است.
اي کاش ؛ مرگی که خواهد آمد به سوي من شتاب کند، شاید زندگیم را در آن مرگ ببینم.
و از او به بهترین نعمتها برسم.
و از آن جمله قصیده اي است که آن را از فقیه بزرگوار آیه اللَّه شیخ حسین نجف رحمه الله ( 1) نقل می کنیم:
-1 او فاضلی ادیب و فقیهی متعبّد و پارسا و از اصحاب سیّد بحرالعلوم بود، در بسیاري از کتب تراجم یاد گردیده و نوه
بزرگوارش شیخ محمّد طه نجف رساله مستقلّی در شرح حالش نوشته است، در سال 1159 دیده به جهان گشود و در شب
ماضی النجف وحاضرها: » و کتاب «167/ اعیان الشیعه: 6 » جمعه دوم محرّم سال 1251 وفات یافت. براي اطّلاع بیشتر به کتاب
مراجعه فرمایید. «420/3
ص: 382
لعلیّ مناقب لاتضاهی
لا نبیّ ولا وصیّ حواها
من تري فی الوري یضاهی علیّاً
أیضاهی فتیً به اللَّه باهی
رتبه نالها الوصیّ علیّ
لم ترم إن تنالها أنبیاها
ما أتی الأنبیاء إلاّ قلیل
من کثیر وذاك منه أتاها
فضله الشمس للأنام تجلّت
کلّ راء بناظریه یراها
ومراض القلوب عنه تعامت
والتعامی قضی لها بعماها
وجمیع الدهور منه استنارت
مبتداها ومنتهی منتهاها
هو دون الإله والخلق طرّاً
صنع من کاد أن یکون إلها
وهو نور الإله یهدي إلیه
فاسأل المهتدین عمّن هداها
وإذا قست فی المعالی علیّاً
بسواه رأیته فی سماها
وسواه بأرضها وإذا ما
زاد قدراً فمرتقاه رباها
ما استقامت نبوّه لنبیّ
قطّ إلاّ وفی یدیه لواها
أخّرت بعثه النبی زمانا
لم یفه بالهدي إلی أن أتاها
علمت أنّها بدون علیّ
لاتري قطّ من تجیب نداها
فعلیّ به النبوّه قامت
واستقامت وقام فیه بناها
ملأ الأرض والسماوات نوراً
وهدي فهو نورها وهداها
سوره النور فاتلها إنّ فیها
آیه حیرت بلیغا تلاها
لفظها یخبر عن اللَّه لکن
ما سواه المراد من معناها
مرکز الکائنات کان علیّ
وهو القطب من مدار رحاها
علم ما کان أو یکون لدیه
من لدن بدؤها إلی منتهاها
إذ هو الباب للمدینه للعلم
الّتی ما ارتضی الإله سواها
هو جنب الإله والوجه منه
وهو الرکن فی استلام هداها
واللسان الّذي یعبّر عنه
حکماً لم تفه بها حکماها
وکآي الکتاب ما فاه فوه
عجزت عن بلوغه بلغاها
والمزایا الّتی تجمعن فیه
فرقت فی الوري علی أنبیاها
ص: 383
ولقد خصّ دونهم بصفات
من صفات الإله جلّ علاها
ولذا لم نصف بها من سواه
غیر أنّا بها وصفنا الإلها
جعل اللَّه بیته لعلیّ
مولداً یاله علًا لایضاها
لم یشارکه فی الولاده فیه
سیّد الرسل لا ولا أنبیاها
فاکتست مکّه بذاك افتخاراً
وکذا المشعران بعد مناها
بل به الأرض قد علت إذحوته
فغدت أرضها مطاف سماها
أوما تنظر الکواکب لیلًا
ونهاراً تطوف حول حماها
وبیوم الغدیر سبعون الف
شهدوا خطبه النبی شفاها
قال فیها النبیّ قولًا بلیغاً
سمع الکلّ مثلما سمعاها
قائلًا إنّما ولیّکم اللَّه
وما جاء فیه ممّا سواها
بایع الحاضرون منهم جمیعاً
بیعه ارغمت اُنوف عداها
أسرع المسلمون فیها ولکن
بخبخ الأشقیاء بعد إباها
عنه سل هل أتی ونونا وصادا
وکذا الذاریات سلها وطاها
والحوامیم مع طواسین سلها
وسواها کفاطر وسباها
ستراها بمدحها وثناها
لعلیّ کشمسها وضحاها
لم یدع آیه تنصّ علیه
( محکمات الکتاب إلّا تلاها( 1
براي امیرالمؤمنین علیه السلام مناقب و کمالاتی است که مشابهی ندارد، و براي پیغمبر و وصیّ پیغمبري گرد نیامده و فراهم
نگشته است.
چه کسی را می بینی که شبیه علی علیه السلام در میان مردم باشد، آیا جوانمردي که خداوند به او مباهات می کند شبیهی
دارد.
مقام و مرتبه اي را که علی علیه السلام به آن دست یافته است، انبیاء هم به آن مرتبه نرسیده اند.
انبیاء برخوردار نگشته اند مگر اندکی از بسیار، و آن هم از ناحیه او به آنها رسیده است.
.29/ -1 الغدیر: 6
ص: 384
فضیلت او همانند خورشید است که براي همه درخشیده است، هر بیننده اي با دو چشمش آن را می بیند.
آنها که قلب و روحی مریض و معیوب دارند از دیدن آن نابینا هستند، و کوردلی آنها باعث شده که نابینا گردند.
و تمام روزگاران از او نور گرفته اند، ابتداي دوران آن و نهایت آن تا پایان هستی.
او مرتبه اي پائین تر از خداوندي دارد، و تمامی خلق، خلقت و آفریده کسی است که از قرب الهی نزدیک است به مرتبه
اوبرسد.
و او نور خداوند است که مردم را به طرف او هدایت می کند، از آنها که هدایت یافته اند سئوال کن چه کسی آنها را هدایت
کرده است؟
و هنگامی که در برتري ها علی علیه السلام را با دیگران مقایسه کنی، او را بالاتر از همه می بینی و گویا در آسمان است.
و غیر او بر روي زمین هستند و اگر قدر و منزلت آنها، بالا رود مقداري بالاتر از زمین قرار می گیرند.
نبوّت هرگز براي هیچ پیغمبري برقرار نشد، مگر اینکه لواء و پرچم آن در دست او بود.
بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم مدّتی تأخیر گردید، و به هدایت خلق مشغول نشد تا اینکه او بیاید.
می دانست که با نبودن علی علیه السلام، کسی را هرگز نمی یابد که به نداي او جواب دهد.
پس علی علیه السلام کسی است که نبوّت به سبب او برپا گردید، و برقراري یافت و بناي آن به وجود او استوار گردید.
زمین و آسمان را نور و هدایت او پر کرده است، و او است که روشنائی و هدایت آسمان و زمین است.
سوره نور را بخوان و بدان در آن آیه اي است، که هر سخنوري آن را بخواند به حیرت می افتد.
لفظ آن از خداوند خبر می دهد ولی، از معناي آن غیر خداوند اراده شده است.
ص: 385
مرکز دایره هستی علی علیه السلام است، و او قوام آفرینش و اساس خلقت و مدار گردش کرات است.
علم آنچه انجام شده و آنچه می شود نزد او است، از ابتداي خلقت تا انتهاي آفرینش همه را می داند.
زیرا او براي شهر علم همانند در است، و خداوند آن را به غیر او راضی نگشته است.
او جنب خدا و وجه اوست که مردم امر شده اند به آن جانب و جهت رو آورند، و رکن است که او را استلام کنند و به او
تقرّب جویند.
و زبان گویاي خداوند است که از او حکایت می کند، حکمتهائی را که حکما از بیان آن عاجزند.
مانند آیات قرآن که از هیچ دهانی خارج نشده، و بلیغان به آن مرتبه از بلاغت نرسیده اند.
و امتیازاتی که در وجود او جمع گردیده است، به طور پراکنده در بعضی از پیامبران پخش گردیده است.
و هر آینه او اختصاص یافته نه دیگران به صفاتی، از اوصاف پروردگار که مرتبه اش بلند است.
و به خاطر همین جهت غیر از او را به این اوصاف وصف نمی کنیم، و فقط خداوند رابه آن اوصاف توصیف می کنیم.
خداوند خانه خود را زادگاه علی علیه السلام قرار داد، و این چه مرتبه بلندي است که مشابهی برایش نیست.
در این کرامت که تولّدش در داخل کعبه بوده است هیچکس با او شرکت ندارد، نه سرور پیامبران و نه پیغمبران دیگر.
مکّه به این ولادت لباس افتخار پوشید، همینطور مشعرالحرام و عرفات بعد از مناي آن.
بلکه تمام کره زمین برتري یافت هنگامی که او را دربرگرفت، و محلّ طواف آسمانی ها گردید.
آیا ستارگان را نمی بینی که شب و روز، اطراف خانه را گردش می کنند.
و در روز غدیر هفتاد هزار نفر، هنگامی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم خطبه خواند حضور داشتند.
ص: 386
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در آن روز فرمایشاتی را با بلاغت کامل ایراد فرمود، و همگان گفتار او را شنیدند.
فرمود: همانا ولیّ و سرپرست شما خداوند است، و بقیّه آن مطالبی را که نقل کرده اند.
تمام آنها که حضور داشتند بیعت کردند، بیعتی که بینی دشمنان را به خاك مالید.
مسلمان ها در این بیعت شتاب کردند، بعضی از افراد شقی و پست آن روز مبارکباد گفتند و بعد امتناع ورزیدند.
پرسش کن. « طه » و « ذاریات » سئوال کن، و نیز از « ص» و « ن» و « هل اتی » از سوره هاي
از سوره هائی که با حا و میم شروع شده و سوره هائی که ابتدایش طا و سین است، و از غیر آنها مثل فاطر و سبأ بپرس.
که در مدح علی علیه السلام است. « الشمس وضحیها » خواهی دید که تمام اینها مدح و ثناي علی علیه السلام گویند، مثل
آیه اي را رها نکن که نصّ بر او شده است، از آیات محکم کتاب الهی مگر اینکه آن را بخوان.
از اسماعیل بن ابی الحسن عبّاد « الغرر والدرر » و از آن جمله اشعاري است که آن را سیّد مرتضی رضی الله عنه در کتاب خود
بن عبّاس طالقانی که معروف به صاحب است و او شیعه اي فاضل و دانشمند و عالم به علم کلام است نقل کرده است: و ابن
بابویه کتاب خود عیون الأخبار را بخاطر او فراهم آورده است.
لو فتّشوا قلبی لرأوا وَسْطَه
سَطْرَیْنِ قد خُطّا بلا کاتب
العدل والتوحید فی جانب
( وحبّ أهل البیت فی جانب( 1
اگر قلب مرا بشکافید و آن را بررسی کنید هر آینه در وسط آن دو خطی خواهید دید که بدون نویسنده بر روي آن نوشته
شده است:
.400/ -1 امالی سیّد مرتضی رحمه الله: 1
ص: 387
در یک طرف آن عدل و توحید الهی است، و در طرف دیگر آن محبّت و دوستی اهل بیت علیهم السلام است.
و از اشعار او قدس سره است:
أنا وجمیع من فوق التراب
( فداء تراب نعل أبی تراب( 1
و شاعر فارسی زبان همین مضمون را به نظم درآورده است:
من و هر کس که بر روي ترابیم
فداي خاك پاي بو ترابیم
و از آن جمله اشعاري را از قصیده طولانی ابن ابی الحدید معتزلی ذکر می کنیم:
یا برق إن جئت الغري فقل له
أتراك تعلم من بأرضک مودع
فیک ابن عمران الکلیم وبعده
عیسی یقفیه وأحمد یتبع
بل فیک جبریل ومیکال واسرا
فیل والملأ المقدس أجمع
بل فیک نوراللَّه جل جلاله
لذوي البصائر یستشف ویلمع
فیک الإمام المرتضی فیک الوصی
المجتبی فیک البطین الأنزع
الضارب الهام المقنع فی الوغی
بالخوف للبهم الکماه یقنع
والسمهریه تستقیم وتنحنی
فکأنّها بین الأضالع أضلع
والمترع الحوض المدعدع حیث لا
واد یفیض ولا قلیب یترع
ومبدّد الأبطال حیث تألّبوا
ومفرّق الأحزاب حیث تجمّعوا
والحبر یصدع بالمواعظ خاشعاً
حتّی تکاد له القلوب تصدع
حتّی اذا استعر الوغی متلظیاً
شرب الدماء بغله لاتنقع
متجلببا ثوبا من الدم قانیا
یعلوه من نقع الملاحم برقع
هذا ضمیر العالم الموجود عن
عدم وسرّ وجوده المستودع
هذا هو النور الّذي عذباته
کانت بجبهه آدم تتطلّع
وشهاب موسی حیث أظلم لیله
رفعت له لألاؤه تتشعشع
. -1 دیوان صاحب بن عبّاد رحمه الله: 185 ، الإمام علیّ بن أبی طالب علیه السلام: 94
ص: 388
یا من له ردت ذکاء ولم یفز
بنظیرها من قبل إلّا یوشع
یا هازم الأحزاب لایثنیه عن
خوض الحُمام مدجج ومدرع
یا قالع الباب الّذي عن هزّها
عجزت أکف أربعون وأربع
لولا حدوثک قلت إنّک جاعل
الأرواح فی الأشباح والمتنزع
لولا مماتک قلت إنّک باسط الأ
رزاق تقدر فی العطا وتوسع
ما العالم العلوي إلاّ تربه
فیها لجثّتک الشریفه مضجع
ما الدهر إلاّ عبدك القنّ الّذي
بنفوذ أمرك فی البریّه مولع
أنا فی مدیحک ألکن لا أهتدي
وأنا الخطیب الهبرزي المصقع
أأقول فیک سمیدع کلّا ولا
حاشا لمثلک أن یقال سمیدع
بل أنت فی یوم القیامه حاکم
فی العالمین وشافع ومشفع
ولقد جهلت وکنت أحذق عالم
اغرار عزمک أم حسامک أقطع
وفقدت معرفتی فلست بعارف
هل فضل علمک أم جنابک أوسع
لی فیک معتقد سأکشف سرّه
فلیصغ أرباب الهدي ولیسمعوا
هی نفثه المصدور یطفی بردها
حرّ الصبابه فاعذلونی أودعوا
واللَّه لولا حیدر ما کانت
الدنیا ولا جمع البریّه مجمع
من أجله خلق الزمان وضوّئت
شهب کنسن وجنّ لیل أدرع
علم الغیوب إلیه غیر مدافع
والصبح أبیض مسفرّ لایدفع
وإلیه فی یوم المعاد حسابنا
وهو الملاذ لنا غداً والمفزع
هذا اعتقادي قد کشفت غطاؤه
سیضرّ معتقداً له أو ینفع
یا من له فی أرض قلبی منزل
نعم المراد الرحب والمستربع
أهواك حتّی فی حشاشه مهجتی
نار تشبّ علی هواك تلذع
وتکاد نفسی أن تذوب صبابه
خلقا وطبعاً لا کمن یتطبّع
ورأیت دین الإعتزال وإنّنی
أهوي لأجلک کلّ من یتشیّع
ولقد علمت بأنّه لابدّ من
مهدیّکم ولیومه أتوقّع
یحمیه من جند الإله کتائب
کالیمّ أقبل زاخراً یتدفّع
ص: 389
فیها لآل أبی الحدید صوارم
مشهوره ورماح خط شرّع
ورجال موت مقدّمون کأنّهم
اسد العرین الربع لاتتکعکع
تلک المنی إما أغب عنها فلی
نفس تنازعنی وشوق ینزع
ولقد بکیت لقتل آل محمّد
( بالطفّ حتّی کلّ عضو یدمع( 1
اي آذرخش ؛ اگر به سرزمین نجف عبورت افتاد به او بگو: آیا می دانی چه شخصیّتی در تو به ودیعه نهاده شده است؟
در تو موساي کلیم پسر عمران، و عیساي مسیح، و احمد مختار به دنبال او جاي گرفته است.
جبرئیل و میکائیل و اسرافیل، بلکه تمام عالم ملکوت و همه فرشتگان در تو جاي گرفته اند.
و بلکه نور خداوند عظیم الشأن در تو قرار گرفته است، نوري که براي مردمان بینا و آگاه می درخشد و دیده می شود.
در تو امامی که خدا از او خشنود است وصیّ و برگزیده شده، و آنکه سینه اش سرشار از علم، و نابودکننده شرك است جاي
گرفته است.
آنکه زره می پوشید در جنگها و بر فرق دلاوران شمشیر می زد، و شجاعان دلیر را در بیم و هراس غرق می ساخت.
نیزه محکمش گاهی راست می شد و گاهی خم می گردید، و گویا همانند دنده اي در میان استخوانهاي دنده بود.
( آن کس که آن حوض را پر از آب کرد در حالیکه، نه رود آبی بود و نه چاهی که از آن آب بکشند.( 2
75 آمده است. / -1 تمام این قصیده در کشکول عالم بزرگوار بحرانی رحمه الله: 2
-2 اشاره است به معجزه آن حضرت هنگامی که به طرف حنین می رفتند و اصحاب گرفتار عطش شدند و در آن نواحی آبی
یافت نمی شد، به محلّی اشاره فرمود، وقتی مقداري از خاك آن را کنار زدند سنگ بزرگی ظاهر شد، فرمود: آب در زیر این
سنگ است، اگر آن را کنار بزنید به آب دسترسی پیدا می کنید. عدّه اي تلاش کردند نتوانستند آن را حرکت دهند، آنگاه
خودش انگشت ها را زیر طرفی از سنگ گذاشت آن را از جا کند و چند متر آن را به بیرون پرتاب کرد، ناگهان آب ظاهر
گردید و اصحاب آشامیدند و از هلاکت رهائی یافتند، راهبی که در آن نواحی بود با مشاهده آن از محلّ خود فرود آمد و به
دست آن حضرت اسلام آورد.
ص: 390
او پهلوانان را هر کجا علیه اسلام اجتماع می کردند پراکنده می کرد، و تجمّع احزاب و گروه هاي مخالف را برهم می زد.
او عالمی بود که مردم را با خشوع و فروتنی موعظه می کرد، و به طوري در قلبهاي پاك اثر می کرد که گویا شکافته می شد.
وقتی آتش جنگ شعله ور می گردید، چنان به ریختن خون کافران تشنه بود که هر چه بر زمین می ریخت عطش او برطرف
نمی شد.
و چنان غرق خون می شد که گویا لباسی سرخ رنگ پوشیده، و از کثرت گرد و غبار که بر چهره مبارکش می نشست گویا
نقابی زده است.
او سرّ عالم خلقت است، و سرّ وجود در وجود او ودیعه نهاده شده است.
او همان نور خداوندي است که پرتو آن، از پیشانی آدم علیه السلام ظاهر گشته بود و می درخشید.
او همان آتش موسی است که در تاریکی شب شعله ور گردید، و روشنائی او بالا رفت و پرتوافکنی کرد.
اي کسی که خورشید براي او به فضاي آسمان بازگشت، و این کرامت براي کسی جز یوشع حاصل نگشته است.
اي درهم شکننده احزاب که در عرصه جنگ، به دلاوران زره پوشی که غرق سلاح بودند پشت نمی کردي.
اي کننده در قلعه خیبر که از تکان دادن آن در، چهل و چهار نفر عاجز بودند.
اگر حدوث تو نبود می گفتم توئی آن کس که، روح در پیکرها می دمی و گیرنده جان ها هستی.
اگر مرگ برایت نبود می گفتم تو روزي دهنده اي، و اندازه آن را از کمی و فراوانی معیّن می کنی.
عالم ملکوت نیست مگر آن خاك پاکی، که جثّه و جسم شریف تو در آن آرام گرفته است.
روزگار نیست مگر بنده زر خرید تو، که به فرمان پروردگار امر تو را درباره خلایق اجرا می کند.
من در مدح و ستایش تو زبانم گویا و رسا نیست، گرچه من خطیبی
ص: 391
بافصاحت و بلاغت و زبردستم.
آیا بگویم تو سرور دلیر بزرگواري؟ نه هرگز، و حاشا که اینها براي تو وصف باشد.
تو هستی که در قیامت در میان خلائق حکم می کنی، و تو هستی که شفاعت می کنی و شفاعتت پذیرفته می شود.
و هر آینه من ندانستم با اینکه حاذق ترین دانشمندانم، عزم و اراده قاطع تو برنده تر است یا شمشیرت.
و شناخت خود را از دست دادم و نمی فهمم، آیا گسترش علم تو بیشتر است یا کرمت.
براي من اعتقادي درباره تو است به زودي پرده از آن برمی دارم، و باید صاحبان خرد گوش فرا دهند و آن را بشنوند.
و این آهی است که از سینه دردناك من بیرون می آید، و خُنکی آن آتش عشق مرا خاموش می کند، و دیگران مرا بخوانند
یاترك کنند فرقی ندارد.
و بخدا قسم اگر حیدر نبود، از دنیا اثري و از خلق دنیا خبري نبود.
به خاطر او زمان آفریده شده، و ستارگان روشن گشتند و شب تاریک پدیدار گشت و به دنبال آن سپیده صبح دمید.
نسبت دادن علم غیب به او هیچگونه انکاري ندارد، همانطور که کسی منکر روشنی صبح درخشنده نیست.
و حساب ما را در قیامت او بررسی می کند، و او در فرداي واپسین پناه و پناهگاه همه است.
این عقیده من است که پرده از آن برداشتم و اظهار کردم، می خواهد به من سود ببخشد یا زیان رساند.
اي کسی که در سرزمین قلب من لانه گرفته اي، آن چراگاه وسیع و منزلگاه خوبی براي محبّت تو است.
به تو مایلم و عشق می ورزم به حدّي که آتش محبّت تو در جان و خون من، شعله می کشد و سرتاسر وجودم را می سوزاند.
نزدیک است جان من از شیفتگی و عشق تو ذوب گردد، عشقی که در طبیعت من است و با سرشت من آمیخته شده است نه
مانند کسانی که آن را
ص: 392
به خود تحمیل می کنند و خود را به عاشقی می زنند.
من معتزلی هستم و دین اعتزال را برگزیده ام، امّا به خاطر تو به همه شیعیان و آنها که از تو پیروي کنند عشق می ورزم.
می دانم که قطعاً و ناگزیر مهدي شما ظهور خواهد کرد، و من همواره در آرزوي رسیدن به آن روز هستم.
لشکري از لشکریان خداوندي (فرشتگان و نیروهاي غیبی و مردم) او را یاري می کنند، و مانند دریاي خروشانی روي می
آورند و موانع را برمی دارند.
از خاندان ابی الحدید هم امیدوارم با شمشیرهاي برّان، و نیزه هاي قوي در آن میدان حاضر و آماده باشند.
مردانی که آماده مرگ و پیشگام و در خطّ مقدّم نبردند، و همانند شیران بیشه شجاعت هرگز به خود ترسی راه ندهند.
اینها آرزوهاي من است و تا به آنها نرسم، نفْسم با من در نبرد و طائر شوقم در حال پرواز است.
و هر آینه براي کشته شدن فرزندان پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم در سرزمین طف (کربلا)، گریه ها کرده ام بحدّي که تمام
اعضاء من مانند چشم گریسته اند.
و از آن جمله اشعار شاعر ادیب شیخ صفی الدین حلّی( 1) شاگرد محقّق رضی الله عنه را ذکر می کنیم، او در مدح علی علیه
السلام چنین سروده است:
جُمعت فی صفاتک الأضداد
فلهذا عزّت لک الأندادُ
زاهدٌ حاکمٌ حلیمٌ شجاع
فاتِکٌ ناسِکٌ فقیرٌ جوادُ
شیَمٌ ما جُمعنَ فی بشرٍ قطّ
ولاحاز مثلهنّ العباد
677 ) در ساحل غربی شطّ الحلّه به دنیا آمد، وي در رده اوّل شاعران - -1 ادیب و شاعر بزرگ، شیخ صفی الدین حلّی ( 752
مجالس المؤمنین: » لغت عرب جا دارد، در شعرش با محافظت بر مزایاي معنوي به محسّنات لفظی نیز پرداخته است. در کتاب
نقل شده که گفته است: در سال 747 در بغداد به شاعر ادیب صفی الدین حلّی برخوردم، او در آن « قاموس » از صاحب «471
وقت مردي سالخورده بود، بر نظم و نثر قدرتی تامّ داشت، و در علوم ادبی شعر استاد بود، شعرش از نسیم لطیف تر و از چهره
زیبارویان پرطراوت تر بود،او شیعی خالص بود. (به نقل از کتاب ادبیّات و تعهّد در اسلام).
ص: 393
خُلُق یخجل النسیمَ من اللطف
وبأسٌ یذوب منه الجماد
ظهرت منک للوري مکرمات
فأقرّت بفضلک الحسّاد
إن یکذب بها عداك فقد
کذب من قبل قوم لوط وعاد
جلّ معناك أن یحیط به الشعر
ویحصی صفاته النقّاد
اي علی ؛ در تو صفات متغایر و متضادّ گرد آمده است، و از این جهت نظیري براي تو یافت نمی شود.
زهد و حکومت، بردباري و شجاعت، قدرت و عبادت، فقر و سخاوت.
اینها خصلتها و صفاتی است که در بشري غیر از تو هرگز جمع نشده است، و مثل آنها را هیچ بنده اي بدست نیاورده است.
حُسن خلقی که نسیم از لطافت آن شرمنده است، دلیري و قوّتی که سنگ از هیبت آن آب می شود.
از تو آن قدر کرامت ها و بزرگواري ها ظاهر گشته است، که به برتري تو حتّی حسودان اعتراف کرده اند.
و اگر دشمنی آنها را تکذیب کند این مطلب تازه اي نیست، در سابق هم قوم لوط و عاد پیامبران خود را تکذیب کرده اند.
اي علی ؛ مقام و منزلت تو بزرگتر از آنست که در شعر بگنجد، و نقّادان و سخنوران بتوانند صفات تو را به شماره آورند.
در توصفات متضادّ » « جمعت فی صفاتک الأضداد » : مؤلّف رحمه الله گوید: شیخ صفی الدین از این جمله اش که گفته است
آورده است. « نهج البلاغه » اشاره کرده به آنچه شریف رضی رضی الله عنه در مقدّمه « جمع شده
او می گوید: از عجائب و شگفتی هاي امیرالمؤمنین علیه السلام که در آن یگانه و بی نظیر است و کسی با او مشارکت ندارد
کلماتی است که از آن حضرت در زهد و موعظه و تذکّر و بازداشتن از معاصی نقل شده است.
وقتی اندیشمندي با دقّت در آن بیندیشد و از قلب خود خارج کند که این فرمایش شخصی عظیم القدر و نافذ الأمر است که
گردنکشان همه تحت سیطره او هستند، شکّی به خود راه نمی دهد وتردیدي نمی کند که
ص: 394
این گفتار کسی است که بهره اي جز زهادت و شغلی جز عبادت ندارد، کسی که سر در جیب خود فرو برده، گوشه عزلت
برگزیده، یا دامنه کوهی را اختیار کرده که جز صداي خودش را نمی شنود و جز خودش کسی را نمی بیند، و هرگز باور نمی
کند که این کلام کسی است که در جنگها به قلب لشکر دشمن می زند، شمشیر کشیده و گردن پهلوانان را قطع می کند، و
جنگجویان قوي را به زمین می افکند، و از میدان بر می گردد در حالیکه از پیکر پاکش قطرات خون می چکد، و اوبا این
وصف از همه زاهدها زهدش بیشتر، و از همه صلحاء صالح تر است، و این از فضائل شگفت وامتیازات و ویژگیهاي خاصّ او
است که جمع میان اضداد کرده و بین پراکنده ها اُلفت داده است وبسیار اتّفاق می افتاد که من در این باره با برادران گفتگو
می کردم و آنها را به تعجّب وا می داشتم، وواقعاً این جاي عبرت و سزاوار اندیشه و تفکّر است.
و او در مدح امیرالمؤمنین علیه السلام چنین سروده است:
فواللَّه ما اختار الإله محمّداً
حبیباً وبین العالمین له مثل
کذلک ما اختار النبیّ لنفسه
علیّاً وصیّاً وهو لإبنته بعل
وصیّره دون الأنام أخاً له
وصنواً وفیهم من له دونه الفضل
وشاهد عقل المرء حسن اختیاره
فما حال من یختاره اللَّه والرسل
به خدا قسم ؛ خداوند تعالی محمّد صلی الله علیه وآله وسلم را حبیب خود اختیار نکرد، در حالیکه برایش میان مردمان عالم
همانندي باشد.
و همچنین پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم علی علیه السلام را وصیّ خود انتخاب نکرد، و شوهر براي دختر خود اختیار
نفرمود.
و او را از میان همه خلایق برادر خود و یاري دلسوز براي خود قرار نداد، در حالیکه براي او از نظر فضیلت و برتري مانندي
باشد.
و گواه بر عقل و خرد هر کس خوبی اختیار و انتخاب او است، پس حال آن کس که خدا و رسول او را برگزیده باشند
چگونه است؟
ص: 395
و اشعاري را که شعراي فارسی زبان در مدح امیرالمؤمنین علیه السلام و وصف آن حضرت سروده اند بیشتراز آن است که
بتوان آن را جمع آوري نمود، و ما به ذکر مقدار کمی از آنها اکتفا می کنیم:
خورشید کمال است نبی، ماه ولی
اسلام محمّد است، و ایمان علیّ
گر بیّنه در این سخن می طلبی
بنگر که زبیّنات اسماست جلیّ
و شاعر دیگري سروده است:
گر مرد رهی روشنی راه نگر
آیات علیّ زجان آگاه نگر
گر بیّنه بر إقامتش می طلبی
در بیّنه حروف اللَّه نگر
و شاعر سوّم می گوید:
در شأن علیّ آیه بسیار آمد
یا ربّ که شنید و کی خبر دار آمد
آن کس که شنید و دید مقدار علیّ
چون حرف مقطّعات ستّار آمد
و دیگري گفته است:
گر ترا آینه دیده جلیّ است
در هر آینه معاینه علیّ است
و دیگري گفته است:
اي مصحف آیات إلهی رویت
وي سلسله اهل ولایت مویت
سرچشمه زندگی لب دلجویت
محراب نماز عارفان ابرویت
اي قبله ارباب وفا ابرویت
وي نور دو چشم عاشقان ازرویت
هر سو دل گمراه به پهلو گردد
تا آخر کار آورد رو سویت
و شاعر دیگري گفته است:
جز اسداللَّه در این بیشه نیست
غیر علیّ هیچ در اندیشه نیست
و مدیحه سراي دیگري گفته است:
اسداللَّه در وجود آمد
در پس پرده هر چه بود آمد
ص: 396
درباره میلاد حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام سروده « فخرا » و دانشمند ادیب حاج سیّد محمّد علی جندقی مشهور و متخلّص به
است:
امشب شب ولادت شیر خداستی
میلاد مستطاب شه، لافتاستی
شاه نجف، أمیر بحقّ، میر مؤمنین
مولاي شیعیان، علیّ مرتضاستی
ابن عمّ رسول که از امر کردگار
در روزگار همسر خیرالنساستی
نور خدا وفاطمه بنت اسد بزاد
در کعبه اي که قبله شاه و گداستی
زان رو طواف کعبه بر همگی واجب آمدست
کو زادگاه و مولد شیر خداستی
جان حرم که کعبه بگردش کند طواف
جان جهان و کعبه ارض و سماستی
نور قِدَم چو زد قَدم اندر حریم قدس
از یمن مقدمش چه قیامت بپاستی
آمد ندا بفاطمه نامش علی گذار
کز نام ما جداست ولی کی جداستی
اي دوست گر بدیده دل بنگري علی
مکّه است و کعبه، زمزم و مروه، صفاستی
گر مهر او نبود صفا را صفا نبود
از عشق او بدیر و حرم هوي و هاستی
پروانگان شمع رخش گاه در حرم
گه در مدینه و نجف و کربلاستی
ص: 397
هر جا که عشق خیمه زند جذبه علیّ است
زیرا که دلنواز دل و دلرباستی
در کشتی علی بنشین خواهی ار نجات
چون از سوي خدا بخدا ناخداستی
رو إنّما ولیّکم اللَّه را بخوان
تا بنگري ولیّ همه ماسواستی
بمدح شاه ولایت مدیحه گو « فخرا »
زیرا خداش مادح و مدحش سزاستی
به وجود شما خداوند آغاز خلقت نموده و با شما آن را » ؛ « بکم فتح اللَّه وبکم یختم » : این جمله که در زیارت جامعه وارد شده
معنایش این است که شما واسطه فیض بوده و هستید، فیض وجود از طرف پروردگار به واسطه شما شامل ،« پایان می بخشد
حال عالم هستی شده است، و هنگامی که شما ازاین عالم قدم بیرون نهید دیگر فیضی نخواهد بود و لذا از هستی خبري نمی
ماند.
ص: 398
ص: 399
بخش